محمد صالح علا در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: ارسال مثل «آب از سرچشمه گلآلود است»؛ یعنی منشأ مشکلها از فرا دستهاست.
به هر روی، یک روزی عبدالعزیز ـ از خلفای اموی که به سال 61 مهشیدی در مدینه به دنیا وارد شد و در دوره خلافت او برخی رفتارهای ناپسند؛ از جمله ناسزا گفتن به خلیفۀ چهارم منسوخ شد و جزیه و ذمیان و مالیات گرفتن از ایرانیها را کاهش دادـ از عربی اهل شامات پرسید:
ـ «عاملان من در سرزمین شما چگونه رفتار میکنند؟» مرد شامی پاسخی رندانه داد که ترجمۀ آن این است:
ـ «چون که آب از سرچشمه زلال یا شیرین باشد، در نهرهای منشعب در جویبارها هم صاف یا شیرین خواهد بود. که آب هم همیشه از سرچشمه گلآلود میشود.» عمربن عبدالعزیز از جواب کوبنده و زیرکانۀ مرد شامی درسی بزرگ گرفت.
البته تاریخ دربارۀ آن مرد شامی ساکت است. ما نمیدانیم او چه کسی بوده، دانشش تا چه پایه بوده.
اما میدانیم سدهها پیش از آن مرد شامی، حکیم یونانی ارسطو گفته بود که: پادشاه و ارکان دولتش مثال نهرها هستند که از دریا شعبه شعبه میشوند.
البته میرخواند، صاحب کتاب «روضهالصفا» در سیرۀ انبیای ملوک و خلفاء، آن را حرف افلاطون میداند که گفتۀ پادشاه مانند رودخانۀ بزرگ پرآبی است که به جویهای کوچکتر منشعب میشود. پس اگر تلخ باشد، آب جویبارها هم تلخ خواهدبود.
عطار نیشابوری ما این مثال را منسوب به عارف شفیق بلخی میداند که چون قصد کعبه کرد، در بغداد هارونالرشید او را دید. هارون گفت:
ـ «هان! عارف مرا نصیحتی کن.»
شفیق بلخی، ضمن موعظههای حکیمانهای، به تلویح گفت:
ـ«هارون، تو چشمهای و عُمّالت جویها. اگر چشمه روشن بود، تیرگی جویها زیان ندارد؛ اما اگر چشمه تاریک بود، به روشنی دیگر امیدی
نیست.»