یکی دو ماه پیش برای کاری به یک اداره دولتی (بیمه) مراجعه کردم. هشت و نیم صبح بود و کارمندان مشغول خوردن صبحانه بودند. یکی نان و انگور و چای میخورد و آن دیگری نان و کره و مربا.دفعه بعد ساعت یازده مراجعه کردم.
همه سرهای کارمندان توی گوشیهایشان بود و مشغول انجام کارهای شخصی بودند. دفعه بعد ساعت دوازده مراجعه کردم. کارمندی که پرونده من زیر دستش بود با جوانکی مشغول گفتگو درباره این موضوع بود که دلار بخرد سود بیشتری میبرد یا طلا.
پنج شش نفر ارباب رجوع مثل من جلو میزش صف کشیده بودند تا نوبتشان شود. طاقتم طاق شد نشستم روی زمین. ظاهرا نوعی حرکت اعتراضی تلقی شد.
کارمندی آمد گفت مشکلتان چیست. گفتم میخوام رییس اداره رو ببینم. گفت بفرمایید شما را راهنمایی کنم به اتاقشون. رضایت دادم پاشم و دنبالش برم. وارد اتاق رییس شدم. گفت مشکل شما چیست. گفتم: «سامانه اینترنتی درست کردید که کار مردم بدون مراجعه حضوری انجام شود.
من به هزار بدبختی مدارک درخواستی شما را بارگذاری کردم اما هیچ نتیجهای نگرفتم. تلفن های اداره شما اصلا جواب نمیده و مجبورم مدام مراجعه کنم به اداره شما که در اینجا هم هیچ کارمندی پاسخگو نیست.
باز صد رحمت به زمان شاه که حداکثر به ارباب رجوع میگفتند امروز برو فردا بیا، حالا شده امروز برو یک ماه دیگه بیا.» آقای رییس یک کمی تحت تاثیر قرار گرفت و گفت:«اسمتون رو بگید تا پیگیری کنم» گفتم اسمم بیژن اشتری. با تعجب گفت: «ااااا همون بیژن اشتری که کانال و پیج دارید و مطالب انتقادی مینویسید؟» گفتم «بله همون بیژن اشتری.» آقای رئیس با عجله بلند شد و در اتاق را بست و با اشتیاق خاصی به من گفت: «من فالوور شما هستم و نمیدونید چقدر مطالب شما رو دوست دارم.» و بعد وارد بحثهای سیاسی همدلانه با یکدیگر شدیم و سرانجام با سه سوت دستور داد کار من راه بیفتد. از در اداره که خارج شدم سرم سوت میکشید.
به خودم گفتم این پزشکیان رو باش که با این بوروکراسی ضد انقلابی و ضد حکومتی میخواد مشکلات مملکت را حل بکنه.حالا صبحانه خوردن کارمندان و پیچوندن ارباب رجوع توسط اونها معنای تازهای برام پیدا کرده بود.به خودم گفتم ناراضیتر از کارمند توی این مملکت پیدا نمیشه.میلیونها کارمند با حقوقهای اندک در ادارات دولتی تجمع کردهاند و خیلی بیسر و صدا مشغول ناراضی کردن هموطنانشون از حکومت هستند. هموطنانی که البته هزار دلیل دیگر برای نارضایتی دارند.خلاصه به این نتیجه رسیدم که این کارمندان عزیز،به راستی سربازان گمنام براندازیاند و به شیوه زیرپوستی خودشان مشغول مبارزه با رژیم هستند.