شنبه ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۱:۴۴

آیا وزارت ارشاد مُرده است؟!

در فهرست وزارتخانه‌های موجود چرخی بزنید و ببینید کدام زنده، کدام مرده و کدام در آستانه مرگ هستند.

آیا وزارت ارشاد مُرده است؟!

تابناک نوشت: حکومت government درعلوم سیاسی به بدن انسان تشبیه می شوند، اجزا و اندامهای آن ضعیف می شوند، دوره جوانی و پیری دارند و میمیرند. مرگ می‌تواند بر اثر حادثه ای پیش بینی نشده و تصادفی باشد یا هر سلول و اندام می‌تواند ضعیف شده، از بین برود، نقش مخرب پیدا کند و بدن را به مخاطره انداخته و حیات را به خطر بیاندازد و به مرگ منتهی شود.نظام های پارلمانی و ریاستی بخشی از تلاش بشر برای حفظ وضعیت و نیافتادن به چرخه های مستهلک کننده و مخرب جوامع است.

اما بخشی از اندامهای حکومت ها در همه جای دنیا مرده اند و بعضا لاشه هایی از آنها باقی مانده است. بعضی از انسانها می فهمند؛ با دیدین نشانه های زوال تلاش هایی می کنند تا از مرگ محتوم جلوگیری کنند و آن را به تاخیر بیاندازند و بعضی با خوش خیالی لاشه بزک شده را هر روز با آویختنی‌ها و اضافات سرپا نگه می دارند. نهادها و دستگاههای فرسوده در برخی کشورها بخش لاینفک بروکراسی هستند و این مردم هستند که با مالیات به صورت مستقیم و با هدر رفت ثروت ملی به صورت غیر مستقیم جور نهادها و دستگاههایی که بود و نبودشان فایده ای ندارد را می کشند.

حکومت ها از اجزایی تشکیل شده اند؛ اعضای کابینه یا همان وزرا به عنوان عوامل قوه مجریه در کوتاه مدت و میان مدت می توانند نقش مخرب یا مقوم برای حکومت و دولت state داشته باشند. 

تصور کنید یک وزارتخانه که باید نقش پیش برنده در زمینه جامعه و فرهنگ داشته باشد صرفا به محفل صنوف تبدیل شود یا وزارتخانه دیگری در دوره کشت و کار ربات‌ها به کشاورزی با گاوآهن مباهات و از آن دفاع کند! همانطور که این دو مثال دور از درایت و عقل است، پایبندی به آن حتما می تواند مهلک باشد. در این مثال ها از مرگ سلول‌ها سالها گذشته، بافت ها متلاشی و ناکارآمد شده و جسم وظایف اش را انجام نمی دهد و فقط لاشه مانده است.

در فهرست وزارتخانه های موجود چرخی بزنید و ببینید کدام زنده، کدام مرده و کدام در آستانه مرگ هستند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله وزارتخانه هایی است که با چالش های اساسی مواجه است. وزارتخانه ای که در میانه فرهنگ و سیاست قرار گرفته است، تقریبا همه وزیران ارشاد بعد از انقلاب از میان مردان سیاست انتخاب شده اند.برخی از این چالش ها در سالهای گذشته رفع و یا برای مواجهه با آن تلاش شده و برخی دیگر مراعا گذاشته شده است. بدون تعارف در دسته بندی وزارتخانه های زنده، مرده و محتضر باید این وزارتخانه را در گروه دوم یا سوم جست.

اگر فردا خبر تعطیل این وزارتخانه منتشر شود واقعا خلائی احساس خواهد شد؟

مردم دیگر تاتر نمی روند؟ دیگر کارگردانی فیلم نمی سازد؟ یک مجسمه ساز و نقاش ابزار و قلم زمین می گذارد؟ روزنامه ها و خبرگزاری ها و سایت های تعطیل می شوند؟ مساجد تعطیل می شود و مردم دیگر حج نمی روند؟ کتاب فروشی ها جمع می شوند و مردم کتاب نمی خوانند؟ کنسرت ها تعطیل نمی شوند و خواننده ها دیگر آلبوم منتشر نمی کنند؟ دیگر هیج بازی سازی بازی رایانه ای تولید نمی کند؟...

به این سئوالات می توان باز هم اضافه کرد. وقتی نگاه می کنیم همه این صنوف حتی اگر وزارتخانه ای نباشد هم فعال هستند. چرا؟ چون محصولات فرهنگی، هنری و رسانه ای دیگر خارج و دور از دسترس نیستند. رسانه های یک نفره، فیلم سازی با سرمایه گزاری غیردولتی و فرامرزی، فرصت های بین المللی حوزه فرهنگ، هنر و رسانه که در آن ظاهرا دولت ها نقش ندارند بخشی از شرایط و ویژگی هایی هستند که بر اساس آن می توان محصولات فرهنگی، هنری و رسانه ای را با قیمت های مختلف وارد سبد خانوار خارج از حوزه اختیار دولت کرد.

فیلم ساز اینجا نتواند بسازد جای دیگر می سازد. موسیقی مجوز نگیرد زیر زمین و روی زمین شنیده می شود و می چرخد. تیراژ یک ترانه از تعداد تماشا کنندگان دربی از تلویزیون هم بیشتر می شود. یک بلاگر و اینفلوئنسر از تیراژ پرتیراژ ترین رمان ایرانی هم بیشتر دنبال کننده دارد. حرفهای یک سلبریتی از موعظه های متقی ترین وعاظ بیشتر شنیده می شود و...

همه اینها بخشی از واقعیت آن چیزی است که به بر سر فرهنگ و هنر نه فقط در ایران که در دنیا آمده است. این وضعیت آن زمان آنومی می شود [ که شده] که دلخوش به کارکردهای پیشین وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کنیم. استمرار این فرایند منجر به تبدیل شدن وزیر این وزارتخانه به کلیددار موزه یا بهتر بگویم نمایشگاه فرهنگ و هنر جمهوری اسلامی می شود.

بخواهیم یا نخواهیم فرهنگ و هنر در جایی فرای ایده و حاکمیت دولت در حال نشو و نما است و این مساله فقط مختص به ایران نیست. این بلایی است که بر سر همه کارویژه ها و شئون فرهنگ، هنر و رسانه کشور آمده است. حتما شیوه های پیشین راهگشای امروز نیست و قطعا چشم بستن بر وظایف مُقَدر و دیدبانی آنچه در این حوزه به جامعه نزدیک می شود و پیش بینی نکردن پیش‌آمدهای میان مدت خطایی نابخشودنی است.

تبدیل شدن یک وزارتخانه به متولی کارکردهای نمایشگاهی فرهنگ و هنر همان بزک کردن مدام است. وزارتخانه ای که بر اساس کارکرد تقویمی و مناسبتی فعالیت می کند بیشتر شبیه روابط عمومی دستگاههای است که باید برای مناسب های ملی و مذهبی بنری بچسبانند و دورهمی هایی برای افشاندن دستی بیارایند و اسباب دید و بازدید شوند والسلام.    

این وزارتخانه وزیر نمی خواهد. جمع شود منفعتش بیشتر است ولی قطعا نیازمند راهبری است که با شناخت کامل از حوزه فرهنگ، هنر و رسانه در کنار این نمایشگاه فصلی و دوره ای فرهنگ و هنر و رسانه کشور تلاشی ماندگار کند. بخشی از وظایف او خروج از روزمرگی است که فرهنگ و هنر و رسانه کشور را زمین گیر کرده و موظف است نسبت به روزآمد و کاربردی کردن کارویژه های وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی در راستای منافع عمومی عمل کند. 

وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت چهاردهم باید بتواند وزارتخانه ای تنظیم کننده به جای تنظیم شده، کیفی و کمی محور به جای کمی محور، پول ساز به جای پول پخش کن، مقوم به جای مخرب، محفلی و صنفی شده، عقب مانده از تحول و واقعا شفاف را سامان بخشد.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب