دوشنبه ۱۰ مهر ۱۴۰۲ - ۰۶:۰۴

گشتی در نمایشگاه عکس «امید در سایه»: این سئوالات را از قربانیان اسیدپاشی نپرسید

هرگز نباید از کسی پرسید چند سال داری، چقدر حقوق می‌گیری، چرا ازدواج نکردی؟...، اما عده‌ای از این هم فراتر  می‌روند و از کسی که قربانی آسیب‌های اجتماعی شده است سؤال‌هایی می‌پرسند که دردش را تازه می‌کند: «همسرت ترکت کرد؟ بچه‌ات دیگر دوستت ندارد؟ از سرکار اخراجت کردند؟ و...»

این سئوالات را از قربانیان اسیدپاشی نپرسید

روفیا تیرگری خبرنگار اطلاعات نوشت: قربانیان اسیدپاشی اگر از این حادثه دردناک جان به در ببرند، زندگیشان برای همیشه رنگ دیگری خواهد داشت، چرا که به احتمال قوی کاری را که داشته‌اند دیگر نخواهند داشت. دوستان و آشنایان پس از مدتی از اطرافشان پراکنده خواهند شد، قربانی اسیدپاشی باید با زندگی گذشته خود خداحافظی کند و به دنبال کاری جدید و دوستانی تازه باشد. با همه چالش‌های بزرگ و کوچکی که سرراهش قرار می‌گیرد، جامعه هم برای پذیرش او مشکل دارد؛ شاید در ابتدا عمل شنیع و ضدانسانی اسیدپاشی را محکوم کند و خواهان مجازات فرد خاطی باشد اما در نهایت جایی برای کسی که قربانی این حرکت ضدبشری شده است ندارد.

محل کار دیگر او را نمی‌خواهد و به بهانه‌های مختلف از پذیرشش امتناع می‌کند. دوستان و آشنایان ترجیح می‌دهند با او ارتباط کمتری داشته باشند، حتی عزیزان و افراد نزدیک خانواده هم رفتاری متفاوت را پیشه می‌کنند.

اما در این بین هستند کسانی که وظیفه انسانی خود می‌دانند راهی تازه در اختیار این افراد بگذارند تا شاید اندکی روح آسیب‌دیده‌شان التیام یابد. عکاس هنرمندی که هنر خود را صرف عکاسی از چهره‌های متلاشی‌شده قربانیان اسیدپاشی کرده و نمایشگاهی از عکس‌های آن‎ها برگزار می‌کند، نگاهی متفاوت را به جامعه ارائه می‌دهد یا آن طراح مد که المان یا نشانه‌ای را برای بهتر دیده شدن قربانیان آسیب‌های اجتماعی طراحی می‌کند و حاکی از آن است که نگاهی تازه در راه است.

امید در سایه

اولین نمایشگاه عکس با موضوع قربانیان اسیدپاشی به مدت دو روز، 8 و 9 شهریورماه در مجموعه فرهنگی ـ هنری عباس‌آباد، گالری کوشک هنر برگزار شد. در این نمایشگاه 32 اثر در قالب عکاسی در خانه و عکاسی در مزون به تماشا گذاشته شد.

هنرمند عکاس به سراغ کسانی رفته است که با وجود تمامی تجربیات تلخ و ناخوشایند از حادثه‌ای که برایشان اتفاق افتاده است کتاب زندگی را نمی‌بندند بلکه آن را ورق می‌زنند و فصل تازه‌ای را برای خواندن انتخاب می‌کنند: «اتفاقی که برای من افتاد، انتخاب من نبود اما من انتخاب می‌کنم که زندگی را پرقدرت ادامه دهم.»

محسن شعبانی، عکاس نمایشگاه «امید در سایه» می‌گوید: هدف من از برگزاری نمایشگاه این بود مردم بیشتر با این افراد آشنا شوند و چهره‌هایشان دیده شود. درنهایت آشنایی بیشتر و صحبت درباره این معضل می‌تواند فرهنگی را ترویج کند تا براساس آن دیگر شاهد رفتارهای نامتعارف و عکس‌العمل‌های ناشایست از سوی مردم با مشاهده این افراد در مترو، خیابان و سطح شهر نباشیم. 

قربانیان اسیدپاشی تجربه‌های بسیار بدی از حضور در جامعه دارند. ایده برگزاری این نمایشگاه از آن‌جایی در ذهنم شکل گرفت که یکی از قربانیان، خاطره‌ای را برای من تعریف کرد. از شنیدن آن ناراحت و متأثر شدم و در نتیجه تصمیم گرفتم با قاب دوربینم حرکتی در راستای فرهنگ‌سازی و برخورد با این افراد در سطح جامعه انجام دهم. 

رشته تحصیلی من فیزیک است که با هنر عکاسی بی‌ارتباط نیست. از آن‌جایی که پدرم هم عکاس بودند از سال 1398 عکاسی را به صورت حرفه‌ای دنبال کرده‌ام و این دومین نمایشگاه انفرادی من است. اولین نمایشگاه با موضوع پرتره در مؤسسه آرمان برگزار شد.

آقای شعبانی در ادامه می‌گوید: نمایشگاه امید در سایه، دو وجه اصلی دارد. بخش اول عکاسی در خانه قربانیان انجام شده است و در بخش دوم، قربانی لباس‌هایی را که مرکز مدسا طراحی کرده است به تن کرد و به عنوان مدل با جسارت تمام جلوی دوربین آمد و ژست گرفت و عکاسی انجام شد.

این افراد معمولا از دوبین فراری هستند ولی هدف من این بود که با دوربین آشتی کنند و هر آنچه را که هستند بپذیرند و به این پذیرش برسند که شخصیت آن‌ها متفاوت از ظاهرشان است، همچنان همان علایق، توانایی‌ها و استعدادها را دارند و می‌توانند دوباره به داشته‌هایشان افتخار کنند. اسم «امید در سایه» هم نشأت‌گرفته از حضور دوباره این افراد است که بعد از این اتفاق و سایه‌ای که روی زندگیشان افتاده، امیدشان را حفظ کرده و زندگی را ادامه داده‌اند.

نمادی برای حمایت از قربانیان

مرکز خلاق و نوآوری مدسا برای حمایت از قربانیان آسیب‌های اجتماعی به ویژه اسیدپاشی، عینکی را طراحی کرده که در نوع خود گویا و هنرمندانه است. از این عینک در حاشیه نمایشگاه عکس رونمایی شد.

محسن شعبانی، هنرمند عکاس در این‌باره می‌گوید: یکی از اهداف مدسا برای برگزاری نمایشگاه «امید در سایه» این بود که به طراحان مد و لباس ایده‌ای بدهد تا در طراحی‌هایشان نماد یا نشانه‌ای برای حمایت از قربانیان آسیب‌های اجتماعی طراحی کنند. استفاده از این نماد توسط افراد، می‌تواند نشان‎دهنده حمایت آن‌ها از قربانیان باشد.

مدیرعامل مرکز مدسا، زینب دولتی در این رابطه عینکی را طراحی کرده که یک طرف آن تداعی‌کننده چهره قربانیان اسیدپاشی است. این صرفا یک نمونه است که ایشان برای این نمایشگاه ارائه داده‌اند و لزوما کاری نیست که تمامی ابعادش سنجیده شده باشد. 

کسی که از این عینک استفاده می‌کند اعلام می‌کند که من حامی قربانیان اسیدپاشی هستم و این می‌تواند نوعی دلگرمی برای این جامعه آسیب‌دیده باشد. 
علاوه بر آن ساختار ظاهری عینک، بعد دیگری هم دارد و آن این است  که شما وقتی این عینک را به چشمان خود می‌زنید، می‌توانید از قاب کسی که دچار اسیدپاشی شده است به دنیا نگاه کنید و مسائل و مشکلاتش را بیشتر درک کنید و با او احساس همذات‌پنداری داشته باشید.

قصه پرغصه یک قربانی

«تا قبل از حادثه اسیدپاشی، شاید خوشبخت‌ترین دختر در میان همسالان خود بودم. زیبایی چهره من شهره بود. شبیه مادربزرگی بودم که قبل از به دنیا  آمدن من در جوانی درگذشته بود. در درس و مدرسه و دانشگاه موفق بودم. در زندگی هیچ چیز کم نداشتم و همه دوستم داشتند. در میان خانواده، اقوام، آشنایان و دوستان، جایگاه ویژه‌ا‌ی داشتم. 

 به خاطر کسب نمره برتر در دوره کارشناسی ارشد بدون کنکور در دوره دکترا پذیرفته شدم. خواستگاران بسیاری داشتم اما من قصد ازدواج نداشتم. یکی از آن‌ها پسردایی‌ام بود که پزشکی معروف به حساب می‌آمد. به اصرار مادر به درخواست او جواب مثبت دادم.

 دایی‌ام از این اتفاق خیلی خوشحال شد، چون شبیه مادری بودم که او در بچگی از دست داده بود.

 از آن‌جایی که چهره من یادآور مادربزرگم بود نزد خانواده مادری محبوبیت زیادی داشتم. اما پسردایی‌ام منشی جوانی داشت که دلبسته او بود. 
در تدارک جشن عروسی بودیم. کارت‌های دعوت پخش شد. آن دختر به عروسی دعوت نداشت اما شب عروسی خودش را به محل برگزاری جشن ‌رساند. وقتی ما از ماشین پیاده شدیم تا به سمت سالن برویم خودش را به ما ‌رساند و به روی من که عروس بودم اسید پاشید... عروسی به هم خورد. من نیمی از صورت و یک چشمم را از دست دادم. نامزدم ترکم کرد... مادر از غصه من دق‌مرگ شد. چندین بار دست به خودکشی زدم... دوستان و آشنایان ترجیح دادند از من فاصله بگیرند... شهرم را که دیگر مرا نمی‌خواست ترک کردم و به تهران آمدم. اما تهران هم مرا نمی‌خواهد. سوار مترو یا هر وسیله نقلیه دیگر که می‌شوم هیچ‌کس رخ زیبای مرا نمی‌بیند. همه روی رخ سوخته‌ و چشم نابینایم زوم می‌کنند... زندگی رنگ باخته و زنده بودن معنایش را از دست داده است.»

سؤال‌هایی که نباید پرسیده شود

هرگز نباید از کسی پرسید چند سال داری، چقدر حقوق می‌گیری، چرا ازدواج نکردی؟... اما عده‌ای از این هم فراتر  می‌روند و از کسی که قربانی آسیب‌های اجتماعی شده است سؤال‌هایی می‌پرسند که دردش را تازه می‌کند: «همسرت ترکت کرد؟ بچه‌ات دیگر دوستت ندارد؟ از سرکار اخراجت کردند؟ و...»
از همه بدتر از آن که بعضی‌ها فکر می‌کنند دنیا بر محور آن‌ها می‌چرخد و در نهایت خودخواهی در مترو و سایر مکان‎های عمومی به قربانی اسیدپاشی می‌گویند صورتت را بپوشان، نمی‌خواهم روزم را با دیدن چهره تو خراب کنم و.... درحالی که قربانی آسیب‌های اجتماعی، رنج‌های زیادی را تحمل کرده است و رنج بی‌فرهنگی دیگر حقش نیست.

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب