سه‌شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۸

شغل دوم همۀ آدم‌ها نقد فیلم است!

چرا باید آدم‌ها هرچه دلشان خواست بنویسند، بدون هیچ ارزیابی برآمده از یک دانش و بینش و تخصص؟ و آیا همۀ ما در مورد فضا و فیزیک هم چنین آزادی‌‌یی داریم که دست به قلم ببریم و شروع به کلی‌گویی‌هایی بکنیم؟

شغل دوم همۀ آدم‌ها نقد فیلم است!

سید محمد حسینی در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: اظهارنظرهای شتاب‌زده، نشان از نداشتن تأمل و درنگ است و جایی که درنگ نباشد، نقدی قابل توجه ارائه نشده است. در روزهای ابتداییِ اکران فیلمی، بلافاصله بعد از تماشای آن و قبل از آنکه به احساسات و عواطفِ خود مجال درک و دریافت دهیم، قلم به دست گیریم و شروع به نوشتن کنیم، یعنی نمی‌گذاریم اثری در ما ته‌نشین شود و نظرمان پخته و جا افتاده مطرح شود. گویی که غرضی در میان است و شاید حتی مرضی!

نگارنده با نظر شفاهی و البته آنی در جمع دوستانه هم مخالف و آن را خلاف خِرَد ورزی می‌داند. چطور به انتشار آن سخنان به روش مکتوب روی می‌آورند که البته بدون هیچ پشتوانه سینمایی و روش دقیق نقد که صرفاً یک یادداشت برآمده از هیجان اولیه است و البته فاقد اعتبار که روی صفحه موبایل می آید و بیش از یک روز شاید باقی نماند و تمام می‌شود، در صورتی که سینما با نقد زنده است.

اما این روزها منزلت آن فرو کاسته و بی‌جان شده است. همواره حیران اعتماد به نفس آدم‌هایی هستم که در یک رشته‌ای تخصص دارند، اما در رشته‌ای دیگر صاحب کرسی و موقعیت و جایگاه، خود را قلمداد می‌کنند. شگفتا!

بگذارید احساس‌تان در آسمان اثر هنری هوایی بخورد و بی‌طرفانه با آن روبه‌رو شوید. زیرا ضرورت و لازمۀ خوبی و بدی اثر، سنجش زیبایی‌شناسی است، نه سلیقه و عقیده‌ای که گاه با نبود معرفت و حقیقت‌طلبی و گاه با عقده و غرض‌ورزی همراه است.

کمال نقد می دانی که چون است
که ازمعنی و از صورت برون است

پرسش صریح من این است؛ چه کسی از شما انتظار دارد در مورد هنر و سینما بنویسید؟ 

ره‌آورد دیدگاه کلی و مبهم و بدون ظرافت‌تان برای مخاطبین‌ چیست؟ 

ضمن آن که هنوز بیشتر مردمان، به تماشای اثر ننشسته‌اند و فرصت رو در روییِ بدون پیش‌فرض را از همه آنها ربوده‌اید و چه موقعیت ناگواری را برای یک مواجهۀ بکر رقم زده‌اید! سینما همیشه فرصت تپیدن و شوقِ تماشا برای همۀ فیلم‌ها را پیدا نمی‌کند. بگذارید مردم ببینند و کشف خودبسنده‌ای را با آثار هنری داشته باشند. و بعد‌تر، هنگامی که اثری مورد اقبال عمومی قرار گرفت و تعدادی قابل توجه، آن را دیدند و حال نیاز دارند مسیری مشخص برای ارزیابی و جهت روشن برای درک و فهم لایه‌های زیرین آن بیابند؛ تحلیلگران و منتقدین وارد شوند و به بهتر فهمیدن اثر کمک کنند...

گر تو نقدی یافتی مگشا دهان
هست در ره سنگ‌های امتحان

این نکته را همیشه همراه خود داشته باشیم؛ کسی که سخنانش بر کلی‌گویی استوار است و حتی نوشتن آن، و اینگونه در این مسیر جولان می‌دهد، محکوم به نشنیدن است. این که بنویسند فیلمنامه ضعیف و بازی‌های مصنوعی و فیلمی ضد فرهنگ و... این‌ها همه بر باد است و نه خود به طور مشخص و دقیق می‌داند چه می‌گوید و نه برای مخاطب ارمغانی خواهد داشت.

رایج شده است که تا فیلمی با ملاک‌هایشان همساز نباشد، می‌نویسند: فیلمی ضد ایرانی؛ یا اگر با سلایق‌شان همگون نباشد، آن را یک برچسب دیگر می‌زنند و تکلیف آن را با همان یک خط مختومه اعلام می‌کنند! که اگر از فیلمی هم خوششان بیاید، چون به روش نقد مجهز نیستند، می‌نویسند: فیلمی شریف. شگفتا!

منتقد با نقد کردن در جستجوی کشفی است. کشفی از ابعاد و وجوه پیدا و پنهان اثر. نقد، دیدگاهی مطلق‌انگارانه و از پیش مشخص که بر پیکر اثر چنگ زند، نیست.  نقد، رابطۀ دوسویه با اثر است و منتقد در همان هنگامۀ تمیز دادن و تفکیک جزئیات و در آخر پیدا کردن انسجام آن، بی‌آنکه از بالا به اثر نگریسته باشد؛ همچون طبیبی حاذق، مرهمی بر زخم‌های پنهان آن می‌گذارد تا برای تماشاگر، نسبت به آثار هنری درمانی را رقم زده باشد. 

گاهی دو منتقد در مسیر نقد و چالشی که باهم نسبت به اثر پیدا می‌کنند، در لحظه به کشف بدیع و نکات دقیق آن اثر دست پیدا می‌کنند، چطور با یک خط‌کش از پیش معین شده، به رودررویی همه آثار در همه ژانرها با یک گارد و پیش‌فرض و ملاک مشخص پیش می‌روند؟ و جناب حافظ در قرن هشتم، بی‌آنکه این دکان‌های درد فروش و درمان گریز را دیده بوده باشد، متذکر شده است:

نقدها را بُوَد آیا که عَیاری گیرند؟
تا همه صومعه داران پیِ کاری گیرند

اگر میزانی برای صحتِ سخن و ارزیابی دقیقی برای قلم‌ها بود، مدعیان دنبال کاری دیگر می‌رفتند. از پنجرۀ فلسفه به روانشناسی نگریستن، درک و دریافت شفاف را حاصل نخواهد کرد و از پنجره عرفان به جامعه شناسی نیز.... چطور از دریچۀ ایدئولوژی که یک جواب قطعی برای همه پرسش‌ها دارد، می‌توان به هنر که از یک رهایی و شوریدگی و شیدایی، خلق و یا کشف شده نگریست؟ و به قول آن بزرگ که گفته بود شغل دوم همه آدم‌ها نقد فیلم است! و لطفاً نگویید چرا با اظهارنظر شخصی  مخالفت می‌کنید و هر آدمی آزاد است هرچه دوست دارد بگوید و بنویسد...

چرا باید آدم‌ها هرچه دلشان خواست بنویسند، بدون هیچ ارزیابی برآمده از یک دانش و بینش و تخصص؟ و آیا همۀ ما در مورد فضا و فیزیک هم چنین آزادی‌‌یی داریم که دست به قلم ببریم و شروع به کلی‌گویی‌هایی بکنیم؟

آیا کسی که دو مقاله در مورد قلب خوانده باشد و چند برنامه در مورد علم پزشکی دیده باشد، صلاحیت این را دارد یادداشتی در مورد قلب بنویسد و بعد در آن به حکم و قضاوت برسد و نفی و نقد را یکی بپندارد و...؟ هرچیزی که رایج شده باشد، یعنی درست است؟ باورعمومی این شده است که نقد و نظر را مترادف با هم می‌گیرند و در نوشته‌ها کنار هم قرار می‌دهند. نقد چیزی است و نظر چیزی دیگر...

نقد را از نقل نشناسد غوی ست
هین ازو بگریز اگر چه معنوی ست

به راستی اگر سینما را دوست دارید، با دقت و ظرافت و بدون شتاب و هیجانِ اولیه، بی‌آنکه نگاهی برتر به آن داشته باشید، به تماشای خالصانه روی بیاورید. وه که سهراب چه زیبا به تماشا و کلام سوگند می‌خورْد که یادمان بماند اگر تماشایی راستین داشته باشیم، به کلامی و سخنی صریح و شفاف و البته ظریف دست پیدا می‌کنیم . آری، به تماشا سوگند و به آغاز کلام....

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب