پنجشنبه ۰۳ اسفند ۱۴۰۲ - ۰۰:۳۷

پسر انسان

راستش را بخواهید آقای مارگریت خیلی به این چیزها اهمیت نمی‌داد. دوست نداشت چهره‌اش مشهور باشد. او بیشتر دوست داشت با آثاری که خلق می‌کند احساس کنجکاوی را در آدم‌ها قلقلک بدهد.

ضمیمه آفتاب مهتاب امروز روزنامه اطلاعات نوشت: در ادامه خیال‌بافی‌های گاه‌به‌گاه میراثک، او این‌بار به سراغ یک نقاشی کمی عجیب و غریب رفته‌است. این نقاشی را هنرمندی‌ بلژیکی به اسم آقای «رنه مارگریت» در سال ۱۹۶۴ میلادی (حدود ۶۰سال پیش) کشیده و اسم «پسر انسان» را برای آن انتخاب کرده‌است.

ماجرای کشیدن این تابلو از این قرار است که مردم همیشه به آقای مارگریت می‌گفتند تو که نقاش هستی خب یک‌بار هم چهره خودت را نقاشی کن. آن‌ها این‌قدر اصرار کردند تا اینکه بالاخره آقای مارگریت این نقاشی را کشید. تابلو را تماشا کنید. چهره آدم توی تابلو معلوم نیست. چهره او پشت یک سیب سبز معلق در هوا پنهان شده‌است. شما بگویید از کجا بدانیم که این خود آقای مارگریت است؟

راستش را بخواهید آقای مارگریت خیلی به این چیزها اهمیت نمی‌داد. دوست نداشت چهره‌اش مشهور باشد. او بیشتر دوست داشت با آثاری که خلق می‌کند احساس کنجکاوی را در آدم‌ها قلقلک بدهد. او در مورد این اثر می‌گوید:

«هرچیزی که ما می‌بینیم، خودش همزمان یک چیز دیگری را دارد پنهان می‌کند. ما همیشه می‌خواهیم چیزی که پنهان است با چیزی که می‌بینیم، یکسان باشد اما این امکان‌پذیر نیست. انسان‌ها اسرارشان را خیلی خوب پنهان می‌کنند.» در کل منظورش این است که هرکدام از ما برداشت خودمان را از هر چیزی داریم که ممکن است با اصل ماجرا فاصله داشته ‌باشد.

دوباره به تابلو نگاه کنید. مردی با یک پالتوی خاکستری، پیراهن یقه‌دار سفید، کراوات قرمز و کلاه لبه‌دار روبروی ما ایستاده‌‌است. یکی از دکمه‌های پالتوی مرد توی تابلو باز است؛ مردی که صورتش را نمی‌شود دید چون پشت یک سیب سبز با چهارتا برگ کوچک قایم شده‌است.

فقط یک مقداری از چشم چپ مرد پیداست. انگار دارد از میان برگ‌ها زیر چشمی به ما نگاه می‌کند. مرد توی تابلو در مقابل یک دیوار کوتاه سنگی ایستاده‌است. در پشت او منظره‌ دریا پیداست. هوا کمی تا قسمتی ابری است. خب دیگر چه می‌بینیم. انگار به جز سیب سبز، بقیه چیزها سر جای خودشان قرار دارند.

اما نه! آرنج دست چپ مرد توی تابلو را نگاه کنید. برعکس است! انگار قرار بوده صورت مرد توی تابلو به سمت دریا باشد. چه می‌دانیم شاید این‌جور بوده شاید هم نبوده. توی نقاشی‌های عجیب و غریب این‌جور چیزها عادی است.

آقای مارگریت با خلق این اثر خواسته ما را به فکر وادارد. او نمی‌خواهد یک پاسخ راحت در اختیار ما بگذارد. همین مشخص‌نبودن جواب‌ها و مبهم‌بودن ماجرا باعث شده این اثر جذاب باشد و مخاطب بخواهد به راز پشت آن پی ببرد. مرد توی تابلو کیست؟ اصلا چرا سیب جلوی صورتش است؟ بعضی از محققان می‌گویند سیب سبز نشانه‌ تسلیم‌شدن انسان در برابر وسوسه‌هاست. در حقیقت معتقدند که این سیب سبز یک‌جورهایی به ماجرای رانده‌شدن آدم و حوا از بهشت اشاره می‌کند.

در روایات آمده خداوند به آدم و حوا هشدار داده بود که به میوه ممنوعه نزدیک نشوید. برای همین شیطان تصمیم گرفت کاری کند که آن‌ها از این میوه بخورند. پیروی از شیطان همان و رانده‌شدن از بهشت همان. در برخی از روایات آمده‌است که آن میوه ممنوعه سیب بوده‌است. در مورد تصویر سیب سبز توی تابلو، نظرات متفاوتی وجود دارد. همان‌طور که گفته شد هر کسی از دید خودش می‌تواند درباره آن نظر بدهد.
چشمانتان را ببندید و فکر کنید صورت مرد توی تابلو چه شکلی است؟ کچل است یا پر مو؟ سبیل دارد یا نه؟ ریش چطور؟ ابروهایش پهن است یا باریک؟ 

آقای مارگریت به جز این نقاشی، نقاشی‌های دیگری هم دارد که کمی عجیب و غریب هستند که اتفاقا دوتا از آن‌ها خیلی شبیه همین تابلو است. اسم یکی از این تابلوها «جنگ بزرگ» و اسم یکی دیگر «مردی با کلاه بولر» است. در تابلوی جنگ بزرگ، آقای مارگریت تصویر یک خانم را نقاشی کرده که در مقابل همین دیوار سنگی و منظره دریا ایستاده و چتری در دست دارد. صورت این خانم با یک دسته گل پوشیده شده‌است.

در تابلوی مردی با کلاه بولر نیز دوباره همان فضا وجود دارد با این تفاوت که آقای مارگریت صورت مرد را با تصویر یک پرنده‌ پوشانده‌است‌. همه این چیزها میراثک را تشویق کرد که این بار به سراغ تابلوی «پسر انسان» برود و خودش را به جای مرد توی تابلو بگذارد.

البته میراثک اینقدر نشانه و علامت خاص دارد که ما متوجه می‌شویم در پشت آن سیب سبز درخشان، میراثک مخفی شده‌است اما شما به روی خودتان نیاورید. بگذارید همینجور در حال خوش خودش باشد.

نویسنده: سمانه آقائی آبچوئیه - تصویرگر: مبینا موری

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب