سید مسعود رضوی - اطلاعات: در یکی از کهنترین متون سیاسی و آیینی ایران نوشته شده است: «چون بزرگان از پیش برخیزند لامحاله حاجتمند شوی که فرومایگان را بدان منازل و مراتبرسانی، و حقیقت بدان که در عالم هیچ شرّی و بلایی و فتنه ای و وبایی را آن اثر فساد نیست که فرومایه به مرتبه بزرگان رسد...» (نامۀ تنسَر، تصحیح مجتبی مینوی، ص۴۶)
امروز که به ناچار در ازدحام سنگین مسافران مترو راهی مرکز شهر شدم و در خیابان مولوی راه رفتم، به راستی از شدت آلودگی وحشت کردم. نیازی به دستگاههای سنجش آلودگی نبود و زدن ماسک هم چاره و افاقه نمی کرد. یاد اخوان ثالث افتادم که گفت: «نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک»...فضای دودزده و سرد تهران و بسیاری از شهرهای ایران، زنگ خطر برای جان شهروندانی است که طی سالها و دهه ها به مسئولان و مدیران کشور وکالت داده اند که امور مُلک را با تدبیر و آینده نگری مدیریت کنند، نیازها و کاستیها را برطرف و مشکلات را حل کنند و سر و سامانی به امور جاری بدهند.
این حداقل کارهای جاری برای دستگاه تدبیرگری و دیوانسالاری کشور بزرگ ایران است. حالا کار به جایی رسیده که رئیس دولت فقط باید ناترازیها را تراز و مخالفان بی انصاف را مدیریت کند تا مبادا شیرازه امور بگسلد و این هوای آلوده به ما اخطار می دهد که شرایط میهن و ملت خوب نیست.
آیا حتما باید در اوج بیچارگی به فکر چاره بیفتیم؟ انسان تدبیرگر و خردمند با تجارب و ابزارها و دانش فراوان، پیش از وقوع آسیب و فاجعه، چاره جویی و پیشگیری می کند و این درس ساده را ما هنوز نیاموخته ایم. عجب آنکه در همین شرایط سخت که مردم در هزارتوی مشکلاتی چون آلودگی و ورشکستگی انرژی و عسرت در معیشت گرفتار شده اند، برخی اعضای قوه مقننه ایران در فکر اعاده ناکامیها و گرفتن انتقام از دولت افتاده اند و برای سلب مزایای اندکی که دولت و رئیس جمهوری نزد افکار عمومی دارد، از هیچ کار و گفتاری دریغ نمی ورزند! این اصطکاک و رقابت بیهوده که مانع حداقل موفقیتها در دولتها و دستگاههای حیاتی کشور بوده و هست، دیگر توش و توانی باقی نمی گذارد و شور و شوقی را مجال نمیدهد؛ فقط از حجم منابع انسانی و مالی و زمانی ایران و ایرانی کاسته و میکاهد و پایداری این برادران در طریقت سیاسی و آیینی که برگزیدهاند، مایه شگفتی است.
کارهای بزرگ را زمین می زنند تا مانع محبوبیت و موفقیت رقبا شوند و هنگام تصدی و توفیق هم که رقیب را خانه نشین و حاکمیت را یکدست ساختهاند، بزرگترین ناترازیها و اختلاسهای تاریخ در ارکان ایشان رخ می نماید و برخی مسائل دیگر که قلم از نوشتن استنکاف دارد.
یک موضوع ساده که امروز خیابانها را به آلوده ترین مکانها بدل کرده، بنزین است. هشدارهای عقلا و دلسوزان این بود که تدبیر کنند و با شیب ملایم به قیمت جهانی برسانند. در دهه ۱۳۷۰ پوپولیستهایی در مجلس و برخی نهادهای غیر انتخابی با ادعای حمایت از مستضعفین، نگذاشتند هرفصل ۵ ریال به قیمت این کالای استراتژیک افزوده شود. پس از آن نیز به بهانههای دیگر مانع شدند تا امروز که مصیبتی بزرگ فراروی دولت و نظام و مردم شکل گرفته و حل آن با یک جراحی دردناک هم خطر دارد.
حقیقت آن است که مدام به ملاحظه این و آن گروه در قدرت یا دخالت جریانهای ذینفع یا متنفذ و امثال آنها، اصلاح امور به تأخیر افتاده و درمان بیماری به بعد موکول شده است. امروز در سخت ترین شرایط باید تصمیم گیری و چاره یابی شود. حالا بیاییم و ببینیم چه کسی از آن خیل مدعیان، پاسخ مردمی را میدهد که تورم امانشان را بریده و آلودگی نفسهاشان را بند آورده است؟
آیا همان فریادکنندگان در مجالس دوره سازندگی و پس از آن تا امروز که نمایندگان و رئیس مجلس به کلی اعلام برائت از طرح اصلاح قیمت بنزین می کنند، حاضرند پاسخ دهند یا تشریک مساعی کنند؟ چرا در مواردی که دولت را در محظورات و محذورات قرار می دهد، مثل حمله به دکتر ظریف برای حذف مشاور رئیس دولت و تضعیف وی، یا لایحه پیچیده و مشکل ساز حجاب و عفاف، بدون سنجش منابع و لوازم و عواقب آن، فشار می آورند و هیچ توجهی به وقایع منطقه و افکار عمومی و محدودیتهای دولت ندارند، اما در مسائل بزرگ که با جان مردم و آینده مملکت در ارتباط است، خود را بلااختیار نمایش داده و کنار می کشند!