هم میهن نوشت: وزارت کشور اسامی ۶ کاندیدای نهایی تأییدصلاحیتشده برای انتخاب نهمین رئیسجمهوری ایران را اعلام کرد. اینکه وزارت کشور این نقش را هم مانند امور دیگر انتخاباتی واگذار نکرده جای شُکر دارد و سازوکار تعیین صلاحیتها که مجال دفاع از نامزدها در برابر گزارش احتمالی علیه آنان را نمیدهد نیز طبعاً قابل انتقاد است.
واقعاً روشن نیست بر چه اساسی به این نتیجه رسیدند که علی لاریجانی با سابقۀ ۱۲ سال ریاست مجلس شورای اسلامی (سه دورۀ پیاپی) و با اتصال به چند خانوادۀ روحانی (فرزند آیتالله میرزاهاشم آملی و داماد استاد شهید مرتضی مطهری) صلاحیت ندارد و دیگران دارند؟ این پرسش را میتوان به نامزدهای از صافی نگذشتۀ دیگر هم تعمیم داد اما دربارۀ او قابل طرحتر است.
با این همه انکار نمیتوان کرد که مدل ۱۴۰۳ شبیه ۱۴۰۰ نیست. چراکه در مدل ۱۴۰۰ چهرۀ اصلی از پیش مشخص است و هر رأیآوری حذف میشود و آنکه باقی میماند یارای رقابت واقعی با فرد اصلی را ندارد. اکنون اما چنین نیست و گزاف نیست اگر گفته شود ۴ ضلعی انتخاباتی ترسیم شده و اصلاحطلبان نه نامزد نیابتی و حمایتی از غیرجبهۀ اصلاحات مانند ۹۲ و ۹۶ که نامزد مستقیم دارند چندان که در بیانیۀ روز جمعه هم از او بهعنوان یکی از سه نامزد اصلی نام برده شده بود: مسعود پزشکیان. پس اصلاحطلبان با کاندیدای اصلی و درجه اول و نه نیابتی یا درجه دو در انتخابات حضور دارند یا میتوانند داشته باشند.
ضلع دوم طبعاً «نواصولگرایی» است با نماد محمدباقر قالیباف که برای چهارمین بار وارد عرصه شده و همه دوست دارند بدانند قالیبافِ ۱۴۰۳ شبیه ۸۴ است که در قامت یک تکنوکرات آمده بود یا ۹۲ که به ذات اصولگرایی نزدیک شده بود یا ۹۶ که میخواست شبیه احمدینژاد جلوه کند. حال باید دید در ۱۴۰۳ با کدام قالیباف روبهرو خواهیم شد و آیا درصدد شبیهسازی با مرحوم رئیسجمهور فقید برمیآید درحالیکه برخی از نامزدهایی که این قابلیت را داشتند حذف شدهاند اگرچه طیف دولت و اصولگرایی رادیکال نمایندگانی دارند و مایل نیستند او به عنوان میراثدار معرفی شود.
ضلع سوم اصولگرایی رادیکال یا طیف دولت است که اشاره شد نماینده دارد و آن هم سه نفر: سعید جلیلی که اگرچه حسب ظاهر عضو دولت نبود اما مهرههای اصلی دولت رو به پایان کنونی را میچید و از طریق برادر خود صداوسیما را به تریبون انحصاری و تبلیغاتی دولت تبدیل کرد. به جز او میتوان از علیرضا زاکانی و امیرحسین قاضیزادههاشمی نام بُرد.
ضلع چهارم هم راست سنتی است با نماد دبیرکل جامعۀ روحانیت مبارز. در غیاب مصطفی پورمحمدی این انگاره شکل میگرفت که در این انتخابات برخلاف ۱۱ دورۀ قبل هیچ روحانیای حضور ندارد و این برای روحانیت نقطۀ مثبتی به حساب نمیآمد.
اگر علی لاریجانی هم تأیید میشد ۴ ضلعی به ۵ ضلعی تبدیل میشد و در حال حاضر ضلع اصولگرایی میانه یا اعتدالی غایب است و بعید نیست آقای پورمحمدی درصدد برآید به تمامی در راست سنتی توقف نکند و به اصولگرایی میانه هم سرک بکشد.
حتی اگر اسحاق جهانگیری هم تأیید میشد بعید نبود انتخاب نهایی جبهۀ اصلاحات باز مسعود پزشکیان باشد چراکه زاکانی نمیتواند او را مانند همتی سیبل قرار دهد حال آنکه در صورت حضور جهانگیری بعید نبود باز بخواهد همان نقش را ایفا کند.
با ترسیم ۴ ضلعی انتخابات زودهنگام ۱۴۰۳ میتوان گفت مدل ۱۴۰۰ تکرار نشده است. دلیل آن میتواند این باشد که فردی با ویژگیهای رئیسجمهور فقید یافت نشد تا اصولگرایان بر سر او اجماع کنند، یا سیاست کلی بر این تعلق گرفت که به قهر اکثریت مردم با صندوق رأی پایان داده شود؛ اتفاقی که در مراحل اول و دوم انتخابات اسفند۱۴۰۲ و اردیبهشت ۱۴۰۳ مجلس شورای اسلامی رخ داد و فخری در پی نداشت و به جز وزیر فعلی کشور کسی آن را حماسه نخواند و خود او هم زود دانست که مشارکت ۸ درصدی حماسه نیست!
دلیل دیگر میتواند مقابلۀ پیشاپیش با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید یا اهتمامی جدی برای اصلاح پارهای رویهها باشد که به گواه این سه سال نفع عمومی دربرنداشت و تنها برخی را از پایینترین ردههای مدیریتی با جهشهای رانتی بر صدر نشانده بود.
در فضای غیررقابتی و بدون چهارضلعی موجود و با تکرار مدل ۱۴۰۰ اندوختۀ اجتماعی بعد از مراسم تشییع هم در معرض خطر قرار میگرفت و ترجیح چهارضلعی و مدل شبیه ۹۲ بر ۱۴۰۰ شاید به این خاطر بوده باشد.
ویژگی دیگر ۴ ضلعی انتخاباتی ۱۴۰۳ این است که هرچند احتمال تبدیل آن به دوقطبی زیاد است اما بعید است ۵ نامزد دیگر ذیل یک قطب (۴ نفر در راستای یک نفر) قرار گیرند هرچند از حالا هم برخی ترکیب را یک در مقابل ۵ ترسیم میکنند و همین هم به سود نامزد اصلاحطلبان است و البته هیچیک از اینها نفیکنندۀ نقش لایههای خاکستری نیست که با انگیزههای فراتر از تقسیمبندیهای سیاسی (اجتماعی، اقتصادی، اداری، سبک زندگی و فرهنگی) به میدان میآمدند و غیبت آنها کاهش فاحش مشارکت در سه انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ را در پی داشت.