دوشنبه ۰۴ تير ۱۴۰۳ - ۰۴:۴۵

مولانا اینگونه عاشق امیرالمومنین(ع) بوده!

مولانا به قول ما ریسک کرده و (شاید به پشتوانۀ ایمان عاشقانه و شجاعانه و حقیقت گویانه‌اش یا به پشتوانۀ نقش و نفوذ و نیروی اجتماعی و فقاهتی‌اش)، نزدیک‌ترین تعبیرات و ادبیات به ذهن و زبانِ عاشقان شیفتۀ علی (ع) و شیعیان شیدای او را در مثنوی معنوی‌اش به کار برده است.

مولانا اینگونه عاشق امیرالمومنین(ع) بوده!

جلال رفیع در ضمیمه ولایت عشق روزنامه اطلاعات نوشت: آلبوم حافظۀ کودکی و نوجوانی ما بچه‌های ایران زمین، سرشار از انواع و انبوه صفحه‌های «سی‌دی» و «دی‌وی‌دیِ» صوتی و تصویری است. صدای آنان که می‌خواندند و تصویر آنان که می‌نوشتند همین تک بیت را:
گفت هرکس را منم مولا و دوست
ابن عمّ من علی مولای اوست 

هیچکس به ما نمی‌گفت که این بیت، سرودۀ مولوی در قرن هفتم هجری است. اگر هم کسی گفته بود، چنان نگفته بود یا ما چنان نشنیده بودیم که ثبت و ضبط شده باشد. ظواهر عبارات و طرز بیان به گونه‌ای است که انگار یکی از مداحان اهل بیت (یکی از شیعیان دو آتشه) سروده است. هرگز فکر نمی‌کردیم که ممکن است سراینده‌اش همان جلال‌الدین محمدی باشد که غالباً او را فقیه سنّی مذهب می‌دانستند و هنوز هم می‌دانند.

 درست است که مسلمانانِ اهل سنّت و جماعت هم ستایشگر امام علی بوده‌اند و هستند و او را امیرالمؤمنین و خلیفۀ مسلمین می‌دانسته‌اند و می‌دانند، اما حتی آنان هم معمولاً به ویژه در مراکز و مناطق غیرشیعی و آن هم در دورۀ حاکمیت سلجوقیان متعصب و در روزگاری که تاوان اتهام «رافضی نامیدن» و «قرمطی خواندن» و «مزدکی پنداشتنِ» افراد و اشخاص می‌توانست مرگِ توأم با زجر و شکنجه باشد، احتیاط می‌کردند.

 یعنی بنا بر احتیاط واجب، لغات و تعبیراتی را به کار نمی‌بردند که مشابه ادبیات عقیدتی امامیه (شیعیان) باشد. لااقل از باب نهی وارد می‌شدند که: «اِجتَنِبوا مِن مَواضعِ التُّهَم»؛ از مواضع و جایگاه‌هایی که اتهام و تهمت را به شما معطوف می‌کند و می‌چسباند، دوری کنید!

با این وجود، مولانا به قول ما ریسک کرده و (شاید به پشتوانۀ ایمان عاشقانه و شجاعانه و حقیقت گویانه‌اش یا به پشتوانۀ نقش و نفوذ و نیروی اجتماعی و فقاهتی‌اش)، نزدیک‌ترین تعبیرات و ادبیات به ذهن و زبانِ عاشقان شیفتۀ علی (ع) و شیعیان شیدای او را در مثنوی معنوی‌اش به کار برده است.

 انگار در اینجا، آن جام پنهان، ناگهان از باده غدیر ولایت لبریز و سرریز شده و بی قراری نشان داده است. شبیه همان بی‌قراری و بی‌تابی قابل انتظاری که ناگهان در دفتر اول مثنوی از خود نشان داده و به محض یادآوری واژۀ شمس (خورشید)، گفته است: 
این نَفَس جان دامنم برتافته‌ست 
بوی پیراهان یوسف یافته است 

البته نمی‌گویم که واقعۀ غدیر در ذهن و زبان مولانا عیناً همان است که ما در تاریخ تشیّع با مُهر و امضای شیعۀ اثنی‌عشری روایت کرده‌ایم. نام غدیر هم بر سر درِ هیچ بیتی از اشعارش حک نشده است. اما تابلو آشکاری که بر همین سر در آویخته، نشاندهندۀ تصویری عریان از عرفان شیعی است: 
زین سبب پیغمبر با اجتهاد 
نام خود وانِ علی مولا نهاد 

به کدام سبب؟... به سبب این که همۀ آدم‌ها مانند آن قاضی افسانه‌ای و متخلّف دفتر ششم مثنوی، در صندوق تنگ نَفْس محبوس‌اند و سخت وحشت دارند که مبادا خریدار صندوق در ملاءعام و در وسط سبزه میدان بازار (!)، به منظور رؤیت کامل کالای موصوف، دستور بازگشایی صندوق را صادر کند و جرم پنهانی زندانی برهنه، سر به رسوایی بزند و راز غیراخلاقی بابا «ظاهر» عریان (!) مکشوفِ خاص و عام بشود.

 همانطور که در داستان تمثیلی مثنوی، دوست قاضی از ماجرا آگاه می‌شود و صندوق را به قیمت گزاف می‌خرد تا ببرد و در واقع آبروی زندانی را بخرد، پیامبر (ص) و علی (ع) نیز خریدارانی آگاه و بزرگوار و دریادل‌اند و ما برهنگان و محبوس شدگان و صندوق صفتان را می‌خرند تا آبرومندانه 
آزادمان کنند.

 به همین سبب است که هم محمد (ص) مولاست و هم علی (ع) مولاست. به همین سبب است که پیامبر، هم خود را مولا می‌خواند و هم علی را.  

آنگاه جلال‌الدین محمد برای آنکه کسی این تعابیر و تفاسیر را حرف و حدیث کلی و عمومی نپندارد و شأن نزول خاصِ کلام نبوی را به یاد آورد، همان حرف و حدیث مستند و متواتر واقعۀ غدیر را به زبان شعر بازگویی می‌کند:
گفت هرکس را منم مولا و دوست 
ابن عمّ من علی مولای اوست 

این همان کلام نبوی است که شیعه و سنی به اتفاق نقل کرده‌اند. با این تفاوت که مولوی از اختلافات مذهبی عبور کرده، هر دو واژۀ رایج در تفاسیر شیعه و سنی، یعنی به ترتیب «مولا» و «دوست» را بر زبان آورده است تا شاید بگوید هر دو معنا مبنای سخن پیامبر بوده است.

 هرچند احتمالاً بتوان گفت که ضرورت‌ها و ظرفیت‌های وزن و قافیه نیز در انتخاب این شیوۀ بیان بی‌تأثیر نبوده، اما بررسی مجموعۀ حرف‌های تأمل برانگیزِ مولوی دربارۀ امام علی (ع) نشان می‌دهد که واقعیت به وزن و قافیه محدود نیست و فراتر از این محدوده است.  ‌

می‌توانست بسراید: گفت هر کس را منم «محبوب» و دوست، ابن عم من علی محبوب اوست. اما در هر دو مصرع، واژۀ مولا را تکرار کرده تا علاوه بر وفاداری به اصالت و امانت، شاید گوشه چشمی هم به تأکید خاص شیعیان برروی واژۀ «مولا» به معنای زعامت معطوف کرده باشد. حداقل نمی‌توان از احتمال، سخن گفت؟  

شاید با عنایت به همین واقعیت است که نثرِ نشسته بر صدر این فصل از دفتر ششم مثنوی نیز چنین است: «در تفسیر این خبر که مصطفی (ص) فرمود مَن کُنتُ مولاهُ فَعَلیٌّ مولاهُ، تا منافقان طعنه زدند که بس نبودش که ما «مطیعی و چاکری» نمودیم او را، «چاکریِ» کودکی خلم آلودمان می‌فرماید»!

 این سرفصل‌ها را اگر خود مولوی ننوشته است، باری قدر مسلّم نگاشتۀ فرزند یا شاگردی است که در تفسیر مثنوی، نزدیکترین فهم به فهم مولانا را داشته است.  

اگر مولوی در اینجا واژۀ مولا را فقط به معنای دوست حمل کرده باشد، مفهوم این مصرع چندان سازگار و مناسب و بلیغ به نظر نمی‌رسد که سروده است: «نامِ خود وانِ علی مولا نهاد». از شما چه پنهان، تعبیر «ابن عمّ من علی» نیز به طرز بیان معمول در میان شیعیان بیشتر شباهت دارد تا به طرز بیانی دیگر در میان فرقه‌هایی دیگر.  حتی استنباط و تفسیر منافقان هم (براساس نوشتۀ صدرنشینِ این فصل از اشعار مثنوی) چیزی است که واقعاً با واژۀ «مولا»‌ی زعامت متجانس‌تر است تا با واژۀ «مولا»‌ی دوست. دقت کنید: «مطیعی و چاکری»!...  

نویسنده :
جلال رفیع
گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
نظرسنجی
چه کسی رئیس‌جمهور کشور خواهد شد؟
آخرین مطالب