سید محمدکاظم سجادپور: روزنامه نیویورک تایمز در ۲۰ اوت ۲۰۲۴ (۳۰/۵/۱۴۰۳) گزارش بغایت استراتژیک منتشر ساخت که پژوهشگران و دستاندرکاران روابط بینالمللی را با روزنه و زاویه جدیدی از مناسبات قدرتهای بزرگ آشنا کرد و البته زاویهای که روند خطرناکی را به تصویر میکشد و آن این بود که در ماه مارس گذشته (فروردین ماه ۱۴۰۲)، بایدن دستور داده که از نظر سلاحهای هستهای، چین به عنوان یکی از نقاط تمرکز آمریکا قلمداد شده و مقابله و مهار هستهای با آن کشور در دستور کار قرار گیرد توضیح آنکه هر چهار سال یک بار، دستور کار هستهای پنتاگون مورد بازبینی قرار میگیرد. این بازبینی که از آن با عنوان «راهنمای کار تجربه هستهای» یاد میشود، البته طبقهبندی شده است و متن آن در اختیار عموم مردم قرار نمیگیرد.
اما در فاصله چند ماه گذشته به مرور اخباری از آن سند، در رسانههای آمریکا درز داده شده که روح کلی آنها این است که چین تهدیدی هستهای برای ایالات متحده بوده و بایستی، طراحی لازم در مدیریت این تهدید صورت پذیرد. این خبر در کنار گزارشهای دیگر درخصوص نوسازی زرادخانه هستهای روسیه، آمریکا و چین و همچنین طرح زبان تهدید هستهای در ادبیات راهبردی، پرسشی را به میان آورد و آن اینکه کنش و واکنشهای هستهای قدرتهای بزرگ چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟
در پاسخ باید به سه پدیده توجه کرد که نشان میدهد در روابط بینالمللی رقابت هستهای بین قدرتهای بزرگ، بعد از وقفهای قابل ملاحظه، دوباره در حال مطرح شدن میباشد. این پدیدهها عبارتند از «نوسازی زرادخانههای هستهای»، «رو به کاهش رفتن چارچوبهای کاهش و کنترل سلاحهای هستهای بین قدرتهای بزرگ» و «به صفر رسیدن تعاملات دوجانبه کنترل تسلیحات هستهای بین آمریکا در قبای جهانی آن».
جهان بعد از فروپاشی اتحاد شوروی در ۱۹۹۱، تقریباً برای یک ربع قرن، با فروکش کردن و کاهش سلاحهای هستهای در سطح قدرتهای بزرگ روبرو شد. شایان ذکر است که رقابت هستهای بین آمریکا و اتحاد شوروی، یکی از بزرگترین ویژگیهای نظام دوقطبی بود، اما مخصوصاً از دهه ۷۰ میلادی قرن بیستم، آمریکا و شوروی، در عین حفظ قدرت هستهای خود، به چارچوبهایی برای مدیریت تنشهای هستهای در قالبهای دوجانبه و چندجانبه رسیدند. این دوره که از آن به عنوان برابری استراتژیک یاد میشود، تا حدود قابل توجهی رقابت هستهای قانونمند شد و انواع و اقسام معاهدات کنترل و کاهش تسلیحات هستهای بین آمریکا و شوروی امضاء و سامانههایی برای سنجش اعتبار و اجرای تعهدات دو طرف تعیین شد. این تعاملات، مدیریت سلاحهای هستهای، بعد از فروپاشی اتحادیه شوروی بین آن کشور و آمریکا را برای تصمیمگیرندگان آن دو قدرت جهانی راحت کرد و تقریباً برای ۲۵ سال جهان شاهد رکود، توقف و تا حدودی منجمد شدن منازعات هستهای شد. البته در این میان، بحثها و گفتمان فراوانی در دو طرف وجود داشته و دارد.
اما با جدا شدن تدریجی و جدی ایالات متحده و فدراسیون روسیه از یکدیگر، مخصوصاً در چند سال گذشته، تولید سلاحهای هستهای و مهمتر از تولید، نوسازی و بهسازی سلاحهای هستهای در دستور کار قدرتهای بزرگ قرار گرفت. آمریکا، روسیه و چین تصمیم به بازسازی نیروهای هستهای خود گرفته. این نگرش، عمدتاً بر افزایش کیفیت و در مواردی به افزایش کمیت استوار بود. قابل ذکر است که فرماندهی استراتژیک آمریکا که یکی از یازده فرماندهی نیروهای مسلح آمریکا در سرتاسر جهان میباشد، مسئولیت به روز کردن سلاحها و دکترینهای مقابله با قدرتهای هستهای را دارد. مرکز این فرماندهی در ایالت نبراسکای آمریکا قرار دارد و طراحیهای آن به گونهای است که همزمان باید ظرفیت بازدارندگی هستهای و استفاده تهاجمی از سلاحهای هستهای را داشته باشد.
در این چارچوب، منابع آمریکایی مینویسند که چین ظرفیت هستهای خود را با بالا برده و تا سال ۲۰۳۰ از ۵۰۰ کلاهک فعلی به ۱۰۰۰ کلاهک دستیابی خواهد داشت. روسیه در حال حاضر بیش از ۱۰۰ کلاهک با قدرت پرتاب از هوا، از زیردریایی و از طریق موشکهای قارهپیما دارد. روسیه نیز در پی افزایش ظرفیت هستهای خود بوده و در سال گذشته میلادی، تصمیم به استقرار کلاهکهای هستهای تاکتیکی در بلاروس گرفت.
روسیه همچنین از زبان هستهای علیه اوکراین، به صورتهای مختلف استفاده میکند. شایان ذکر است که فراتر از مثلث روسیه، چین و آمریکا در اروپا نیز از لزوم افزایش ظرفیت هستهای سخن میرود و برخی از استراتژیستهای فرانسوی قائل به این نکته هستند که فرانسه میتواند تأمین کننده چتر هستهای اروپا باشد.افزایش حساسیت هستهای همراه با کنار کشیدن آمریکا و روسیه از معاهدات چندجانبه کنترل و کاهش تسلیحات هستهای و حوزههای موشکی مربوط به آنهاست.
در این میان به تعلیق تعهد روسیه به معاهده منع آزمایشهای هستهای، کنار کشیدن از موسوم به استارت جدید و همچنین وداع آمریکا با معاهدهکه مربوط به برد موشکهای هستهای است میتوان اشاره کرد. آمریکا بازگشت به این معاهده را منوط به عضویت چین کرده است.
همزمان باید گفت که هیچ معاهده جدی خلع سلاح محور در دستور کار قدرتهای بزرگ قرار ندارد.فراتر، گفتگوهای دوجانبه هستهای بین آمریکا و روسیه کاملاً متوقف است و جالب آنکه گفتگوهای دوجانبه آمریکا و چین نیز وجود ندارد.
آمریکاییها، چندین مرتبه، به چینیها پیشنهاد راهاندازی مکانیزمهای دوجانبه در حوزه سلاحهای هستهای را مطرح کردهاند ولی مورد استقبال چینیها قرار نگرفته است. چینیها، یکی از عناصر اصلی مهار چین را معاهدات نظامی جدید آمریکا با کشورهای حوزه شرق آسیا میبینند که در برخی چگالی هستهای برجسته است نمونه آن واگذاری زیردریائیهای خاص به استرالیاست.هرچه هست، رقابت هستهای بین قدرتهای بزرگ موضوعی جدی و قابل ملاحظه در فهم روابط بینالمللی معاصر است. جهان رقابتهای هستهای، متضمن خطراتی برای همه کنشگران در گوشه و کنار گیتی است.