به گزارش «اطلاعات آنلاین»، کلاف ترافیک در کلان شهر تهران روز به روز پیچیده تر می شود. طرح ها و برنامه های مختلف هم هنوز نتوانسته اند که این کلاف دردسرساز را باز کنند. شاید شما نیز با این جملات آشنا باشید که «تهران، به پارکینگ بزرگ ماشین تبدیل شده است» ، «خودرویهای تک سرنشین عامل ترافیک هستند» ، «کمبود ناوگان حمل و نقل عمومی ترافیک ایجاد کرده است».
مردم کلان شهر تهران سال ها است که ساعت های متمادی از زندگی روزانه خود را در ترافیک های نفس گیر خیابانهای تهران می گذرانند. حاصل این ترافیک هم علاوه بر دیر رسیدن به محل کار یا کارهای شخصی، تنش و چالشهای اجتماعی، تصادفات و غیره است.
بسیاری از مردم بر این باور هستند که ترافیک تهران در چند سال اخیر زیاد شده است و یکی از مهمترین علت های آن را هم تولید و فروش بیرویه خودرو و داشتن چند خودرو برای یک خانوار میدانند.
اما جالب است که بدانید که ترافیک در تهران مسبوق به سابقه است. در ۵۳ سال پیش هم در تهران ترافیک زیادی وجود داشته است.
روزنامه اطلاعات در شهریور ماه ۱۳۵۰ در مطلبی با عنوان «حکم آمار در باره ترافیک تهران» اجرای طرح های اساسی را تنها راه نجات از ترافیک عنوان کرده بود. در آن روزگار هم معتقد بودند که بی نظمی عامل ترافیک تهران است مانند آنچه که سردار سیدتیمور حسینی رییس پلیس راهور تهران چندی پیش اعلام کرد.
در مطلب روزنامه اطلاعات چنین نوشته شده است:
«ترافیک تهران را تنها با اجرای طرحهای اساسی می توان سر و سامان بخشید و از اینکه خیابان ها هر روز عرصه آزمایشی تازه قرار بدهیم و تابلوهای راهمنمائی را عوض و بدل کنیم به جائی نخواهیم رسید.
گزارش آمارگران می گوید ترافیک تهران گیج و بی هدف است. این بهترین اصطلاحی است که میتوان برای شلم شوربای ترافیک در تهران به کار برد. چون به قول یکی از صاحبنظران آدم وقتی وارد تهران می شود، تصور می کند جنگی زلزلهای حریقی در این شهر روی داده است و مردم از پیاده و سواره در حال فرار هستند. بدون آنکه مقصد و مقصودی داشته باشند.
دریک حالت عادی و منطقی شهر هرچه شلوغ باشد باز یک سکونی دارد. اما در تهران شما هیچ وقت حالت سکون را نمی بینید. سوار و پیاده در هم می لولند و دور هم می چرخند و بسیار از مردم وقتی از خانه بیرون می آیند به تحقیق نمی دانند کجا بروند و از کجا سردر می آورند شما با این منظره مکرر برخورد داشتهاید. مثلا در یکی از خیابان های اصلی شهر اتومبیلی از شمال به جنوب میآید و دو سوم خیابان را هم طی میکند اما به ناگهان تغییر رای می دهد و دور می زند و بر می گردد به طرف شمال؛ وقتی علت این تغییر رای را سئوال کنید خواهید دید مرد بیچاره فرضا در بازار طلبی دارد و آن روز بخیال آنکه از فرصت کوتاهی استفاده کند و برود طلبش را به حیطه وصول در آورد روانه بازار شده است. منتهی وسط راه حساب می کند می بیند همان رفتن و برگشتن یک صبح تا ظهر وقت لازم دارد. ناسلامتی اتومبیل شخصی هم زیر پای خود دارد ولی چه فایده وقتی نمی تواند جایی برای متوقف ساختن اتومبیلش پیدا کند:
در گزارش آمارگران آمده است که یکی از علل اساسی شوریدگی ترافیک کثرت اتومبیل های سواری است. حرفی است کاملا منطقی شاید نیمی از کسانی که در تهران اتومبیل سواری دارند به احتیاج چندانی به اتومبیل شخصی داشته اند و نه خریدن اتومبیل با شرایط مالی آنها وفق می دهد. اما این منطق را نمی توان در تهران ملاک قضاوت قرار داد.
زیرا وقتی یک شهر سه نفری سرویس ایاب و ذهاب عمومی به قدر کفاف نداشته باشد واقعا بیرون آمدن از خانه بدون اتومبیل سواری و به امید پیدا کردن تاکسی یا اتوبوس تن سپردن به نوعی محکومیت با اعمال شاقه است.
اگر کاسب خیابان با اتومبیل بر سر کار خود می رود و در تمام مدت روز اتومبیل خود را قفل می کند و کنار خیابان می گذارد اگر کارمندان دولت عموما با اتومبیل به اداره می روند، در حالیکه سراسر روز را از پشت میزشان تکان نمی خورند و احتیاج به اتومبیل ندارند، اگر محصلین راه بین مدرسه و خانه را با اتومبیل طی می کنند، اگر خانم های خانه دارد حتی برای خرید روزانه خود اتومبیل برر می دارند و توی شهر پرسه می زنند، از روی ناچاری و اضطرار است. شاید مد و تجمل و چشم و همچشمی ماده را غلیظ تر ساخته باشد، اما در اساس باید به مردم حق داد با این وضعیت اتوبوس و تاکسی چطور می توان از یک کارمند انتظار داشت دو ساعت بعد از ظهر وقتی تشنه و گرسنه زیر آفتاب سوزان یا در میان برف و سرما از اداره بیرون می اید ساعت ها کنار خیابان بایستد و رژه تاکسی ها یا اتوبوس هایی را تماشا کند که سه برابر ظرفیتشان مسافر گرفته اند. دانشجویی که مثال در خیابان شهباز سکونت دارد و دانشکده او نمی گوئیم در تپه های زعفرانیه فرض بفرمایید در خیابان آیزنهاور است چه وقت از خانه خارج شود و با چه وسیله ای خودش را برساند که پشت در کلاس نماند
واجبترین چیز برای یک شهر بزرگ سرویس منظم و سریع و کافی حمل و نقل عمومی است. در پاریس و مسکو هم اگر مترو را تعطیل کنند از لحاظ ترافیک گرفتار همین وضعیتی خواهند شد که بر تهران حکومت می کند. کما اینکه در تهران اگر یک وسیله ای مثل مترو داشته باشیم لااقل نیمی از کسانیکه اتومبیل سواری دارند و فعلا چنان از شرایط سخت ترافیک چشمشان می ترسد که جرات نمی کنند حتی اتومبیل خود را به سرویس بدهند و یکروز بدون اتومبیل بمانند، در آمد و رفت های یومیه از اتومبیل سواری استفاده نخواهند کرد. پس برای چاره جوئی مشکل ترافیک در تهران اصولی ترین راه حل تامین یک سرویس عمومی آبرومند است. خواه از روی زمین خواه از زیر زمین خواه از فراز زمین والا تا وقتی سرویس عمومی منحصر می شود به این چندتا اتوبوس دودزا و تاکسی هایی که عملا به صورت اتوبوس کوچک در شهر کار می کنند همین اش و همین آش و کاسه همین کاسه خواهد بود.