دنیای اقتصاد نوشت: صف یکی از جلوههای آشنا در اقتصاد ایران طی دهههای اخیر بوده است. اوج این پدیده را میتوان به دهه ۶۰ شمسی و سالهای جنگ نسبت داد. صف ابزاری برای تخصیص و توزیع منابع کمیاب است و زمانی شکل میگیرد که به نحوی اجازه افزایش قیمت کالای کمیاب داده نشود. در این شرایط تقاضا برای آن کالا از عرضه آن پیشی میگیرد و منجر به پدیدهای به نام صف میشود.
نقطه مقابل صف اقتصاد بازار است و امروزه در اقتصادهای پیشرفته جهان کمتر میتوان اثری از صف یافت. اگرچه اغلب صف را پدیدهای مذموم و ناخوشایند تلقی میکنند اما صف برندگان و بازندگان خاص خود را دارد و میتوان گفت تداوم آن نتیجه تلاش آگاهانه برندگان و انفعال ناآگاهانه بازندگان آن است.
نقطه مقابل اقتصاد صف، وجود یک بازار کارآ برای ملاقات عرضهکننده و متقاضی است. درحالیکه بسیاری برای توجیه اقتصاد صف آن را عادلانهتر از بازار می دانند، اما بررسیها نشان میدهد که عرضه در بستر بازار شفافتر، کارآتر و عادلانهتر از توزیع مبتنی بر صف است.
این روزنامه نوشت: باید توجه داشت که منافع ناشی از صف و وابستگی آن به قدرت سیاستگذار در قیمتگذاری موجب میشود تا صف اقتصاد سیاسی نسبتا پیچیدهای داشته باشد. بر این اساس هنگامی که سیاستگذار بتواند تعیین کند که عرضهکنندگان، کالاهای خود را به چه میزان و به چه قیمتی به فروش برسانند، میتواند به گروههای حامی خود به صورت ویژه و خارج از صف کالا تخصیص دهد. این رانت ویژه انگیزه زیادی برای سیاستگذاران به وجود میآورد تا از امکان قیمتگذاری و خلق صف به نفع خود بهرهبرداری کنند. یکی از دلایل اصلی تداوم اقتصاد صفمحور را میتوان منتفع شدن مستقیم و غیرمستقیم سیاستگذاران از آن دانست. همچنین خلق صف میتواند توجیه لازم برای اختصاص دادن نهادههای ارزان به تولیدکنندگان کالای مورد نظر را فراهم کند و رانت قابلتوجهی را راهی جیب ایشان سازد.