زهره شریفی در یادداشتی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: کلمه «کار» کنار پسوند «گر» ترکیبی را شکل میدهد که معنا و جایگاهش بخش مهمی از تاریخ جهان را دربرگرفته است: «کسی که رنج میبرد و زحمت میکشد»؛ فرقی نمیکند زن باشد یا مرد، کودک یا نوجوان، جوان یا سالمند.
هر جامعه برای خودش دنیایی است که بخش بزرگی از آن را کارگران میچرخانند؛ کسانی که کار کردن جزء جداییناپذیر زندگی آنان است و به قولی بند و بست کارهایند! گرچه در برابر این کار کردن، حقوق و دستمزدی دریافت میکنند اما حرف سر مقدار همین دستمزدهاست که همیشه این قشر از جامعه را میآزارد، چرا که میان زحمتی که میکشند و مزدی که دریافت میکنند تناسبی وجود ندارد و همین بیعدالتی گاه باعث طغیان انقلابهایی شده که تاریخ یک کشور را تغییر داده است.
زندگی کارگران در مسیر تاریخ جهان، همیشه تحتتأثیر تحولاتی بوده که مردم این طبقه در ایران هم از آن در امان نماندهاند و حتی بیشتر در تب و تاب این جریانات سوختند و ساختند!
یکی از نزدیکترین دوران تاریخی به زمان ما که میتوان آن را دوره شکلگیری و رشد طبقه کارگر به حساب آورد، روزگار قاجار و همزمان با ظهور مشروطیت است. کارگران از جمله طبقات اجتماعي تازه رشدیافته در آن دوران بودند که در جان دادن به جریان نهضت مشروطیت مشارکت داشتند.
ماجرا از آنجا شروع شد که در پی آشفتگی جامعه دوره قاجار که فقر و بیکاری همه جا را فرا گرفته بود بر تعداد رعايای بيزمیني که از روستايي به روستای ديگر مهاجرت ميکردند، افزوده ميشد.
دهقانان فقیر برای گذران زندگي به شهرها روی آوردند. از طرفی در میانه این دوران، امکان کار در صنايع تازهتأسیس نفت، ماهيگیری، راهسازی، احداث پلها، بندرها و مؤسسات آبیاری فراهم شده بود و برخي از این دهقانان به صورت کارگر باربر، پادوی شرکتها، خدمتکاران مؤسسات و کارگران خانگي مشغول کار بودند.
اما این صنایع تولید چندانی نداشتند و شرایط، باعث بیکاری بیشتر کارگران شد. در کنار این مسأله با آغاز تأسیس کارخانههای جديد در ايران، بسیاری از بیکاران با شرايط سخت به استخدام اين کارخانهها درآمدند که متأسفانه با بروز برخي مشکلات، بیشتر اين کارخانهها تعطیل شدند و فقر و فشار مالی بر کارگران این مجموعهها روز بهروز بیشتر شد.
سیل ورود کالاهای اروپايي به بازارهای ايران و ناتواني صنعتگران داخلي برای رقابت با محصولات ارزان و پرکیفیت خارجي و نبود قوانیني که از تولیدات داخلي حمايت کند در کنار ستمگری عاملان و حکمرانان ایلات، در مجموع باعث ایجاد بحران اقتصادی شدیدی شد. این بحران، فاصلۀ طبقاتي و نابرابری اجتماعي را بیشتر کرد.
در پی این شرایط، عده قابل توجهی از کارگران برای يافتن کار به کشورهای همجوار به خصوص شهرهای حوزه «قفقاز» و «آسیای میانه» مهاجرت کردند و به نظر برخی از پژوهشگران، این مسأله فرصتی شد تا تعدادی از این کارگران با جنبشهای اعتراضآمیز آن مناطق آشنا شده و بعدها از همراهان اصلی جنبش مشروطه شوند.
در مقالهای با عنوان «واکاوی جامعهشناختی تشکیل طبقۀ کارگر ایران در عصر قاجاریه و نقش آن در نوسازی جامعه و جنبش مشروطه»، نوشته «محمد پیری»، کارگران در آن دوره به دو دسته تقسیم شدند، نخست آنان که در صنايع دستي و سنتي اشتغال داشتند و گروه دوم کارگراني که در صنايعي مانند راهآهن، راهسازی و کارخانههای تولیدی کار ميکردند.
در کنار مردان، زنان و کودکان کارگر را هم نباید فراموش کنیم، زیرا برخي از صنايع از جمله نساجی و قالیبافی به طور کامل وابسته به کار آنان بود.
بسیاری از خانوادههای تهیدست، دختران و کودکان خود را در سنین پایین حتی 6 سالگی برای کسب درآمد به صاحبان این صنایع میسپردند و آنها هم در سختترین شرایط با دریافت حداقل دستمزد در این مراکز که گاهی مکانهایی تاریک و مرطوب و در شرایطی غیربهداشتی بود، کار میکردند.
در برخی از این کارگاههای قالیبافی از جمله در شهر تبریز آن زمان که به حدود 119 سال پیش برمیگردد، ده هزار نفر مشغول به کار بودند. در اين کارگاهها کارگران خردسال ماهي سه تا هفت تومان و سرکارگرها ده تا سي تومان مزد دريافت ميکردند.
مکان دیگری که کارگران در آن به سختی مشغول کار بودند، معدن بود. کارگران با وجود سختی و خطرات این کار، مزد کمی دریافت میکردند وگرچه اغلب از منازل مجاني و آب و نفت رایگان و امتیازات ديگر بهرهمند میشدند اما شرایط اسکان آنان بسیار نامناسب و با وجود چندین نفر در یک خانه کنار هم بود.
همانطور که اشاره شد با ايجاد کارخانههای جديد، تعداد زيادی از کشاورزان و روستايیان فقیر هم جذب اين مراکز شدند. اين کارگران در راهآهن، راهسازی، قطع درختان جنگلي، تأسیسات شرکت نفت، کارگاههای پنبهپاککني، کارخانههای ابريشمتابي، کاغذسازی، نخريسي، آجرپزی و... کار ميکردند.
بیشتر کارگرانی که چه در صنايع سنتي و چه نوين مشغول کار بودند مورد ستم کارفرمايان و حتي آزار جسمي توسط آنان قرار میگرفتند.
به نقل از همان مقاله مذکور، سرمايهداران این صنایع، سهم عمدهای از حاصل کار کارگران را به خودشان اختصاص ميدادند. آنان برای کسب سود بیشتر، پیوسته ساعات کار را افزايش و دستمزد را کاهش ميدادند که این نوع رفتارها و بیعدالتیها در کنار ورشکستگي صنايع داخلي و بیکار شدن چندین هزار کارگر، هر روز وضعیت اقتصادی و در پی آن زندگی کارگران را سختتر و آسیبپذیرتر میکرد و ناخودآگاه خشمی پنهان نسبت به سران حکومت و ولایات و سرمایهداران و کارفرمایان، درون این طبقه از جامعه جان میگرفت.
بنا بر مقاله «واکاوی جامعه شناختی تشکیل طبقۀ کارگر ایران در عصر قاجاریه و نقش آن در نوسازی جامعه و جنبش مشروطه» در کنار دو گروه از کارگران که به آنان اشاره شد کارگران دیگری که تودههای فقیر شهری را تشکیل ميدادند نیز به عنوان افرادی بیکار و تهیدست به خصوص در بازارهای مراکز بازرگاني پرسه میزدند.
اين واقعیت نشان ميدهد که در آن دوره، شرايط لازم برای رشد طبقۀ کارگر وجود داشت اما چون ساختار اقتصادی و اجتماعي کشور، توان جذب اين نیروی عظیم را نداشت در نتیجه اين نیروی فقیر و سرگردان ناگزير به خارج از مرزها مهاجرت کردند.
متأسفانه این گروه از کارگران که به مناطق عثماني، آسیای میانه و قفقاز مهاجرت کرده بودند باز تحت ستم و ظلم کارفرمایان آن مناطق بودند.
بنابر گزارشها گاه اتفاق ميافتاد که این کارگران توسط کارگران بومي کتک بخورند يا ناچار زير تابش آفتاب به سختي کار کنند. اما مسألهای که دردناکتر از این رفتارها و برخوردهای ظالمانه و تحقیرآمیز به نظر میرسید، نوع نگرش و رفتاری بود که حاکمان ایرانی و کارگزارانشان نسبت به این کارگران و مهاجرت آنان داشتند.
داستان از این قرار بود که مهاجرت کارگران، منبع درآمدی برای حکومت شده بود و به طور معمول از رفت و آمد آنان پنج يا شش میلیون پول طلا وارد ايران ميشد. همچنین زماني که کارگری در معادن يا کارخانههای قفقاز کشته ميشد، پول بیمهای که به بستگانش تعلق ميگرفت، قبل از اين که به دست آنان برسد توسط کنسولگریهای ايران مصادره ميشد.
به همین دلیل حکومت قاجار اقدامي برای جلوگیری از مهاجرت اين افراد انجام نمیداد و این نشان از منفعتطلبی و بیمسئولیتی و ظلم حاکمان آن زمان نسبت به نیروی انسانی که آماده به خدمت و کار بود، داشت؛ نیرویی که کمکم به قدرتی تأثیرگذار در جهت اعتراض به این نوع رفتارها و بیعدالتیها رسید و نامش در تاریخ ایران در فهرست حامیان و همراهان نهضت مشروطیت قرار گرفت.
کارگران مهاجر از طريق ارتباطي که با کارگران معترض نقاط دیگر پیدا کرده بودند، با مفهوم حقخواهی، ایستادگی در برابر استبداد و فداکاری برای کسب آزادی آشنا شدند و جزو نیروهای فعال در مبارزات مشروطهخواهي قرار گرفتند؛ چنانکه در نوشتهای خطاب به سید محمد طباطبايي، از رهبران مشروطه اعلام کردند: «ما 50 هزار رعايای ايران که از ظلم و ستم اولیای دولت، ايران را ترک [کرده] و در بادکوبه مشغول کسب و کار و فعلگي هستیم، با افتخار و از صمیم قلب اعلام ميکنیم که با جان، مال و اهل و عیال حاضريم برای آسودگي آيندگان و بازماندگانمان با شما در پیشبرد جنبش مشروطه همراهي کنیم.»