سه‌شنبه ۰۱ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۹

ابزار‌های نامناسب بهره وری را نابود می‌کند

انسان‌ها از یک سو با شکل دادن به نظام‌ها و ساختار‌ها و پایه‌ریزی رفتار‌ها بر جریان بهره‌وری تأثیر می‌گذارند و از سوی دیگر با درجه بلوغ و سطح توانایی و استعداد خود نتایج بهره‌وری را ایجاد می‌کنند.

ابزار‌های نامناسب بهره وری را نابود می‌کند

محسن حاجی میرزایی: بهره‌وری در هر یک از گفتمان‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی منحصراً از طریق افزایش قابلیت، ظرفیت و استعداد انسان توسعه می‌یاید. انسان و کیفیت او (مجموعه توانانی‌ها، دانش بنیش، ارزش و مهارت) متغیر مستقلی است که اندازه و چگونگی بهره‌وری را تعیین می‌کنند.

هر چند که این متغیر مستقل یعنی انسان، تعامل مستمر و پیچیده‌ای با عوامل محیطی داشته و تأثیر و تأثّر گسترده‌ای بین او و محیط برقرار است. این گزاره را به شکل دیگری نیز می‌توان بیان کرد و آن اینکه تحقق اولیه بهره‌وری در انسان شکل می‌گردد سپس در پرتو عمل و اندیشه انسان نتائج آن حاصل می‌شود.

بهره‌وری تابعی از شناخت نسبت به منابع (در گسترده‌ترین فهم از منابع) و توانایی برای تخصیص بهینه آن در جهت مقاصد مطلوب است. در ک انسان از منابع به مدد دانش و تجربه حاصل می‌شود و گسترش می‌یابد و به میزانی که این درک توسعه پیدا می‌کند، گستره نهادهایی که در حیطه بهره‌برداری قرار گرفته است بیشتر می‌شود و با افزایش نهاده‌ها، ستانده‌های بیشتری امکان تحقق می‌یابند.

به عنوان مثال تا چند قرن پیش در کی از منابع سوخت‌های فسیلی وجود نداشت و با پیشرفت دانش انسان، منبع ارزشمندی در اختیار انسان‌ها قرار گرفت و میدان عظیمی در دستیابی به بهره‌گیری بهینه از این منبع بزرگ به‌وجود آمد یا با درک اهمیت و نقش سرمایه انسانی و اجتماعی در ساختن یک جامعه موفق و پیشرو، ظرفیت چشمگیری در مقایسه با سرمایه‌های طبیعی، فیزیکی و مالی شناسایی گردید. امروز برخورداری از انسان‌هایی با کیفیت خاص به‌مراتب مزایای بیشتری از دسترسی به منابع طبیعی و استخراجی در زمینه تولید ثروت ایجاد می‌کند.

در هر دو نمونه نقطه عزیمت به سمت بهره‌وری بیشتر، انسان و توسعه درک او از ظرفیت‌ها و شناسایی منابع نو بوده است و رویداد پایه، تحول در انسان و فهم اوست. 

از سوی دیگر انتخاب، از مهم‌ترین ویژگی‌ها و امتیازات انسان است که با شناخت از اهداف و آرمان‌ها و به مدد دانش و تجربه تعیین مقصد می‌کند و منابع را به مقاصد اختصاص می‌دهد. کاستی در نظام تصمیم‌گیری و کیفیت تخصیص منابع موجب شکل‌گیری نهادها، ساختارها، رفتارها و اقدامات غیربهره‌ورانه می‌شود. بنابراین در این برش نیز محور و کانون اصلی انسان است و این شایستگی و قابلیت‌های اوست که نیل به بهره‌وری را امکان‌پذیر می‌سازد. شناخت درست از منابع و تخصیص بهینه آن به مقاصد درست و معتبر و سپس اتخاذ تدابیر مناسب برای حرکت در مسیر اهداف و حصول اطمینان از دستیابی به آن از ضرورت‌های نیل به بهره‌وری است. 

کاستی در اتخاذ تدابیر یا کاربرد ابزارهای نامناسب یا کاربرد نامناسب ابزارها از سوی انسان نتایج غیربهره‌ورانه‌ای را رقم می‌زند و در این برش نیز انسان محور اساسی در تضمین تحقق اهدافی است که شرط اساسی نیل به بهره‌وری هستند.

با درک روشن از منابع و انتخاب اهداف و مقاصد درست و معتبر و تضمین دستیابی به اهداف و مقاصد از طریق اتخاذ تدابیر هوشمندانه «کارایی» بهره‌گیری از منابع موضوعیت می‌یابد که این نیز مستلزم دسترسی به دانش و تجربه و برخورداری از فناوری‌های مناسب است که نیازمند استفاده به‌اندازه و مطابق با معیار از منابع است. زمانی که نسبت معقولی بین منابع با نتائج و دستاوردها برقرار نیست و ارزش حاصل از هر واحد نهاده در مقایسه با نمونه‌های معیار کمتر است، چالش کارایی خودنمایی می‌کند و کاستی دیگری از دانش و تجربه را این بار در سازماندهی شایسته کار و مدیریت مناسب بهره‌گیری از نهاده ها آشکار می‌سازد.

بر پایه آنچه ذکر شد، انسان و کیفیت او، یعنی انسان و مجموعه داشته‌های او شامل دانش، بینش، ارزش و مهارت درباره شناخت از منابع و مقاصد و توانایی در تخصیص بهینه منابع به مقاصد کانونی‌ترین موضوع است.

انسان‌ها از یک سو با شکل دادن به نظام‌ها و ساختارها و پایه‌ریزی رفتارها بر جریان بهره‌وری تأثیر می‌گذارند و از سوی دیگر با درجه بلوغ و سطح توانایی و استعداد خود نتایج بهره‌وری را ایجاد می‌کنند.

آنگاه که نتایج بهره‌وری کاستی‌هایی را نشان می‌دهد، یا مستقیماً نتیجه اندیشه و عمل انسان را منعکس می‌کند یا نتیجه نهادها، ساختارها و رفتارهایی است که انسان‌ها ایجاد کرده‌اند یا در معرض آن قرار گرفته‌اند و انتظار بوده‌است که نسبت به اصلاح و بهبود آن اهتمام ورزند. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که انسان کلیدی‌ترین عامل در نیل به بهره‌وری است.

نگرش به انسان و عمل او در فرهنگ‌های گوناگون معیار قاطعی برای آگاهی از ظرفیت بالقوه آن فرهنگ برای نیل به بهره‌وری است. فرهنگ‌ها نسبت یکسانی با بهره‌وری ندارند، برخی استعداد و قابلیت بیشتری برای پذیرش و پرورش مفاهیم بهره‌ورانه دارند و برخی قابلیت‌های کم‌تری را از خود بروز می‌دهند.

در فرهنگ ادیان توحیدی انسان از موقعیت برجسته و متمایزی برخوردار است. همه هستی برای انسان و در تسخیر او معرفی شده است که به کمک علم و دانش از قوه به فعل می‌رسد و با توجه به توسعه دانش انسان، این سیطره و تسلط، عینیت و تحقق می‌یابد و چنین درکی از برخورداری‌های انسان، منابع در دسترس را بسیار عظیم و گسترده معرفی می‌کند و دایره عمل بهره‌وری را از سطح منابع کمیاب به سطح همه منابع بالقوه‌ای که در حیطه تسلط انسان قرار گرفته یا خواهد گرفت، توسعه می‌دهد. بر پایه چنین فهمی از بهره‌وری هیچ لحظه و ساحتی از ساحت‌های حیات فردی و اجتماعی انسان تهی از توجه به بهره‌وری نیست. 

گذر زمان و مرور تاریخ زندگی بشر نشانه‌های بارزی از این قابلیت را آشکار کرده است و به‌تدریج شاهدیم که زمینه‌های عینی چیرگی گسترده طبیعت بر انسان به تسلط نسبی انسان بر طبیعت و چیرگی هرچه بیشتر انسان بر پدیده‌های دیگر تغییر یافته‌است. این نگاه به انسان متمایز از نگاهی است که مکتب اومانیسم به انسان دارد. در این نگرش انسان با همه قابلیت‌ها، جانشین خداوند در روی زمین است و در برابر همه برخورداری‌های گسترده و غیرقابل‌شمارش و منابعی عظیمی که در اختیار و تسخیر او قرار گرفته است، وظیفه مواجهه‌ای مسئولانه و ایفای نقش جانشینی خداوند را به عهده دارد و ایفای این نقش ملاحظاتی را ایجاب می‌کند که تمایزات اساسی و بزرگی را در اندیشه و عمل انسان به‌وجود می‌آورد.

نقش جانشینی خدا و برگزیده‌ترین موجود هستی، سبب شکل‌گیری نقش‌های گسترده و بی‌بدیلی برای انسان می‌شود که به لحاظ محتوا، روش و مقصد متمایز از نقشی است که در نگرش اومانیستی به انسان تعریف می‌شود.

برخورداری‌ها در نگرش دینی، تنوع فراوانی دارد که نعمت‌های آشکار و نهان، مادی و معنوی را شامل می‌شود. در این فرهنگ رسالت رسولان الهی معرفی و یادآوری این برخورداری‌ها و کیفیت تعامل با آن‌ها است و معیار سنجش انسان در کیفیت ایفای نقش‌های متنوعی است که در ازای این برخورداری‌ها به عهده دارد.

امروزه در دنیای جدید هرچند تجربیات ارزشمندی در ارتقاء بهره‌وری بر پایه فهم محدود از حیطه و گستره مفهوم به‌دست آمده است و میزان‌های بالایی از رشد اقتصادی کشورها از محل بهره‌گیری بهینه از نهاده‌ها حاصل شده‌است، اما همه این دستاوردها و پیشرفت‌ها با تعالی همراه نبوده‌است. گسترش نابرابری‌ها، تعمیق شکاف‌ها، بیداد ستمگری‌ها، فقر، محرومیت، استیصال و درماندگی، تنش‌های گسترده بین‌المللی و مخاطرات فراوان زیست‌محیطی روی دیگر این پیشرفت‌ها است. دایره نفوذ بهره‌وری منحصراً در کسب سود بیشتر یا بردن گوی رقابت از رقیبان نیست. در این نگرش تحصیل خیر عمومی، نتیجه بهره‌گیری سنجیده و مسئولانه از منابع و تحقق بهره‌وری است.

آنچه از منابع که در اختیار انسان قرار گرفته است، معیاری برای سنجش و محکی برای داوری درباره انسانیت او است. در این نگرش پیش افتادن از دیگری مقصود نیست، بلکه بهترین بهره‌برداری از همه برخورداری‌ها اهمیت دارد. فرد، سازمان، بنگاه و جامعه‌ای بهره‌ورتر است که بهره‌برداری مسئولانه‌تری با برخورداری‌های خود داشته‌است و کسانی برترند که بهترین عملکرد را داشته‌اند (انا جعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملاً سوره کهف آیه ۷) همه این برخورداری‌ها یک فلسفه بیشتر ندارند و آن سنجش مواجهه انسان با آن‌ها و کیفیت برخورداری از آن است.

اگر در منطق اقتصادی و مدیریتی نقطه عزیمت بهره‌وری کمیابی منابع است، در این رویکرد، نظام هستی از تأمین منابع مورد نیاز بشر عقیم و سترون نیست. ممکن است منابعی تمام شود اما منابع جایگزینی شناسایی می‌گردد. انسان‌ها به بهره‌وری دعوت شده‌اند تا محک بخورند و مورد سنجش قرار گیرند و عیار آنان از کشاکش این برخوردها مشخص گردد.

چه منابع کمیاب باشد چه نباشد، در لزوم دقت انسان در مواجهه با آن و بهره‌برداری سنجیده و مسئولانه از آن تغییری ایجاد نمی‌کند، به عبارت دیگر، نقطه توجه و مراقبت نه در سمت منابع بلکه در سمت کیفیت بهره‌گیری از منابع تعیین می‌شود. دایره چنین نگرشی کمیابی منابع را مورد توجه قرار می‌دهد، اما در تعامل با منابع غیرکمیاب نیز برخوردی آگاهانه و متعهدانه خواهد داشت. در این فرهنگ بهره‌وری ابزاری برای تحصیل خیر عمومی و سلامت جامعه و بهزیستی همه مردمان است. 

همه این کاستی‌ها در درکی از بهره‌وری و تبیینی از این مفهوم قابل چاره‌جویی است و آن فهمی از بهره‌وری است که انسان در کانون آن قرار دارد و او نیز در ازای گستردگی و تنوع برخورداری‌ها در برابر خالق هستی مسئول است. معیار سنجش در ایفای نقش‌های شایسته از منظر الهی، تعامل هوشمندانه و مسئولانه با همه منابع است. بر پایه این نگرش به جای محاسبه نهاده‌ها و ستانده‌ها، درجه بلوغ و کمال آدمی معیار بهره‌وری است.

منابع کم یا زیاد، محدود یا نامحدود، آشکار یا پنهان، مهم‌ترین فلسفه‌ای که دارند، می‌دانی برای شکل گیری قابلیت‌های انسان و افزایش درجه بلوغ و خودآگاهی او و معیاری برای مسئولیت‌شناسی فردی و اجتماعی او و تعهدش نسبت به صلاح و فلاح انسان‌ها، پایبندی به حقوق آن‌ها، کاستن از رنج و الام بشر و خلق ارزش‌های نوینی است که بهترین ستانده‌ همه نهادهای بی نظیری است که از سوی خالق هستی به رایگان دریافت کرده است.

به نظر می رشد امروز زمان اندیشیدن به این نکته است که چگونه می توان پیشرفت را همراه با تعالی، ارزش افزوده اقتصادی را توأم با عدالت و کاهش نابرابری‌ها و ستانده بیشتر را در خلق ارزش‌های متعالی بدانیم و جامعه بهره‌ور را جامعه‌ای بدانیم که منابع آن به درستی شناسایی و احصا شده است و به بهترین شکل به بهترین مقاصد تخصیص یافته است.عدم رشد متوازن توانایی‌های یک جمعیت و توزیع نابرابر فرصت‌های یادگیری در آن است که به‌تدریج با عمیق‌تر شدن شکاف‌ها، ناتوانی مزمن جمعیت را موجب می‌شود.

نویسنده :
محسن حاجی میرزایی
گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب