ابراهیم جعفری: نقش کُنشگران اجتماعی همچون مهندسان، پزشکان، صنعتگران، تاجران و بهویژه دانشمندان و پژوهشگران در علوم پایه یعنی فیزیک، ریاضی، شیمی و زیستشناسی در دگرگونیهای اجتماعی و فرهنگی و ورود اندیشههای نو و نهادینه شدن آنها در متن زندگی روزمره اگر از نقش روشنفکران و نظریهپردازان علوم انسانی بیشتر نباشد، قطعاً کمتر نیست.
از سوی دیگر جهان جدید تغییرات زیادی در نگرشها و افکار ما انسانها ایجاد کرده است که یکی از مهمترین آنها، تغییر نگرش به بدن و سلامت انسان است. در این نگاه جامعهای حق پیشرفت و ترقی دارد که دارای شهروندان سالم و قوی باشد؛ شهروندان سالمی که تمامی توان خود را برای پیشرفت و توسعه کشور بهکار گیرند. که این موضوع درباره تاریخ کشور ما یعنی ایران معاصر نیز صادق است. زمانی که پزشکی مدرن در ایران پا به عرصه گذاشت و مورد پذیرش جامعه قرار گرفت، الگویی از نظام دانش و رژیم معرفت (به تعبیر میشل فوکو) بر جای گذارد که همه وجوه زندگی را درنوردید.
«میشل فوکو» فیلسوف فرانسوی در زمره اولین افرادی است که به رابطه «قدرت و پزشکی» توجه کرده است. وی در کتاب «تولد پزشکی بالینی» که در سال ۱۹۶۳ منتشر شد، میگوید: «دانش پزشکی در قرن هجدهم، تحولی اساسی را تجربه کرد. برای اولینبار این دانش چارچوبی علمی و سازماندهیشده را به خود دید که قبل از آن فقط به ریاضیات تعلق داشت. بدن به پدیدهای قابل شناسایی بدل شد و بیماریها با قواعدی جدید برای دستهبندی شدن همراه شدند.»
در روند نوسازی ایران که پروژههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با محدودیتها و شکستهایی روبرو بودهاند، عرصه پزشکی یکی از خلاقانهترین و پویاترین عرصههایی بوده که تاریخ ایران تجربه کرده است.
شاید کمتر کسی به تأثیر پزشکی و پزشکان در نوسازی (Modenization) و تغییر نگاه عاملان انسانی در یک جامعه توجه کرده باشد. پزشکی که در نظر بسیاری از مردم صرفاً کاری در خدمت سلامت و نجات جان انسانها از بیماریهاست، چگونه میتواند تأثیرات سیاسی و اجتماعی نیز داشته باشد؟ با گسترش پزشکی مدرن، فرد ایرانی در جایگاهی قرار گرفت که نه فقط تلقی او از بدن، بلکه از جهان و نظام حکمرانی نیز تغییر کرد.
پزشکان ایرانی سعی داشتند با حفظ و افزایش داشتههای خود از طریق بهرهگیری از دستاوردهای نوین علمی، حرفه خودشان را در جامعه گسترش دهند که این اقدام رمز موفقیت پذیرش پزشکی مدرن در ایران بوده است.
نوسازی پزشکی ایرانی فرآیندی چند لایه است که نه فقط از نفوذ غرب و آشنایی با فناوری و مفاهیم مدرن، بلکه از تکامل در حرفه پزشکی بومی نیز تأثیر پذیرفت. در تاریخنگاری مدرنیته ایرانی مشهور است که ایرانیان با شنیدن صدای توپهای روسیه از خواب گران بیدار شدند؛ اما به نظر میرسد مهمتر از توپهای روسها بیماریهای همهگیر در ایران بود که حاکمان را از خواب گران بیدار کرد و آنان را به این نتیجه رساند که برای داشتن جامعه سالم، باید فکری به حال کاهش مرگ و میرهای ناشی از گسترش بیماریهای همهگیر در ایران کرد. این بیماریها بهقدری دهشتناک و کشنده بود که حتی تصور آن برای انسان امروزی دشوار است.
در کنار این وضعیت، جهل و خرافات در کشور ما دامنگستر شده بود و در برابر دانش پزشکی و فراگیر شدن بهداشت عمومی سرسختانه مقابله میکرد؛ به گونهای که طی مدت طولانی موجب سرازیر شدن اشک از دیدگان میرزا تقیخان امیرکبیر قهرمان مبارزه با استبداد و استعمار شد.
تاسیس دارالفنون و اهمیت یافتن ۲ رشته پزشکی مدرن و جراحی، تأسیس نخستین بیمارستان مدرن در این دوره، تأسیس انستیتو پاستور، افزایش تعداد حمامها و نظایر آنها از جمله اقداماتی بود که زمینههای ایجاد تحرک در دولت و عواملگذار این نهاد از وضعیت پیشامدرن به مدرن را فراهم آورد. از سوی دیگر به دلیل افزایش مسیرهای تجاری و مسافرتها، بیماریهای همهگیر مثل طاعون و وبا در قرن سیزدهم خورشیدی از طریق مسیرهای تجارتی و زیارتی به ایران حملهور شد.
دولتمردان قاجار در این دوران راهی نداشتند بهجز آن که به پزشکی مدرن روی آورند و با استمداد از آن، راهی برای مهار و ریشهکنی این بیماریها پیدا کنند و به همین دلیل میتوان گفت که این امراض باعث گسترش نظارت دولت بر بدنهای مردم ایران شد. هر چند نمیتوان انکار کرد که حکام قاجار از این فضا بیشتر برای سلامت و بهبود خود استفاده کردند؛ اما به هر حال این تأثیر مهم بر جامعه ایران را نیز نمیتوان انکار کرد.
همین که به فکر راهکارهای نوین برای مهار این بحران افتادند، نشان از یک نقطه عطف تاریخی بود. جای بسی خرسندی است که فرآیند پیشرفت پزشکی در کشور ما اکنون به مرحلهای رسیده که مراکز درمانی ایران علاوه بر هممیهنان، پذیرای بیمارانی از دیگر کشورها و بهویژه حاشیه خلیجفارس و حوزه قفقاز هم هستند.