روزنامه اعتماد نوشت: مرجعیت خبری و رسانهای یعنی اینکه مردم برای اخبار تولیدی این رسانه چقدر اعتبار قایل هستند!
در پیمایش ارزشها و نگرشهای سال گذشته، ۵۸ درصد مردم به صداوسیما اعتماد کم و خیلی کم داشتهاند. فقط ۲۷درصد اعتماد زیاد و خیلی زیاد ابراز داشتهاند. بیاعتمادی دو برابر اعتماد بوده است. این اعتماد در مردان، در جوانان، و در افراد با تحصیلات دانشگاهی خیلی کمتر، در شاغلین کمتر، و بر عکس در زنان خانهدار بیشتر است. در مراکز استان کمتر و در روستاها بیشتر است. در تهران نیز خیلی کمتر است.
در واقع برحسب تمام متغیرهایی که معرف اثرگذاری و اهمیت کیفی است وضعیت اعتماد به این رسانه بسیار بدتر است. مثلا در استان تهران نسبت اعتماد به بیاعتمادی به صداوسیما حدود ۴ به یک است، و اگر این را برای شهر تهران به دست آوریم، احتمالا از نسبت ۵ یا ۶ به یک هم فراتر میرود. پیگیری خبری هم همینگونه است؛ در همین پیمایش هم میتوان گفت که پیگیری خبری از طریق صداوسیما در افراد بالای ۵۰سال و افراد با تحصیلات کمتر دو برابر جوانان و تحصیلکردهها است. کلا صداوسیما از عرصه رسانه مدرن خارج شده است.
البته اعتماد به سایر رسانهها نیز بهتر از اعتماد به صداوسیما نیست، شاید هم بدتر باشد ولی این دو را نباید مقایسه کرد. صداوسیما رسانه رسمی کشور است. مثل این است که بگوییم اعتماد مردم ما نسبت به مسئولان کشور به همان میزان اعتماد نسبت به بیگانگان است و فرقی ندارد و طبیعی است.
صداوسیما باید هم در کمیت و کیفیت و هم در اعتماد سرآمد باشد. اگر مردم به مشکلی درباره اعتبار خبر برخوردند، به آن ارجاع دهند. تقریبا هیچ موردی نیست که چنین شود، بلکه عکس آن وجود دارد. ماجرا هم روشن است؛ چون سیاست خبری این رسانه، «روایتمحور» و نه «حقیقتمحور» است. خود دستاندرکاران آنجا هم بعید است که به شنیدن اخبار خودشان بسنده کنند، مسئله این است که در مواردی هم که خبر درستی میدهند، به دلیل روایتمحور بودن، شنوندگان آن را نمیپذیرند و به حساب روایت نادرست غالب میگذارند.
انکار این وضعیت صداوسیما از سوی دستاندرکاران آن بدترین خبری است که میتوان شنید. در واقع دیگر نباید انتظار داشت که تغییری در درون این رسانه رخ دهد. صداوسیما به دلیل پیشه کردن روایتمحوری بیشترین ظلم را به اخباری میکند که واقعیت دارند، ولی از نظر مخاطبان بیطرف پذیرفته نمیشوند.