دوشنبه ۲۵ تير ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۳

فلسفه قیام امام حسین (ع) از نگاه مرحوم جعفر شهیدی

در میان مورخان و صاحبنظران تاریخ اختلاف است که هدف و فلسفۀ قیام او چه بوده و اصولاً امام حسین (ع) با این قیام به دنبال چه چیزی بوده است. اما آنچه مورد تأیید مرحوم جعفر شهیدی مؤلف کتاب «قیام حسین (ع)» است، همان اعتقاد به امر به معروف و نهی از منکر است.

فلسفه قیام امام حسین (ع) از نگاه مرحوم جعفر شهیدی

ضمیمه عاشورای عشق روزنامه اطلاعات نوشت: از بارزترین کسانی که انسانیت را در تمام مراحل تاریخی مطرح و بنای رفیع اندیشه‌های انسانی را پایه‌گذاری کردند و به ارزش‌های فردی و اجتماعی عینیت بخشیدند، سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) است.

 او تاریکی‌هایی را که در مسیر حرکت معنوی و تکاملی بشریت قرار داشت با نور هدایت از میان برد و طلوع فجر هدایت را در افق دل‌های جویندگان حقیقت و پویندگان طریق سعادت بشارت داد. او معلم راستینی بود که در راستای تحقق رسالت جد بزرگوارش با مبارزه و پیکار با مظاهر فساد و نابودی بیداد و بیدادگری و اقامۀ مکتب ایمان و عدل، درس‌های آموزنده و سرنوشت‌سازی را به انسان‌ها آموخت.  

آری، سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در راه اهداف والای خویش سر داد، اما تن به ذلت نداد و با اهدای خون خود و جوانان و اصحابش خون تازه‌ای به پیکر مصدوم اسلام منتقل کرد. آری، خون حسین (ع) بر روی خاک‌های گرم و سوزان کربلا روان گردید تا در راه ستم و ستمگران خار برویاند. پیرامون ایثارگری‌ها و جانفشانی هایش در راه اسلام کتاب‌ها نوشته‌اند و شعر‌ها سروده و مرثیه‌ها ساخته و مجلس‌ها برپا داشته‌اند.  

در طول هزار و سیصد و چند سال میلیون‌ها تن برای زنده نگاه داشتن خاطرۀ آن گردهم آمده و اشک ریخته‌اند و در طول بیش از سیزده قرن صد‌ها تن شیعه و سنی و ده‌ها تن مسیحی و پیروان کیش‌های دیگر هریک به نوعی این قیام را تجزیه و تحلیل کرده‌اند. از جمله مؤلفین معاصری که به تحلیل و بررسی قیام امام حسین (ع) پرداخته است، زنده یاد دکترسید جعفر شهیدی است.

در این مجال برآنیم که با عنایت خداوند متعال به بررسی این کتاب بپردازیم و قیام امام حسین (ع) را از دیدگاه این مؤلف توانمند بررسی کنیم.

روش مؤلف در تاریخ نگاری 

از دو روش متداولی که میان مورخان وجود دارد؛ یعنی روش روایی (نقلی) و روش تحلیلی می‌توان به این نتیجه رسید که جناب آقای شهیدی روش تحلیلی را برای کتاب خود برگزیده است. زیرا وقتی کتاب ایشان را با دقت مورد بررسی قرار می‌دهیم درمی‌یابیم که ایشان در کنار نقل روایات غالباً ترکیبی، به تحلیل، تبیین و بررسی علل و نتایج آن می‌پردازد و اصولاً این کتاب برپایۀ تحلیل، تبیین و بررسی علل و نتایج آن می‌پردازد و برپایۀ تحلیل و بررسی قیام امام حسین (ع) استوار شده و لذا نیازی به شاهد مثال نیست.  

استفاده از مطالعات جدید 

مؤلف در مقدمۀ کتاب خود ادعا دارد که تاریخ را باید با دیگر شرایط، ازجمله وضع جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی سنجید. او همچنین در همان مقدمۀ کتاب خود ضمن تشکر و معذور داشتن مورخان گذشته که در تحقیق و تحلیل تاریخ رعایت شرایط لازم را نکرده‌اند می‌نویسد: «مورخان پیشین هرچند در ضبط وقایع کوششی بسیار کرده‌اند و از این جهت بر اخلاف خود حقی بزرگ دارند، اما در تحلیل و تحقیق آن، چنانکه باید رعایت شرایط لازم نشده است؛ و در این باره آنان را معذور باید داشت. چه این راهی است که تلاش‌های علمی قرن گذشته و حاضر به روی پژوهندگان گشوده است. به هرحال چنان که در متن کتاب آمده است اگر تاریخ اسلام با بینشی نو بررسی شود از روی بسیاری وقایع پراهمیت برداشته خواهد شد.»

آری، مؤلف بعد از این ادعا که تاریخ را نباید با اخبار و روایات محض نگاشت بلکه عوامل اقتصادی و اجتماعی و جغرافیایی را نیز برای نگاشتن تاریخ باید دخیل بدانیم، در مقام عمل نیز کتاب خود را بر همین اساس نگاشته است. به عنوان مثال مؤلف در گفتار پنجم کتاب خود به پیرامون جغرافیای حزیرة العرب پرداخته است و سپس این منطقه را از نظر آب و هوا مورد مطالعه قرار داده که همۀ این‌ها نتیجۀ عنایت مؤلف به علم جغرافیا بوده است.  

همچنین ایشان به مسائل اقتصادی مردم نیز توجه داشته است. مثلاً مؤلف در گفتار هفتم خود بعد از بیان آیۀ شریفۀ «ولو بسط الله الرزق لعباده لبغو فی الارض» به وضعیت مالی مردم مدینه پرداخته و می‌نویسد: «سالی که محمد (ص) مکه را ترک گفت و مدینه را مرکز نشر دعوت خود ساخت بیشتر مسلمانان که پیش از او و با پس از وی بدین شهر هجرت کردند، تهی‌دست بودند و در آن روز‌ها اسلام نه سازمان مالی داشت، نه بیت‌المال، نه درآمدی که هزینۀ مهاجران تهی‌دست را فراهم سازد.

 انصار این مسلمانان را که جایی و مکنتی نداشتند به خانه‌های خود بردند و شریک زندگی خود کردند. از زندگی اصحاب صفه و تهی‌دستی آنان همگی آگاهند و نیازی به تفصیل ندارد. در سال‌های بعد جنگ‌های پراکنده و متشکل سبب شد تا اندک مال و یا تعدادی چارپا نصیب جنگجویان شود. با این درآمد‌ها هرچند مختصر گشایشی در کار آنان پدید آمد، اما چنان نبود که کفاف همگی تامین گردد.»

همان گونه که ملاحظه می‌فرمایید، به وضعیت اقتصادی مردم جامعه نیز توجه داشته است. مطلب دیگر آن که مؤلف از نظر اجتماعی و طبقاتی نیز به بررسی تاریخ پرداخته است. همچنان که در گفتار چهارم کتاب خویش، نخستین دستۀ مسلمانان مکه را به چهار طبقه دسته بندی و مردم یثرب را نیز به چهار دسته تقسیم می‌کند.

همچنین شایان ذکر است که مؤلف برای مطالعات جدید از کتاب برخی از مورخان غربی نیز استفادۀ لازم را برده است؛ همچنان که خود وی در ابتدای کتاب خود مدعی این مطلب شده؛ اما ایشان در قسمت معرفی منابع، تنها کتابی را که از این دسته کتاب‌ها آورده و می‌توان از نویسندگان غربی (غیر مسلمان) دانست، کتاب «تاریخ تمدن اسلامی» نوشتۀ جرجی زیدان است.  

مقدمات قیام امام حسین (ع) 

۱ ــ امام حسین (ع) با یزید بیعت نکرده بود و حکومت او را به رسمیت نشناخته بود. بنابراین هیچ‌گونه تعهدی -شرعی یا اخلاقی، مقابل این مرد که ادعای رهبری مسلمانان را می‌کرد نداشت.  

۲ ــ این که خود را برای رهبری مسلمانان از آن دو تن شایسته‌تر می‌دانست و این حقیقتی بود که گذشته از عامۀ مردم، آن دو مدعی امامت نیز آن را قبول داشتند.  

۳ ــ این که امام حسین (ع) یزید را مردی فاسق، فاجر و نالایق می‌دانست که تنها راه توطئه و نیرنگ و تهدید و یا برخورداری از حمایت مردم شام، آن هم از طریق اطاعت کورکورانه حقی را که درخور آن نیست غصب کرده است.  

۴ ــ تسلط یزید بر مسلمانان و ادعای خلافت، منکری بود روشن؛ زیرا حکومت او نه برپایۀ مشورت با مسلمانان بود و نه براساس خویشاوندی با پیامبر (ص) و نه به خاطر لیاقت شخصی وی. بدین ترتیب بدعتی بود که هیچ مسلمان متدینی آن را نمی‌خواست.  

۵ ــ کوشش برای زدودن بدعت و نابود ساختن منکر، وظیفۀ هر مسلمانی است و او که فرزندزادۀ پیغمبر است بیشتر از هرکس در این باره وظیفه دارد.  

۶ ــ تاخیر از نهی منکر هنگامی رواست که کسی قدرتی را که شایستۀ چنین قیامی است، نداشته باشد. به این جهت او در مدت بیست سال، برابر معاویه که او نیز، چون فرزندش ضایع‌کنندۀ حقوق مسلمانان بود، خاموش ایستاد. لیکن اکنون که به قدر کافی نیرو برای او آماده شده، دیگر نباید درنگ کند. باید هرچه زودتر با چنین منکری به مبارزه برخیزد.  

۷ ــ حسین (ع) نیز، چون پدرش مرد دین بود. وی در قیام خود رضای خداوند و آسایش مسلمانان را می‌خواست. سیاستمداری نبود که تنها حساب به دست آوردن قدرت را داشته باشد؛ آن هم از هر راه که ممکن شود. دیدیم که، چون مردم با علی به خلافت بیعت کردند، نخستین اقدام او برداشتن معاویه از حکومت دمشق بود و هرچند مشاوران وی به او گفتند باید این کار را چندماهی به تأخیر اندازد تا پایه‌های حکومت محکم‌تر شود، گفت: راضی نیستم معاویه یک لحظه بر مسلمانان ستم کند.  

۸ ــ حسین (ع) دانسته بود که یزید به هیچوجه از او دست بر نخواهد داشت و اکنون که بیعت او را نپذیرفته و از مدینه به مکه آمده، کسانی را فرستاده است تا به هنگام حج او را ناگهان بکشند. با ریختن خون او دو منکر در جامعۀ اسلامی پدید می‌آید: یکی این که حرمت خانۀ خدا شکسته می‌شود و در جایی که چرنده و پرنده در امان است و کسی نباید متعرض آنان گردد، پسر دختر پیغمبر را می‌کشند و دیگر این که با چنین کشتن خون او به هدر می‌رفت. فراهم آمدن مجموع این مقدمات تکلیف او را روشن کرد و او باید به عراق می‌رفت.

فلسفۀ قیام امام حسین (ع)

در میان مورخان و صاحبنظران تاریخ اختلاف است که هدف و فلسفۀ قیام او چه بوده و اصولاً امام حسین (ع) با این قیام به دنبال چه چیزی بوده است. دراین باره بعضی دیگر معتقدند که امام برای تشکیل حکومت به سوی کوفه حرکت نموده و این گروه دوم نیز بر دو قسم می‌باشند.

بعضی می‌گویند: امام با شهادت خود می‌خواسته فردای قیامت شیعیان و پیروانش را شفاعت کند؛ اما آنچه مورد تأیید مؤلف محترم کتاب «قیام حسین (ع)» است، همان اعتقاد به امر به معروف و نهی از منکر است. همان طوری که از قسمت‌های مختلف کتاب استنباط می‌شود و چنانچه در صفحات قبل این مطلب نیز اشاره شد.  

نوشته: محمد نبی میرزایی

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب