محمد علی فیاض بخش: دهه اخیر را میتوان دهه اشکها و لبخندها، دهه یأسها و امیدها و دوران تلاطم و تموّجِ شدنها و ناشدنها نامید.
آنچه در این برهه، دوباره سربرآورده، ناگزیرترین گشایش در روزنههای امید است؛ که بخواهیم یا نخواهیم، همچنان کنار بمانیم یا در صحنه وارد شویم، بر پود اوهام نومیدی بتنیم یا بر تار امیدی دوباره چنگ بزنیم، چارهای نداریم که این دستاورد را به نتیجه برسانیم؛ چرا که بر تئوری توطئه نشستن و بر گلیم سیاهبختی انگاره ساختن، کلاهی از این نمد بر ما نمیبافد.
مطالبات زمینمانده بسیار است و معاقبات ناکامیها فراوان. بر طبلهای توخالی تعصبات کوبیدن و آواز ناساز همچنان سردادن و جنگ قبیلگی را زنده نگاه داشتن، نتیجهای جز سوختن همگان را به بار نخواهد آورد؛ چرا این بار دل به سرد و سلامشدن آتشی نبندیم که به تعبیر قرآن، تنها دامن آتشافروزان را نمیگیرد، بلکه حاشیهگزیدگان از معرکه را نیز در کام خود خواهد کشید؛ اگر این کنارهگزیدگان همچنان بر طبل یأس بکوبند و عملاً دوباره صحنه را به بلندآوازانِ میانتهی واگذارند.
به زعم این قلم، در میان بیشمار سخنان دلنشین و امیدآفرین رئیسجمهوری از آغاز نامزدی تا پایان نامبری، این گزاره، نابترین بود که: «کشور را نمیتوان در دعوا و با نزاع اداره کرد.» آیا بر این الفبای کشورداری، گوشهای خاموش و دهانهای پرجوش وقعی خواهند نهاد؟
برگرفتن نفعِ حداکثری در برابرِ به حداقلرساندن ضررها و آسیبها، حکم عقل متوسط است؛ چه رسد به آن که عقول بالیده و بالنده، ضررها را هم تبدیل به منفعت میکنند و از تهدیدها فرصت میسازند؛ به شرط آن که از تعارف کم کنند و بر مبلغ افزایند؛ که ما مردم، به همان میزان که همچنان بر مدار امید و خوشبینی میگردیم، از تکرار کلیشههای شعاری رویگرداندهایم.