سینما آنلاین نوشت: «دفعه بعد بی‌خبر نیا... فهمیدی!» مالک رو به درهای باز بالکن اتاقش دارد این کلمات را فریاد می‌زند که سیما وارد می‌شود. متعجب از او می‌پرسد با چه کسی در حال صحبت بوده و مالک گویی که از جهانی دیگر به این جهان بازگشته، مبهوت به او نگاه می‌کند. دقایقی پیش‌تر اما مالک را در حال مکالمه با کریم دیده بودیم! این سکانس از قسمت ششم «زخم‌کاری ۴» قطعه دیگری از پازل ذهنی مالک را تکمیل کرد. مالکی که از همان فصل ابتدایی و بعد از به قتل رساندن خان‌عمو، به‌تواتر با شمایلی از روح زخم‌خورده او مواجه می‌شد و گویی تجربه این کابوس برایش تفاوتی در خواب و بیداری نداشت. محمدحسین مهدویان، در فصل چهار سریالش، این ایده را بسط داده و به‌صورت جدی‌تری شاهد مواجهه، مکالمه و حتی مشاوره مالک با مردگان هستیم! کریم را به یاد دارید؟ همان کاراکتری که امیرحسین هاشمی نقش او را ایفا می‌کرد و از کارگردان اخراجی هلدینگ ریزآبادی بود. او که کینه‌ای عمیق از مدیران و تصمیم‌گیری هلدینگ در ماجرای اخراج خود داشت، با تحریک مالک، سراغ نجفی (با بازی مهدی زمین‌پرداز) رفت و او را در مقابل منزلش به قتل رساند.

کریم که حالا تبدیل به مهره‌ای در بازی مالک شده بود و ناگزیر ناگفته‌های زیادی را درباره او می‌دانست، سودای زیاده‌خواهی به سرش زد و از مالک سهم‌خواهی کرد. مالک اما طاقت این عصیان را نداشت و در همان فصل اول سریال شاهد سکانسی تکان‌دهنده از قتل او بودیم. مالک، کریم را کشت و با بی‌رحمی تمام، جنازه‌اش را هم سوزاند. حالا اما بعد از سه فصل، باردیگر کریم در برابر او قرار گرفته، با صورتی که از شعله‌های آتش سوخته است و مالک گویی به یاد هم نمی‌آورد که دلیل این سوختگی چیست؟‌ مالک در دنیای ذهنی و خلوت‌های شخصی خود، هنوز با مردگان دیدار می‌کند.

مردگانی که گاه مانند کریم، کابوس‌وار مقابلش ظاهر می‌شود، گاه مانند اخوان به او مشاوره می‌دهند و گاه مانند میثم، حسرت‌ها و خون‌دل‌های پدرانه او را برایش مجسم می‌کنند. گویی برای مالک که به‌دنبال رسیدن به منافع بلندپروازانه خود در جدال با زندگان است، مردگان هنوز نمرده‌اند و قرار نیست به این زودی‌ها دست از سرش بردارند. جالب اینکه مهدویان لابه‌لای مواجهه مالک با کابوس‌ها و حسرت‌های به یادگار مانده از مردگان، ایده کلیدی فصل اول برای مواجهه او با دختر پیشگو را هم فراموش نکرده است. همان دختری که براساس اقتباس از تراژدی مکبث، خلاصه‌شده‌ای از سه جادوگر در نمایشنامه اصلی بود و هر گاه در مسیر مالک قرار می‌گرفت، گویی درباره آینده‌ای خونین که در پیش داشت، به او هشدار می‌داد. دختربچه‌ای که در فصل چهارم هم مالک چندبار با او مواجه شده و هنوز هم زنگ هشداری برای وجدان مرده او محسوب می‌شود. 
کاراکتر اصلی «زخم کاری» بعد از آنکه یک بار تا مرحله مرگ پیش رفت، حالا در جایی میان دنیای مردگان و زندگان، نفس می‌کشد و باید دید سرانجام داستان، مجازاتی که در انتظار اوست، در کدام جهان رقم خواهد خورد.