سه‌شنبه ۰۴ مهر ۱۴۰۲ - ۰۰:۴۳

دورهمی‌هایی که جلسات ادبی را تهدید می‌کنند

این که تعداد مشخصی مخاطب و علاقه‌مند به شعر، هر روز دور هم جمع شوند، قهوه، بستنی و شکلات میل کنند و بدون هیچ پیشرفت و دستاوردی در روند ادبی خود، فقط شعر بخوانند، بخوانند و بخوانند، چه حاصلی دارد؟

دورهمی‌هایی که جلسات ادبی را تهدید می‌کنند

مرجان شیخ حسنی در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: این روزها با توجه به رشد بی‌رویۀ تعداد شاعران، انجمن‌های ادبی و محفل‌های شعری با پدیده‌ای به نام «تکثر محافل ادبی» روبرو هستیم. جلساتی که مثل قارچ سبز می‌شوند، تعدادی بیننده و شنونده دارند و بیشتر به دورهمی می‌مانند تا جلسات ادبی!

تا پیش از این جلسات ادبی اگر بار علمی و ادبی درخوری داشت، در فرهنگسراها و در درجات پایین‌تر در سرای محله‌ها و در رده‌های بعد در کافه‌ها برگزار می‌شد. برخی از این جلسات به صورت کاملاً علمی و تخصصی به شعرخوانی، نقد شعر، آموزش و شاعرپروری می‌پرداختند و اگر با عدالت و انصاف بنگریم، خروجی خوب و قابل اعتنایی هم داشتند.

اما در یکی دو سال اخیر با توجه به تغییر دیدگاه مسئولان امر در حوزه فرهنگ و ادبیات و واگذاری فرهنگسراها و مکان‌های دولتی به نورچشمی‌ها، برگزاری محافل ادبی به صورت رسمی و تخصصی در سالن‌های در اختیار سازمان شهرداری، وزارت ارشاد و...، چندان میسّر نیست و مسئولان این نشست‌ها ناچارند جلسات خود را در مکان‌هایی دیگر مثل کافی‌شاپ‌ها برگزار کنند. گویی جامعه ادبی کشور از کمبود محافل ادبی در رنج است و این بزرگواران وظیفه خود می‌دانند که ادبیات کشور را از این ورطه هولناک برهانند!

پر واضح است که کافه نشینی شاعران در تاریخ سابقه‌ای دیرینه دارد. نام «کافه نادری» با چهره‌های پرفروغی چون صادق  هدایت، احمدشاملو، نیمایوشیج، هوشنگ ابتهاج، فروغ فرخزاد، سیاوش کسرایی، بزرگ علوی، یدالله رؤیایی، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، رضا براهنی، محمدعلی سپانلو، جلال آل احمد و سیمین دانشور گره خورده است. آنگونه که برخی اهالی فرهنگ و قلم، کافه نادری تهران را خاستگاه ادبیات مدرن ایران می‌دانند.

یکی از مکان‌هایی که‌این روزها به صورت روزانه و متوالی جلسات شعر و دورهمی‌های شاعرانه برگزار می‌کند، کافه‌ای در مرکز شهر تهران و حوالی پارک لاله است. کافه‌ای که بر خلاف ظاهر کوچک، بسته و محدودی که دارد، روزانه جلسات و نشست‌های ادبی برگزار می‌کند: شنبه‌ها انجمن ادبی رودکی، یکشنبه‌ها انجمن هور، دوشنبه‌ها انجمن فروغ، سه‌شنبه‌ها انجمن شوکران،چهارشنبه‌ها انجمن ادبیات و فلسفه، پنجشنبه‌ها انجمن غزلستان و جمعه‌ها دو جلسه با عنوان‌های انجمن ترنم یاس و رخشید نقد. حال بیایید بررسی کنیم که در این جلسات چه می‌گذرد؟

تعداد مشخصی از شاعران در رده سنی ۳۵ تا ۶۰ سال به صورت گروهی، هر روز در این کافه حضور دارند و با توجه به سفارش‌هایی که برای صاحب این کافه بار مالی نسبتاً خوبی دارد، صندلی‌های محدود کافه را پر می‌کنند و طبعاً در همۀ جلسات روزانه این مکان حضوری مؤثر(!) دارند.

گروه دیگر، از دوستان، آشنایان و اقوام مسئولان برگزاری جلسات هستند که به زعم خودشان «شعر نمی‌فهمند و فقط آمدند که دور هم باشند» و طبعاً گروهی از شاعران، منتقدان و شعر دوستانی هم هستند که فقط به «حرمت شعر»در این جلسات حضور پیدا می‌کنند.

رویکرد اصلی همه جلسات نامبرده «شعرخوانی» است و در کنار آن به فراخور دانش ادبی مسئول جلسه، نقد شعر، رونمایی و معرفی کتاب و معرفی شاعر نیز در دستور کار قرار می‌گیرد. هرچند که در روز میانی هفته، جلسات از رونق می‌افتند، اما با توجه به اوقات فراغت مخاطبان در روزهای پایانی هفته، کافه‌ تعداد بیشتری مشتری(!) دارد.

اما سئوال اصلی اینجاست که خروجی چنین جلسات شعری چیست؟ از این که تعداد مشخصی مخاطب و علاقه مند به شعر، هر روز دور هم جمع شوند، قهوه، بستنی و شکلات میل کنند و بدون هیچ پیشرفت و دستاوردی در روند ادبی خود، فقط شعر بخوانند، بخوانند و بخوانند.... چه حاصل؟

در اثبات این حرف همین نکته بس که شاعران بسیاری را می‌شناسم که سال‌هاست در همۀ محافل ادبی شرکت می‌کنند، اما سطح شعری‌شان در همان مقطع مبتدی و حتی ماقبل آن مانده است.
 زیرا در همۀ عمر ادبی خود فقط نوشته‌، در محافل ادبی تنها شعرخوانی کرده و هیچگاه مطالعه ادبی نداشته‌اند. 

علت برگزاری این حجم از جلسات شعر در کل کشور به ویژه در پایتخت چیست؟ نکته جالب توجه این که افرادی که در سطوح علمی و ادبی بالایی قرار دارند و ادبیات کشور مرهون زحمات آنهاست، حتی پایشان را در جلسات شعر نمی‌گذارند. آنها خانه نشین شدند و گاهی با پوزخند می‌پرسند: «مگر هنوز هم جلسه شعر برگزار می‌شود؟». چرا که با توجه به سطح علمی و ادبی جلسات شعر، حضور در آنها را حتی به عنوان شنونده، در شأن و شخصیت خود نمی‌بینند.

در مقابل نیز هستند جلساتی که سابقه‌ای چند ساله دارند و حضور هر چند کوتاه در آنها قطعاً به ارتقای سواد ادبی مخاطب کمک خواهد کرد که طبعاً تعداد چنین جلساتی حتی به تعداد انگشت‌های یک دست هم نمی‌رسد. اما پاسخ به این که چرا مخاطب حضور درچنین جلساتی حضور می یابد و ترجیح می‌دهد شعر زرد بشنود و بخواند، در این یادداشت نمی‌گنجد و نیاز به بررسی عمیق جامعه شناختی و آسیب شناسی جدی دارد.

گزارش خطا
نظرات
فرامرز
این خانم نقد و تحلیل هایش شخصی است تا اینکه جنبه ی عمومی پیدا کند
اما همین شاعران و نویسندگان گذشته که ازشون نام برده ممکن است در فضای آن روز جامعه هم مثل شاعران امروز نقد می شدند شاید مورد بی مهری قرار می گرفتند
ادبیات یک چشمه ی واقیانوس خروشان و وسیعی است که هزاران هزار نویسنده می توانند درآن
شاعر
واقعا از اینهمه گستاخی و فضولی و تنگ نظری در شگفتم. به شما چه ربطی داره که چند نفر به بهانه ادبیات یا مسئله ادبیات بخوان دور هم جمع بشن... خروجی دیگه چه مزخرفیه؟؟؟ یک دورهم نشینی با بهانه ادبیات همینکه بتونه آدمهارو کنار هم آرام کنه عالیه... چرا انقدر فضول، بدبخت و انحصارگرا هستین... لعنت به شما
ناشناس
خانم شیخ حسنی، آسیب این جلسات به جامعه چیست؟
آیا چون سطح ضعیفی دارند بروند گم و گور شوند؟ خب خزیدن در کنج خانه یا گوشه و کنار پارک ها که بدتر است!
اگر گروهی(در این برزخ وحشت یا وحشت برزخ)دور هم‌ جمع شوند، به کجای این عالم بر می خورد؟
انجمن های نیرومند معمولا جای خود را پیدا می کنند(جای نگرانی ندارد)
اسدالله قادری
درودیشماامافقط بشمانه به افکارونظریات بسیاربسیارمغرضانه ومیشه گفت بی ادبانه به محفل ادبی ومکان فرهنگی که اساتیدبسیارگرانمایه ائی افتخارمیدهندکافه ائی که اسم نبردیدنورانی میکنن دراون کافه هفته ائی حداقل۲بارازادباتفدیرمیشه ورونمائی ازکتابهائی میشه که باعشق تمام بعشق فرهنگ ایران طلاکوب میشه بارمالی ندا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب