فتح الله جوادی: در حال حاضر برای حلّ مشکلات ساختاری اقتصاد دو راه حل توسط کارشناسان اقتصاد و مقامات اقتصادی و اساتید دانشگاهی ارائه میشود. یکی از این راهحلها پرهیز از هرگونه شوک درمانی، کنترل و تثبیت قیمت ارز و وجوه سیستم حداقل دو نرخی برای ارز است و از طرف دیگر مراقبت شدید از تخصیص ارز و کنترل بر مصارف ارزی و ایجاد محدودیت صرفاً برای کالاهای اساسی و تولید و هزینههای سلامت.
نظریه دیگری هم وجود دارد که معتقد است هرگونه دستکاری و دخالت دولت در نرخ ارز و تثبیت آن، ثمری جز رانت و فساد به دنبال ندارد و در صورت تن دادن به منطق بازار و اقتصاد و رقابت آزاد و حذف ارز چند نرخی به خودی خود تقاضای ارز کاهش مییابد و با حذف واسطهها و دلالها و رانتخوارها از جهش آن هم پس از مدت کوتاهی جلوگیری میشود و بسیاری از نوسانات اقتصادی و از جمله کسری بودجه و تورّم هم کنترل خواهد شد.
هر دو نظریه هم طرفداران خاص خود را دارد و البته هرکدام از این نظریهها منتقدانی...
گذشته از دعوایی که بین طرفداران و منتقدان این دو نظریه در جریان است، آنچه که مهم به نظر میرسد اینکه فقدان یک راهبرد اساسی برای خروج از این وضعیت موجب شده است تا شوربختانه دچار نوعی سردرگمی در اداره اقتصاد و تکرار رویّههای گذشته و مآلاً دچار آمدن به بلایایی شویم که حداقل در حدود دو دهه اخیر دولت و حاکمیت از یک طرف و جامعه از طرف دیگر با تورّم و فساد از سویی و رشد فاصلههای طبقاتی و عدم توزیع عادلانه فرصت و ثروت از دیگر سو خلاصی نیابند و هر آنچه که در سند چشمانداز بدان رهنمون شدهایم، به آرزو بدل شود و تحقق نیابد و در حد رسالهها و نوشتههایی زیبا و رشک برانگیز بماند.
نه کشور ما از ظرفیت دانایی و دانشی نخبگان و کارشناسان خالی است و نه ثروت و امکانات کشور خالی شده و به مرزهای نگرانی رسیده است. حال که دولت با شعار وفاق ملّی بر سر کار آمده و شرایط کشور هم به نوعی شرایط تحریمی و دفاعی است و تدبیر درست برای توزیع عادلانه ثروت و فرصت و ایجاد تغییر و تحولی اساسی برای عبور از گردنههای سخت اقتصادی یک الزام قطعی است، دیگر نباید چون گذشته کار را به فردا و فرداها واگذاشت و همچنان به روال گذشته ادامه داد و دفع الوقت کرد. حداقل از دولت چهاردهم انتظار است که با صراحت و شفافیت بیشتری با جامعه صحبت کند و از ظرفیت نخبگانی موجود نهایت استفاده را ببرد و به مردم بگوید که چه در سر دارد؟
متاسفانه نوع نگرانکنندهای از انتظار و رکود و سکوت در فضای کسب و کار و تولید حاکم شده که نه برای تجارت خوب است و نه برای تولید و نه برای مردمی که در مراجعه روزانه برای خرید مایحتاج روزانه شاهد کوچکترشدن سفرههایشان و کاهش قدرت خرید خود هستند.
به جای دادن وعدههایی شیرین و دادن امیدهای بیفرجام، مقامات و مسئولین و به ویژه تیم اقتصادی دولت با صراحت و شفافیت و با پرهیز از هر گونه لفاظی و شعارپردازی برنامههای خود و اهداف و راهکارهای خود و نیز مسیر تحقق و دستیابی به این برنامهها را در گفتگوها و مصاحبههای مختلف با مردم در میان بگذارند تا ملت به این نتیجه نرسد که دولت کار خود را میکند و ما هم خود باید فکری به حال خودمان کنیم.
چند بار به این نکته اشاره کردهایم که برای توفیق در هر جنگ یا مقابله و نیروی چه مستقیم و چه غیرمستقیم، نیاز به پشت جبههای قوی و مستحکم و بسامان داریم که بتواند تمام قد پشت سر جبهه و کوششگران جبهه باشد.
به هر حال فارغ از نظریههای صدرالاشاره، لازم و واجب است که دولت هم نظریه خود را برای خروج ازاین وضعیت نه چندان قابل دفاع یا با قبول یک نظریه یا تجمیع هر دو نظریه یا با ارائه یک نظر و راهکار و فرمول درست و علمی و قابل دفاع و عملی که بتواند آرامش و قراری به جامعه و فعالان اقتصاد و تجارت و اصولا فضای کسب و کار بدهد و بذر امید به آینده بیش از پیش در دلها بکارد ارائه دهد و بگوید که چه میخواهد بکند. یادمان باشد که فرصتها بسی زود از دست میرود و زمانی برای تأخیر نیست.