ارمغان زمان فشمی در ضمیمه جامعه امروز روزنامه اطلاعات نوشت: این روزها حال شهر خوب نیست. دیدن افراد زبالهگرد به تجربهای روزمره و تکراری بدل شده است. این موضوع که بعضی آدمها نانشان را از داخل سطلهای زباله بیرون میکشند، دیگر حتی آزاردهنده هم نیست.
دستفروشان با بقچههای لیف و کیسه و آدامس و جوراب در گوشهگوشه شهر جا خوش کردهاند و چهارچشمی اطراف را میپایند تا به محض سررسیدن مأموران شهرداری، بساطشان را نجات بدهند؛ بساطهای محقری که هرکدامشان را با پول یک پرس چلوکباب اعلا میشود خرید.
خدا نکند کسی مریض شود و پول نداشته باشد! مردم در بیمارستانهای دولتی و در کوچه پسکوچههای خیابان ناصرخسرو با آشفتگی به این طرف و آن طرف میروند تا شاید بتوانند برای تسهیل روند درمان عزیزشان کاری انجام بدهند اما کمتر با همدلی مواجه میشوند. لبخندهای کادر درمان در بیمارستانهای خصوصی هم تصنعی به نظر میرسد. یک فرض این است که اینها هم خوشرفتارند، چون پولش را میگیرند، درست مثل مسئولان مدارس غیرانتفاعی!
سفرهها روزبهروز کوچکتر و مختصرتر میشود. گوشت و مرغ و میوه و آجیل و خیلی چیزهای دیگر، تقریبا از سبد خرید قشر متوسط حذف شده و مردمان زیر خط فقر، فقط خوابشان را میبینند.
یک عده از راه کلاه گذاشتن به سر دیگران پول درمیآورند و یک عده دیگر از برداشتن همان کلاهها از سر دیگران! آمار سرقت و کیفقاپی و زورگیری روزبهروز بالاتر میرود اما کمتر مالباختهای را میبینیم که شکایت و مراجعهاش به پلیس، فایدهای داشته و مالش را به او برگردانده باشد. پلیس و نیروی انتظامی در جای دیگری سرگرمند.
این روزها مردم زیر بار فشار اقتصادی و مشکلات بی شمار دیگر کمر خم کرده اند. عده زیادی از مردم دیگر حتی از پس اجاره کردن خانه هم برنمی آیند. در این میان مسئولان همچنان به دنبال دعواهای جناحی و رو کردن دست همدیگر و بازی های رسانه ای هستند. دیگر کسی امید اصلاح هم ندارد. ما هم از تکرار مکررات خسته شده ایم.
این ها را نوشتیم تا یادآوری کنیم در آستانه روز جهانی کارگر، کاش کسی به فکر کارگرها باشد، به فکر قشری که از همه بیشتر زحمت می کشند و از همه کمتر بهره می برند.