چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۶:۰۳
نظرات: ۰
۱
-
این طرح روح و روان کودکان بی سرپرست را به بازی می گیرد

یک کارشناس شبه خانواده درباره طرح میزبان گفت: برخی بچه‌ها به‌خاطر ظاهر خوبی که دارند در چندین خانواده جابه‌جا شده‌اند. مثلا یکی از بچه‌ها طی مدت کوتاهی، چهار خانواده را تجربه کرد و همین مسأله باعث بروز آسیب‌های روحی در کودک یا نوجوان است، زیرا آن‌ها چندین شیوه تربیتی را در دوره کودکی تجربه می‌کنند و روند دلبستگی در آن‌ها به شدت متزلزل خواهد شد. 

مینا حیدری خبرنگار اطلاعات نوشت: حدود یک‌سال از اجرای «طرح میزبان» در شش استان می‌گذرد که هدف از اجرای آن، تجربه کانون خانواده و زندگی در آن برای کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست سازمان بهزیستی است. این طرح، جایگزین طرح فرزندخواندگی نیست، بلکه شیوه جدیدی از فرزندپذیری است که می‌تواند در ادامه به طرح امین موقت و پس از آن فرزندخواندگی ختم شود اما بازگشت فرزند به مرکز نگهداری یا شبه خانواده می‌تواند به فاجعه ختم شود.

شیوه مشارکت در طرح میزبان

شفیقه لطفی، کارشناس شبه‌خانواده در زمینه طرح میزبان می‌گوید: خانواده میزبان پس از شناسایی و احراز صلاحیت‌هایی مانند سلامت جسمی، روانی، توانایی عملی و مهارت لازم در مراقبت و تربیت فرزند با تأیید پزشک معتمد سازمان و همچنین نداشتن سوءپیشینه و سوابق کیفری و عدم اعتیاد می‌توانند در سامانه ملی فرزندخواندگی ثبت‌نام کنند و پس از تکمیل کاربرگ‌های ضروری، بارگذاری مدارک و تأیید نهایی توسط کارگروه استانی موفق به پذیرش فرزند به‌صورت مهمان ‌شوند.

افرادی که در طرح میزبان شرکت می‌کنند پس از گذراندن روال قانونی و تأیید بهزیستی می‌توانند فرزند را در ابتدا به مدت سه ماه نزد خود نگه دارند و این مدت در دو بازه شش‌ماهه قابل تمدید است اما پس از طی این یک‌سال و سه ماه، فرزند باید به مرکز نگهداری یا شبه‌خانواده برگردد.

خانم لطفی می‌گوید: بازگشت بچه‌ها به مراکز نگهداری یا شبه‌خانواده از معایب این طرح به شمار می‌رود، زیرا مشکلات کودک یا نوجوان همچنان باقی است و علاوه‌برآن او در خانواده جدید با شیوه تربیتی متفاوتی خو گرفته و دلبستگی‌هایی برایش ایجاد شده که باید پس از اتمام دوره آن‌ها را ترک کند.

 تجربه حضور در خانواده و فراگیری ارتباطات اجتماعی از مزایای این طرح است. اگر خانواده از روند حضور کودک راضی باشد می‌تواند برای طرح امین موقت و سپس فرزندخواندگی اقدام کند.متأسفانه در دستورالعمل‌ها جایی ذکر نشده است که کدام بچه‌ها واجد شرایط ورود به این طرح هستند؛ مثلا آیا کودکی که دچار اختلال دوقطبی است می‌تواند وارد یک خانواده عادی که هیچ اطلاعاتی درباره این بیماری ندارد شود؟ برخی از بچه‌های بدسرپرست در خانواده دچار آسیب شده‌اند و چیزهایی را که نباید، تجربه کرده‌اند. آیا آن‌ها می‌توانند وارد یک خانواده عادی شوند و آیا به آن خانواده و فرزندان آن‌ها آسیب نمی‌رسانند؟ این موضوعات در دستورالعمل‌ها قید نشده است.

کودکانی با چندین خانواده 

خانم لطفی می‌گوید: برخی بچه‌ها به‌خاطر ظاهر خوبی که دارند در چندین خانواده جابه‌جا شده‌اند. مثلا یکی از بچه‌ها طی مدت کوتاهی، چهار خانواده را تجربه کرد و همین مسأله باعث بروز آسیب‌های روحی در کودک یا نوجوان است، زیرا آن‌ها چندین شیوه تربیتی را در دوره کودکی تجربه می‌کنند و روند دلبستگی در آن‌ها به شدت متزلزل خواهد شد. 

این طرح باید مورد ارزیابی قرار بگیرد و نمونه‌های موفق و ناموفق و دلایل عدم موفقیت آن بررسی شود و با توجه به دین و فرهنگمان بازبینی‌های اساسی در آن صورت گیرد. در حال حاضر آمار متقنی در این زمینه وجود ندارد اما آنچه مشخص است این که خانواده‌های بسیاری در طرح میزبان شرکت کرده‌اند و برای ادامه این روند، حتما باید آسیب‌شناسی و معایب آن برطرف شود.

نیت‌های خوب، نتایج بد

نعیمه داودی‌منش، روان‌درمانگر درباره طرح میزبان می‌گوید: طبیعتا سازمان بهزیستی این طرح را با نیت و آرزوی خوب برای فرزندانش اجرا کرده است تا آن‌ها بتوانند سطحی از کیفیت را در زندگی تجربه کنند اما متأسفانه صرفا با داشتن نیت‌های خوب نمی‌توان به نتایج خوب رسید. افزایش کیفیت زندگی، بسته به این که بچه‌ها در چه سنی هستند و به چه خانواده‌ای وارد می‌شوند می‌تواند برای کودک یا نوجوان آسیب‌زا باشد و هرچه سن بچه کمتر باشد تبعات و آسیب‌های بیشتری به همراه خواهد داشت.

 حوزه دلبستگی، تأثیر عمیقی بر زندگی حال و آینده انسان دارد. این مقوله می‌تواند بر دلبستگی‌های بعدی افراد تأثیر مهمی بگذارد و بروز هر واکنشی در بزرگسالی، تحت‌تأثیر دلبستگی‌هایی است که از کودکی و زیر هفت‌سالگی شکل‌گرفته است. هرچه سن کودک کمتر باشد و نحوه دلبستگی در او تغییر ‌کند، در این حوزه دچار صدمات بیشتری می‌شود. 

منظورم از دلبستگی تنها در حیطه روابط نیست و هر ارتباطی با دنیای بیرونی در سنین بالاتر اعم از انتخاب شغل، آینده شغلی، ارتباط با همکاران، انتخاب شریک زندگی، روابط دوستانه و روابط عاطفی فرد را در بر می‌گیرد.

او می‌افزاید: پایه‌ای‌ترین و اساسی‌ترین اصول شکل‌دهی ساختار شخصیت تا سن هفت‌سالگی و به طور دقیق‌تر در سنین زیر سه‌سالگی در حوزه دلبستگی شکل می‌گیرد. این که کودک در این سن بتواند یک پایگاه امن را تجربه کند تأثیر بسزایی در روابط عاطفی‌اش دارد، اما اگر قرار باشد ابژه‌ها پیوسته تغییر کنند و ثابت نباشند و افراد نتوانند یک فرد، حوزه یا مکان باثبات را در زندگیشان تجربه کنند، تبعات این امر در بخش‌های مختلف زندگی اعم از ارتباط با عزیزان، انتخاب و برخورد با شغل، ایفا کردن وظایف شغلی و روابط عاطفی با دوستان، همسر و حتی در آینده با فرزندان، پیوسته گریبانگیر آن‌ها خواهد بود و آسیب‌های جبران‌ناپذیری در پی خواهد داشت. 

سازمان بهزیستی در حوزه سلامت روان، دستی بر آتش دارد و کافی است با مشاوره گرفتن از چند روان‌درمانگر و متخصص حوزه سلامت روان، مزایا و معایب این طرح را بررسی کند. ارزیابی‌ها سازمان را به آن هدف خوب و غایی که تجربه کیفیت بالاتری از زندگی برای کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست یا بدسرپرست است رهنمون می‌سازد. در کنار این موضوع، می‌توان از پیامدهای بسیار جدی و قابل‌پیش‌بینی در این حوزه اجتناب کرد. 

علائم اختلالات دلبستگی

خانم داودی‌منش می‌گوید: این که فرد در روند دلبستگی دچار اختلال باشد، عوارض و علائمی در پی خواهد داشت. اضطراب، اولین تأثیر مخرب در حوزه دلبستگی است. اگر کودک یک محیط امن را در کنار والدینش تجربه کند و والدین هم بلوغ والد بودن را داشته باشند دلبستگی امن ایجاد خواهد شد و کودک علائم اضطرابی را بروز نمی‌دهد. یکی دیگر از مشکلاتی که مقوله دلبستگی می‌تواند برای کودک یا نوجوان ایجاد کند علائم اجتنابی مانند اجتناب از موقعیت و ترس‌های اجتنابی است. افسردگی نیز سومین مقوله در حوزه دلبستگی است که باید ارزیابی شود.

 اگر فرد دچار اختلالاتی در حوزه دلبستگی باشد این سه علامت در او بروز خواهد کرد. 

پژوهش‌ها و آزمون‌های بسیاری که پایایی و روایی دارند در کشور در دسترس هستند و یک پژوهشگر باانگیزه یا همت سازمان بهزیستی لازم است تا بتوان روند طرح خانواده میزبان را بررسی کرد.
برای تصحیح و بهبود عملکرد طرح باید اصلاحات جدی در آن صورت بگیرد و اگر پژوهشگر زبده‌ای این کار را انجام دهد نتایج گویا و دقیقی طی یک ماه به دست خواهد آمد. 

چند خانواده، یک عمر فاجعه

خانم داودی‌منش می‌گوید: این که بچه‌ها چند خانواده را تجربه کنند یک عمر فاجعه به دنبال دارد و اگر کودک یا نوجوان قرار باشد فقط در یک خانواده حضور یابند نیز نحوه شکل‌گیری ارتباط آن‌ها با خانواده، نیازمند پیش‌نیازهای فراوانی است. 

او  می افزاید: وقتی کودک یا نوجوان، چندین خانواده را تجربه می‌کند و دوباره به مرکز نگهداری یا شبه‌خانواده باز می‌گردد بدون هیچ شک و شبهه‌ای دچار آسیب می‌شود، زیرا او هیچ ارتباط پایه‌ای را تجربه نمی‌کند. 

حتی در مراکز بهزیستی، تجربه ثبات با داشتن یک مکان دائمی و مربیان ثابت قابل‌دستیابی است اما با جابه‌جایی کودک در خانواده‌های مختلف او هیچ چیز باثباتی در زندگی‌اش نخواهد داشت و این مهم‌ترین آسیب واردشده به او در حوزه دلبستگی است. 

این روان‌درمانگر در پایان تأکید می‌کند: شاید برخی بچه‌ها پس از گذر از مرحله مهمان به مرحله امین موقت یا حتی فرزندخواندگی برسند اما طی‌کردن این روند بسیار دشوار است و موانع قانونی فراوانی پیش روی خانواده‌هاست که امکان دارد به ایجاد شرایط بهتری برای کودک منجر نشود. 

بهزیستی نباید برای سامان‌دادن کودکان به ساده‌ترین راه‌حل‌ها تن دهد، بلکه باید شرایط با دقت تمام بررسی و جوانب طرح سنجیده شود تا کودک یا نوجوان را دچار دشواری‌های جدیدتری نکند. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی