ندا علیزاده: مسئله ساماندهی اوقات فراغت دانشآموزان در تعطیلات تابستانی یکی از مهمترین چالش های نظام آموزشی و تربیتی کشور بهشمار میرود. چالشی که به نظر می رسد مسئولان امر تاکنون باوجود برگزاری جلسات متنوع و پرتعداد، سخنرانیها و انجام مصاحبههای گوناگون برای عبور از آن برنامه ای مدون ندارند و به اصطلاح هنوز اندرخم یک کوچه مانده ایم.
این درحالی است که بر اساس سند تحول بنیادین آموزشوپرورش، «وزارت آموزشوپرورش مهمترين نهاد تعلیم و تربيت رسمي عمومی، متولي فرایند تعلیم و تربيت در همه ساحتها، قوامبخش فرهنگ عمومي و تعاليبخش جامعه اسلامي بر اساس نظام معیار اسلامی، با مشارکت خانواده، نهادها و سازمانهاي دولتي و غيردولتي» معرفی شده است. اما اینکه این نهاد تاکنون چقدر به وظیفه خویش در راستای عملیاتی کردن سند تحول عمل کرده است، محل نقد جدی است
ساماندهی اوقات فراغت دانشآموزان نیز یکی از مواردی بهشمار میرود که وزارت آموزشوپرورش باید با همکاری خانوادهها و دیگر سازمانها برای آن برنامهریزی اصولی، عملیاتی و البته عدالتمحور در همه مناطق کشور داشته باشد. چهبسا که یکی از راهبردهای تعیین شده در سند تحول بنیادین آموزشوپروش نیز به این مقوله تاکید دارد: «توسعه و نهادينه کردن عدالت آموزشی و تربيتي در مناطق مختلف کشور و تقویت آموزشوپرورش مناطق مرزی با تأکید بر توانمندسازی معلمان و دانشآموزان این مناطق با تمرکز بر کیفیت فرصتهای تربیتی هماهنگ با نظام معیار اسلامی.»
اما شواهد امر گویای این است که آموزشوپرورش در این باره تاکنون خروجی و دستاورد قابل اتکایی تاکنون نداشته است. وزارت آموزشوپرورش نهتنها در ارائه برنامه و پای کار آوردن سازمانها و نهادهای مرتبط و خانوادهها برای پرکردن اوقات فراغت دانش آموزان موفقیتی نداشته که خود این وزارت خانه نیز در این باره حرفی برای گفتن نداشته و ندارد.
هرچند در سند مورد بحث بر راهبرد کلان: «تعامل اثربخش و فعال نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی با سایر نهادها و دستگاههای مرتبط بهویژه نهاد خانواده و رسانه با تاکید بر کاهش مرزهای تعلیم و تربیت رسمی و غیررسمی» تاکید شده است، اما خانوادهها از نبود این تعامل سازنده گلایهمند هستند.
نگرانیها نیز بهجاست؛ چراکه علاوهبر مقوله همیشگی بلاتکلیفی والدین برای چگونگی استفاده بهینه از اوقات فراغت فرزندانشان، اینبار با خطر کرختی کودکان و نوجوانان بهویژه نسل چالشبرانگیز «Z» پای شبکههای اجتماعی و بازیهای مجازی بیشتر از پیش روبهرو هستیم. نسلی که بهنسبت نسلهای پیشین خود، کمتر تمایل به حضور در بسترهای اجتماعی دارد و در فضای پر رمز و راز اینترنت فرو رفته است.
بسیاری از کارشناسان حوزه روانشناختی و تربیتی بر این باورند که برای بهینهسازی اوقات فراغت دانشآموزان باید کارکردهای جسمانی، روانشناختی، عاطفی، اجتماعی، اقتصادی و محیطی در نظر گرفته شود تا بهتناسب بتوان موقعیتی نظامند و عادلانه را برای همه همسالان فراهم کرد.
اما واقعیت آن است که تاکنون خارج از این قاعده پیش رفتهایم؛ بدینمعنا که اقشاری که توانمندی مالی و موقعیتی مناسبی برخوردارند، فرزندانشان را با انواع کلاسها و دورههای آموزشی هنری، ورزشی و... سرگرم می کنند. حتی گاهی در این رفتار آن چنان افراط می کنند که فرزندشان بر اثر فشارهای تحمیلی وارده بهدلیل درنظر نگرفتن شاخصههای روانی و عاطفی، دچار خستگی جسمی و ذهنی و در نهایت از دست دادن نشاط و شادابی مورد انتظار و بروز افسردگیها و بیماریهای روانتنی میشود.
از سوی دیگر، بسیاری از دانشآموزان خانواده های متوسط و کم بضاعت اوقات فراغت را در محیط های کاری تعریف می کنند. این دسته از بچهها هرچند با اغماض، مهارتی را میآموزند و درآمدی اندک کسب میکنند، اما دچار سرخوردگی، افسردگی و کمبودهایی میشوند و شکاف روانی، اجتماعی و مهارتی قابلتوجهی با همسنهای خود پیدا میکنند.
خلاصه اینکه این فاصلهها و موارد نگرانکننده، خود گویای ضعف در برنامهریزی مقبول جامعه، داشتن راهبرد درست، عملیاتی و بهدور از شعارزدگی، واقعیتسنجی و آنالیز درست جامعه هدف از نظر نیازها، شرایط، توانمندیها و داشتن چشمانداز عملیاتی و پیشرونده است.
نکته پایانی اینکه، اوقات فراغت که میتواند مناسبترین بستر برای رشد و شکوفایی استعدادهای گوناگون و ابعاد مختلف وجودی کودکان و نوجوانان باشد، اما بیتوجهی و مدیریت نادرست آن میتواند زمینه بسیاری از مشکلات از جمله مشکلات اجتماعی را فراهم کند. مشکلاتی که در رازمدت میتواند صدمات جبرانناپذیری را ایجاد کند.