به گزارش اطلاعات آنلاین، وقتی صحبت از مهندسی انتخابات در فوتبال ایران می شود ذهن بسیاری سریع به سمت و سویی می رود که در آنجا عده ای تلفن به دست و یا در جلسات مختلف مشغود رایزنی هستند تا آرای اعضای مجمع را به سمت گزینه مورد نظر خود سوق دهند. البته این هم هست اما مهندسی انتخابات در فوتبال تنها در همین رونما خلاصه نمی شود. این مهندسی شاخ و برگ های مهمتری نیز دارد که ریشه همه آنها در اساسانامه ای است که افراد با استناد به بندهای آن مسیر رسیدن خود را پست های مهم را هموار می کنند.
شرایط کنونی فوتبال ایران به گونه ای است که اگر اراده ای برای اصلاحات صورت نگیرد اوضاع وخیم تر از آنی که امروز هست خواهد شد. مهدی تاج به عنوان جدی ترین گزینه ریاست ثبت نام کرده است. وی که خطری از بابت رد صلاحیت شدن را متوجه خود نمی بیند و ماجرای خساراتی که از بابت رفت و آمد مراک ویلموتس را فراموش شده دانسته و بحث مبارزه با فساد در فوتبال که یک سر آن در فدراسیون تحت مدیریت او قرار داشت را نیز مخاطره آمیز نمی پندارد، آماده نشستن مجدد روی آن صندلی مهم می شود تا کاری که به غلط پیش می رفت را ادامه دهد. عبور از گزینه تاج خواسته هیچکس در این ورزش نیست؛ حداقل در ظاهر اینگونه به نظر می رسد و البته پرسش مهم نیز در همین موضوع خلاصه می گردد؛ چرا و چه کسانی با علم به تمام ویرانی های دوران مدیریت وی خواستار بقای او هستند؟ دقیقا کدام نگرانی آنها را به ماندن تاج ترغیب می کند.
اما در کنار این ابهامات سوال مهم دیگر این است که؛ اگر تاج نباشد چه کسی می تواند روی صندلی او جلوس کند و فوتبال را نجات دهد؟ کفاشیانی که تاج در امتداد مدیریت پر ایراد او نفر اول فوتبال شد؟ یا عزیزی خادمی که خود از همین جنس مدیران است؟ وجه اشتراک او و کفاشیان محرومیتی است که پشت سر گذاشتند؟ آیا اساسا این دو نفر تائید صلاحیت می شوند تا با تاج رقابت کنند یا آنکه تاج می ماند و صحنه ای بدون رقیب؟
اینها نشان می دهد که فوتبال ایران در بد مخمصه ای گیر افتاده است. با تاج و یا بدون تاج چیزی عوض نمی شود؟ مگر اینکه نفر دیگری در قواره های مدیریت فوتبال وارد شود زیر میز بازی اینها بزند و رییس شود که با موانع اساسنامه ای و قدرت مهندسی مدیران کنونی کاری دشوار است. تماشای این اوضاع و انفعال دولتی ها که می توانند نقش تعیین کننده ای داشته باشند نیز مزید بر علت شده تا فوتبال آماده ورود به چاهی عمیق تر از قبلی ها شود مگر آنکه طی همین زمان اندک باقی مانده تا پایان ثبت نام فردی اثرگذار و مورد قبول جامعه و البته مورد حمایت و مورد نظر وزارت ورزش - بخوانید دولت است - وادر کارزار شود. البته برخی از مدتها قبل با همان شیوه کهنه «فیفا هراسی» و غول سازی از این نهاد بین المللی سعی در ممانعت از چنین اقدامی دارند که باید دید به هدف خود می رسند یا خیر.
با توجه به شناخت مسعود پزشکیان از فضای فوتبال و تفاوت وی از این حیث با اسلاف خود - منهای احمدی نژاد که او نیز فوتبالی بود و حتی دستی بر آتش تصمیمات کللان داشت و مهمترین آنها برکناری علی دایی از سرمربیگری تیم ملی بود - باید دید بسته به اهمیت فوتبال و جایگاه مردمی آن، در کنار تمام مشغله های این روزهای خود نیم نگاهی به این بخش دارد یا خیر.