پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳ - ۰۵:۵۰
نظرات: ۰
۰
-
این شاعر مشهور ایرانی هرگز به سفر نرفت

شاعر نام آشنای ایرانی شیراز عزیزش را هیچ‌گاه ترک نکرد اما استاد سفر به درون بود.

روفیا تیرگری خبرنگار اطلاعات نوشت: عشق، جوهره هستی است. انسان عاشق، بخشنده و مهربان است و در همه کس و همه چیز جز نکویی و زیبایی چیز دیگری نمی‌بیند. آن‌گاه که عاشق می‌شویم و رازی مگوی وجودمان را درهم می‌پیچد، همچون کودکی پاک، زلال و بی‌ریا می‌شویم و برای آن‌که بدانیم معشوق هم به ما نظری دارد، پناهی جز حافظ شیرین‌سخن نداریم؛ چون حافظ خودِ عشق است.
عالم از شور و شر عشق خبر هیچ نداشت

 فتنه‌انگیز جهان غمزه جادوی تو بود

آن‌گاه که غم غربت بر وجودمان چنگ می‌اندازد یا زندگیمان با غم از دست دادن عزیزی رنگ می‌بازد و آن‌گاه که از همه‌کس و همه‌چیز ناامید می‌شویم، خواجه شیراز با بال‌های  خود ما را به آسمان‌ها می‌برد، بر زخم دلمان مرهم می‌نهد، در سختی‌ها تسلی می‌بخشد و در مصیبت‌ها بردباری می‌آموزد. شریک شادی‌هایمان می‌شود، در بینوایی همنوایی می‌کند و راه رضا، تسلیم و گذشت را نشانمان می‌دهد. روح و جانمان را جلا می‌بخشد و ما را به‌سوی سعادت حقیقی یعنی عشق، هدایت می‌کند.

حافظ هرگز کسی را از درگاهش ناامید نمی‌کند. خبر بد نمی‌دهد و کسی را قضاوت نمی‌کند. حافظ فقط دشمن دورویی است، کسی هم که اهل ریا باشد حافظ را نمی‌شناسد.
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
 بود که قرعه دولت به نام‌ ما افتد

عشق در ادبیات کهن ایران

دکتر عبدالمهدی مستکین، استاد زبان و ادبیات فارسی و مدیر گروه فرهنگ کمیسیون‌ ملی یونسکو در ایران درباره عشق و مفهوم آن در آثار بزرگان ادب فارسی می‌گوید: عشق اساسا بنیان کار همه بزرگان و شخصیت‌های فهیم و مفاخر ما در ادبیات کلاسیک ایران است. هفت شخصیت بزرگ ممتاز فرهنگی سرزمین ما، سعدی، مولانا، عطار، نظامی، خیام، فردوسی و حافظ با نگاهی ویژه به عشق، آثاری جاودان برایمان به یادگار گذاشتند؛ چنانچه شیخ اجل سعدی به زیبایی اشارت دارد:
گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
 می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
یا نظامی می‌فرماید:
گر اندیشه کنی از راه بینش
به عشق است ایستاده آفرینش
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی‌خاک عشق آبی ندارد
 غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
جهان عشق است و دیگر زرق‌سازی
همه بازی است الا عشقبازی
 اگر بی‌عشق بودی جان عالم
 که بودی زنده در دوران عالم
کسی کز عشق خالی شد فسرده است
گرش صدجان بود بی‌عشق مرده است
و سرانجام آن که سرآغاز سخن حافظ با عشق است:
الا یا ایها الساقی ادرکاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
اما حافظ رندانه به عشق پرداخته است:
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
از نگاه سخنوران و بزرگان ادب فارسی آن ذره الهی که خداوند در وجود ما نهاده، عشق است و رسیدن به وصال عشق به آسانی ممکن نیست.

چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

این استاد ادبیات می‌گوید: در نگاه حافظ، معشوق همیشه در مقام ناز است و عاشق در مقام نیاز. سعدی هم که استـاد حافظ اسـت چنین می‌فرماید: دو دلداده سوار قایقی هستند که دریا طوفانی می‌شود و از قایق به درون دریای متلاطم پرت می‌شوند. ملاح می‌آید تا دست پسر را بگیرد، جوان می‌گوید مرا بگذار و دست یار من گیر. جان من اصلا ارزشی ندارد، جان محبوب مرا نجات بده.

دکتر مستکین تأکید می‌کند: عشق اگر در وجود انسان جاری نباشد، نمی‌تواند به مدارج بالا برسد. عشق زمینی، مقدمه عشق آسمانی است. تا شما پاس لیلای زمینی را نبینید نمی‌توانید به لیلای عالم بپیوندید. خداوند، بانوان را در کسوت و مقام معشوق خلق کرده است و به قول حافظ: 
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
 چو یار ناز نماید شما نیاز کنید

اگر شما پاس این موهبت الهی را که به شما ودیعه داده شده می‌دانید، همسرانتان، مادرانتان و دخترانتان را آن‌گونه که باید شخصیت و مقامشان را حفظ می‌کنید و یک نگاه توأم با فرهیختگی به آن‌ها دارید و پاسدار مقام ارجمند زن هستید. 

آن‌وقت آن لیلای عالم هم شما را واجد این‌ ویژگی می‌داند که وارد دنیای راستین عشق شوید.

نگارگر و استاد واژه‌ها

دکتر مستکین خاطرنشان می‌کند: حافظ از 40 شخصیت پیش از خود بهره برده است، از فخرالدین عراقی گرفته تا نظامی، سعدی، خواجوی‌کرمانی، اوحدی مراغه‌ای و ... اما او حقیقتا واژه‌هایی را که آموخته نگارگری کرده، تراش داده، به زیبایی، زیور و زینت بخشیده و برای خود جایگاهی ویژه در میان سخنوران به‌دست آورده است؛ تا جایی که ولفگانگ گوته، شاعر، ادیب و نقاش آلمانی می‌گوید: حافظ، واژه‌های تو مثل عروس و داماد می‌مانند و وقتی تو آن‌ها را در کنار هم قرار می‌دهی انگار به حجله می‌روند. تو با این صور خیالی که داری مرا مرید خودت کرده‌ای!
حافظ استاد واژه‌هاست: 
چو بشنوی سخن اهل دل مگو  که خطاست
سخن‌شناس نه‌ای جان من خطا اینجاست
سرم بدنیی و عقبی فرو نمی‌آید
 تبارک‌الله از این فتنه‌ها که در سر ماست
در اندرون من خسته‌دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
دلم ز پرده برون شد کجایی ای مطرب
 بنال هان که ازین پرده کار ما بنواست
 مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
رخ تو در نظر من چنین خوشش‌آراست
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

استاد زبان و ادب فارسی می‌گوید: به قول مولانا ما دو گونه آدم داریم، آخربین و آخوربین.

انسان آخربین کسی است که کلاه سرش نمی‌رود، در ابتدای امر، ‌آسیب‌ها، بحران‌ها و چالش‌های مسیر را می‌بیند و فریب فتانی و افسون دنیا را نمی‌خورد اما انسان‌های آخوربین به فرموده حکیم نظامی: 
دیباچه ما که در نورد است
نز بهر هوی و خواب وخورد است
 ا ز  خواب  وخورش به ار بتابی
کاین در همه گاو و خر بیابی

یعنی مثل اسب و استر، همیشه سرشان در آخور است و لذت‌های زودگذر دنیا را با خود حمل می‌کنند. اما حافظ از این جهت رند است، یعنی تمام نیرنگ‌های عالم روی او نمی‌تواند تأثیری بگذارد:
فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم

خود را از هر دو جهان آزاد کرده و این آزاد بودن را در بیت بعدی خیلی زیبا بیان می‌کند: 
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
 که در این دامگه حادثه چون افتادم

حافظ اینجا را دامگه حادثه می‌داند، همان شرح فراقی که مولانا در مثنوی آورده است:
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق

این همان بعد رندانه حافظ است. هنر حافظ این است که امیالی چون حرص، حسد، کینه و آز را در وجود انسان‌ها به‌خوبی نشان دهد و پرده از سیمای پلید آن‌ها بردارد.

استاد سفر به درون

دکتر مستکین یادآور می‌شود: کشور ما همواره مورد تازش بیگانگان بوده است. برای آن‌که در برابر این تازش‌ها تاب بیاوریم همیشه پناه بردیم به مفاهیم بلند عرفانی و تغزلی. شیراز در زمان حافظ، هشت مرتبه توسط حاکمان وقت اشغال شد: 
در اندرون من خسته‌دل ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

درست است که حافظ هرگز به سفر نرفته و یکی دو بار هم که قصد سفر به یزد را داشته محقق نشده:
ای صبا با ساکنان شهر یزد از ما بگو
کای سر حق‌ناشناسان گوی چوگان شما

با آن‌که شیراز عزیزش را هیچ‌گاه ترک نکرد اما استاد سفر به درون بود. برای رسیدن به عشق معنوی و کشف نور الهی وجود، باید مرتب به درون سفر کرد. چنانچه حافظ چنین کرد و لسان‌الغیب شد.
 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب