کیهان ورزشی نوشت: اصغر شرفی بازیکن و مربی اسبق تیم ملی فوتبال ایران گفت: تیم ملی قهرمان جام ملتهای آسیا شده بود. خسروانی که رییس فدراسیون بود آمد و گفت: «بچه میخواهیم برویم دربار شاه فقط خواهش میکنم خاطر ارباب را مکدر نکنید!» به شاه میگفت ارباب. ما به همدیگر نگاه کردیم، چون همه مشکل خانه داشتیم. بعد گفت: «شما هر چه بخواهید من میدهم و فقط از ارباب چیزی نخواهید!» ما هم باور کردیم. رفتیم آنجا. در یک صف ایستاده بودیم. شنیدم قلیچ خانی گفته: «به جز من همه دست شاه را بوسیده اند!» شما یک عکس بیاورید که من دست کسی را بوسیده باشم. اتفاقا آن روز همین قلیچ خانی آرام در گوش من گفت: «اصغر تو دستبوسی میکنی؟».
وی افزود: بعد از حسن حبیبی نوبت عزیز اصلی بود که معرفی شود. برگشت گفت: «اعلی حضرت ما خونه مونه نداریم و ...» شاه هم زیر چشمی به خسروانی نگاه کرد. خسروانی هم گفت: «چشم ارباب». ما هم خوشحال شدیم و گفتیم به به حرف همه را این عزیز اصلی زد. آمدیم بیرون سوار اتوبوس شدیم که از کاخ برویم که ناگهان خسروانی از درو رسید و جلوی اتوبوس را گرفت و به عزیز اصلی گفت: مگر نگفتم خاطر ارباب را مکدر نکنید! بعدش هم خونه میخواهی یا مونه؟ مونه دیگه چیه؟» اصلی هم گف: «قربان من دهاتی هستم و این مدلی حرف میزنم!» خسروانی که عصبانی شده بود گفت: «مگه هفته پیش از یک آپارتمان نگرفتی؟» ما هم خبر نداشتیم که آپارتمان گرفته است!
شرفی در ادامه گفت: ما شب بعد از بازی با اسرائیل در هتل بین المللی خوابیدیم. همین عزیز اصلی گفت: «بچهها فردا یک کامیون آجر برداریم و برویم پارکینگ روبروی امجدیه هر کدام سیصد متر برای خودش بردارد و دورش را آجر بچیند!» خلاصه از خانه خبری نشد و گفتند در اصفهان نفری ۶۰۰ متر زمین میدهیم به شرطی بیایید اینجا، چون میخواهیم تبلیغ کنیم. ما هم نرفتیم.