سه‌شنبه ۳ مهر ۱۴۰۳ - ۰۴:۲۴
نظرات: ۰
۰
-
ناگفته هایی از هوشنگ مرادی کرمانی ؛ خالق قصه‌های مجید

پدر مرادی‌کرمانی اهل سیرچ و مادرشان اهل شهداد بودند. در آثار ایشان زادگاه و مردمانش زنده هستند و تا همیشه زنده و ماندگار خواهند بود. از این بابت همه کسانی که در سیرچ و شهداد زندگی می‌کنند و همه مردم کرمان مدیون ایشان هستیم که بخش مهمی از فرهنگ ما را مطرح و ثبت و جهانی کرده است. 

اسما پورزنگی‌آبادی خبرنگار اطلاعات نوشت: بسیار کسان او را به‌عنوان داستان‌نویسی ملی و جهانی می‌شناسند. کتاب‌های او در خانه‌های بسیاری از مردم ایران پیدا می‌شود. «قصه‌های مجید» مرادی‌کرمانی، جای بزرگی در خاطرات چند نسل دارد. در وصف این نویسنده پرکار و ممتاز و آثارش، بسیار سخن‌ها گفته‌ شده اما این گفته‌ها بیشتر، از شناخت «مرادی‌کرمانیِ نویسنده آن داستان‌ها» حاصل آمده است.

دلم می‌خواست نویسنده‌ بودم و در عالم بیکران و باصفای خیالات غرق می‌شدم و از نخل‌های خانه مادریِ هوشنگ مرادی‌کرمانی در شهداد می‌پرسیدم آن روز که به دیدارشان رفته بود و تنه‌شان را نوازش می‌کرد در دل و ذهنش چه گذشت که چشمانش خیس شد؟ 

یا از درختِ به گفته خودش «بزرگ، خیلی بزرگ سرو» که هزاران سال در روستای سیرچ، زادگاه او استوار ایستاده است می‌پرسیدم آیا مثل نویسنده نامدار ما نام همه چشمه‌های آن آبادی را بلد است؟ چشمه‌ کبک، چشمه کل‌کبری، چشمه اوسردو، چشمه عزیزو... مرادی‌کرمانی، قصه‌گوی آلام و امیدها و خوشی‌ها و ناخوشی‌های ما همسایگان کویر،  16 شهریورماه امسال وارد 80 سالگی شد. 

به بهانه هشتادمین سالگرد تولد او به سراغ دو تن از بستگانش رفتم تا از شخصیت نویسنده محبوب ما به‌عنوان یک دوست و یک قوم‌وخویش بگویند.

ویژگی‌های اخلاقی

دکتر عباس تقی‌زاده، روزنامه‌نگار اهل شهداد که از بستگان مرادی‌کرمانی است می‌گوید: مسیر موفقیت و مطرح شدن داستان‌های ایشان در دهه‌های گذشته طی شده ولی این همه موفقیت و شهرت و جایگاه ادبی که مرادی‌کرمانی دارد هیچ تأثیری بر رفتار و نحوه تعاملشان با دیگران نگذاشته است. همواره با روی خوش و به‌دور از هرگونه تشریفات و در کمال تواضع با همه رفت‌وآمد و برخورد می‌کنند.

 آنچه که در قصه‌های مرادی‌کرمانی می‌بینیم در اخلاق و رفتار خود نویسنده، نمود دارد. مرادی‌کرمانی در قصه‌هایی که می‌نویسد نصیحت نمی‌کند، ژست نمی‌گیرد، نظرش را نمی‌خواهد تحمیل کند. در داستان‌هایش به‌وفور اصطلاحات لهجه کرمانی را به‌کار می‌برد و از آداب و رسوم کرمانی نقل می‌کند. او در زندگی شخصی هم همین‌طور است، با وجود این‌که سال‌های سال در تهران زندگی می‌کند هنوز با ته‌لهجه کرمانی حرف می‌زند.  وقتی به شهداد و سیرچ می‌آید، در کوچه‌های سیرچ یا در کنار رودخانه روستا که قدم می‌زند به گونه‌ای با اهالی روستا رفتار می‌کند که اگر کسی ببیند گمان می‌کند یکی از اهالی ساکن روستاست و همین‌جا زندگی می‌کند. 

او با تأکید بر این‌که یکی از وجوه مهم شخصیتی ایشان آن است که برخورد خودمانی و صمیمی با دیگران دارد و بدون تکلف و راحت ارتباط برقرار می‌کند می‌گوید: شاید دلیل این‌که مرادی‌کرمانی می‌تواند کرمان و شهداد و سیرچ و فرهنگ منطقه‌ای را که در آن زندگی کرده، بسیار خوب در داستان‌هایش روایت کند همین ارتباطات و همزیستی ذهنی و احساسی نویسنده با این منطقه و مردمانش باشد.

از ویژگی‌های دیگر ایشان می‌توانم به نظم بسیار زیادی که در زندگی دارد اشاره کنم و این‌که مطالعه جزو برنامه‌های نه روزانه که شبانه‌روزی ایشان است. نه‌تنها خواندن کتاب که مطالعه برخی مطبوعات هم برنامه ثابت ایشان است. همچنین ورزش صبحگاهی را هرگز ترک نمی‌کند. مرادی‌کرمانی رابطه بسیار صمیمی و خوبی هم با خانواده دارد، همیشه قدردان خانواده‌ است و همسر و فرزندانش را از عوامل موفقیت خود می‌داند.

او با بیان این‌که ایشان شخصی بسیار عاطفی و احساسی است می‌افزاید: باوجود شهرتی که دارد هیچ‌وقت هیچ درخواست شخصی از هیچ‌یک از مسئولان و اهل قدرت نداشته‌ و همه این‌ها در کنار بسیاری خصوصیات برجسته و توانمندی‌های دیگر، مرادی‌کرمانی را به یک نویسنده محبوب و موفق تبدیل کرده است. 

مایه مباهات مردم 

در منطقه سیرچ و شهداد، نگاه مردم به ایشان چگونه است؟ آیا مرادی‌کرمانی یک نویسنده تهران‌نشین دور از دسترس است یا همان‌طور که او خود را از آن‌ها می‌داند، مردم هم مرادی‌کرمانی را از خود می‌دانند؟ 
تقی‌زاده در پاسخ به این پرسش توضیح می‌دهد: فرض کنید آثار مرادی‌کرمانی نباشند، در این صورت چند نفر سیرچ و شهداد را در سطح ملی و جهانی می‌شناسند؟ قطعا تعدادشان خیلی کمتر از کسانی خواهد بود که الان این منطقه را به واسطه داستان‌های ایشان می‌شناسند.

پدر مرادی‌کرمانی اهل سیرچ و مادرشان اهل شهداد بودند. در آثار ایشان زادگاه و مردمانش زنده هستند و تا همیشه زنده و ماندگار خواهند بود. از این بابت همه کسانی که در سیرچ و شهداد زندگی می‌کنند و همه مردم کرمان مدیون ایشان هستیم که بخش مهمی از فرهنگ ما را مطرح و ثبت و جهانی کرده است. 

او می‌افزاید: مردم منطقه بسیار ایشان را دوست دارند و برایشان احترام قائل هستند و مرادی‌کرمانی را مایه غرور و مباهات‌ خود می‌دانند. کارهایی هم برای نشان دادن این علاقه و ارادت انجام داده‌اند، مثلا در ورودی روستای سیرچ، تابلویی نصب و اعلام شده که اینجا زادگاه ایشان است. مدرسه‌ای در روستا هست که ایشان در دوران دبستان آنجا درس خوانده، آن را به نام مرادی‌کرمانی نامگذاری کرده‌اند، همچنین نام خیابانی در سیرچ به اسم مرادی‌کرمانی است. کتابخانه‌ای خیّرساز هم به نام ایشان در روستا وجود دارد.

اما در یک نگاه کلی، آنچه که در سیرچ و شهداد می‌بینیم جدا از بقیه کشور نیست؛ یعنی این‌طور نیست که تصور کنیم الان تعداد بسیار زیادی از دانش‌آموزان منطقه ایشان و آثارشان را خیلی خوب می‌شناسند یا مثلا از سوی آموزش و پرورش منطقه، رویدادهای خاصی برای ایشان و معرفی آثارشان و شخصیتشان برگزار می‌شود. 

اگر الان چنین نیست بخشی از آن به‌خاطر کم‌کاری من و امثال من است و بخشی دیگر به خاطر شرایط فرهنگی حاکم بر کشور و اولویت‌هایی که متولیان فرهنگی دارند؛ در حالی که من فکر می‌کنم ضروری است هر دستگاه فرهنگی به داشته‌های بومی خود بیشتر توجه کند. 

درس تسلیم نشدن

تقی‌زاده در پاسخ به این پرسش که شما چه درسی از نشست‌وبرخاست با آقای مرادی‌کرمانی گرفته‌اید می‌گوید: همه بزرگان درس‌های زیادی برای ما دارند اما هنر این است که آنچه را از آن‌ها می‌آموزیم در زندگی شخصی به‌کار بگیریم. یکی از ویژگی‌های ایشان این است که تسلیم شرایط بسیار سخت زندگی خود نشد. ایشان وقتی نوزاد بود مادرش را از دست داد. پدرش دچار بیماری بود، خواهر و برادری نداشت و تنها بود. او با مادربزرگ خود در سیرچ زندگی می‌کرد؛ آن هم با تنگناهای اقتصادی شدید.

با وجود این، نه‌تنها تسلیم شرایط نشد بلکه سختی‌ها را دستمایه خلاقیت و آفرینش‌های ادبی قرار داد. این تسلیم‌نشدگی، داشتن اراده بسیار قوی، امیدواری در سخت‌ترین شرایط و پایداری برای رسیدن به اهداف، درس‌های مهمی است که مرادی‌کرمانی نه فقط به من، بلکه به هرکسی که آثارش را خوانده باشد می‌دهد. 

این روزنامه‌نگار شهدادی می‌افزاید: صحبت از نویسنده‌ای است که بسیاری از موقعیت‌ها و مناصب را نپذیرفته و خیلی از کارها را انجام نداده تا به هدف اصلی‌اش که نویسندگی بوده بپردازد و قلمش بتواند آزاد و آزادانه بنویسد.

در دوره کنونی، اگرچه بیشتر نوجوانان و کودکان، شرایط مساعدتری در مقایسه با کودکی و نوجوانی مرادی‌کرمانی دارند اما ای کاش کتاب‌های ایشان به ویژه «شما که غریبه نیستید» را بخوانند. بی‌شک بر آن‌ها تأثیر می‌گذارد و می‌تواند الگوی خوبی برایشان باشد و به آن‌ها بیاموزد که با پشتکار و پایداری بیشتر، در زندگی خود هدفی را دنبال کنند و بدانند هرچیزی به راحتی به دست نمی‌آید.

گمشده‌ای به نام مادر

تقی‌زاده در پاسخ به این پرسش که اگر بخواهید احساستان را از طریق این گزارش به مرادی‌کرمانی بیان کنید چه می‌گویید اظهار می‌کند: آقای مرادی‌کرمانی در همه آثار خود گمشده‌ای دارند و این گمشده مادر است. این وضعیت در کتاب «شما که غریبه نیستید» و در داستان «نخل» خیلی بیشتر از دیگر آثارشان برجسته است. من در جایی ایشان را فرزند نخل و سرو دانستم؛ سرو سه هزار ساله سیرچ و نخل‌های شهداد. 

حس ایشان را نسبت به مادر و نداشتن مادر که حتی در این سن و سال همچنان پررنگ است درک می‌کنم. به ایشان می‌گویم که همه مادران منطقه، مادر ایشان هستند. باعث افتخار است که باز هم به سیرچ و شهداد سفر کنند و دست روی تنه نخل‌هایی بکشند که در روزگاری دور، مادرشان دست کشیده، از خرما و رطب درختانی بخورند که مادرشان خورده و به یادگار برایشان گذاشته شده است. 
ما مردم بخش شهداد همه، خیلی دوستشان داریم و خیلی ممنونیم که قصه‌هایی نوشتند که در آنها این منطقه و مردمانش دیده شدند. ایشان حس خودباوری و اعتماد به‌نفس بالایی به همه ما بخشیده‌اند و بابت این‌ها ممنون و سپاسگزاریم.

نویسنده بی‌ریا

اطهره افتخاری، یکی دیگر از بستگان مرادی‌کرمانی است. فرزندان مرادی‌کرمانی او را عمّه صدا می‌کنند. مادر ایشان زنده‌یاد کبری رجبی، دخترعموی زنده‌یاد فاطمه رجبی، مادر مرادی‌کرمانی است. او می‌گوید: پس از آن‌که هوشنگ مرادی‌کرمانی در کودکی مادرش را از دست داد، با خانواده ما مرتب در ارتباط بود. اختلاف سنی ما بیشتر از 10 سال است. زنده‌یاد مادرم خیلی او را دوست داشت؛ انگار که پسرش باشد. وقتی ایشان در تهران درس می‌خواند، برایش نامه می‌نوشتیم. مادرم می‌گفت و من که کلاس دوم، سوم دبستان بودم می‌نوشتم. همیشه تأکید می‌کرد که این جمله را برای او بنویسم: «هوشنگ هرچه می‌خواهی بگو برایت بفرستم. حتی اگر جانم را می‌خواهی برایت می‌فرستم.»

مادرم تا وقتی زنده بود مثل مادر و پسر با آقای مرادی‌کرمانی در ارتباط بود. آقای مرادی‌کرمانی خیلی خودمانی و صمیمی است. همه‌جا می‌گوید دهاتی هستم و هرجا که صحبتی باشد از سیرچ و شهداد یاد می‌کند.
او می‌افزاید: از دیگر ویژگی‌هایش این است که ریاکار نیست، دو شخصیتی نیست و بسیار خوش‌اخلاق است. ما همه خیلی دوستشان داریم و به وجودشان افتخار می‌کنیم. 
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی