شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۴
نظرات: ۱۸
۰
-
روزهای سیاه پایتخت؛ چه کسانی این بلا را بر سر تهران آورده‌اند؟

تهران در حال مرگ است و تاریک‌ترین دوران خودش را سپری می‌کند. تهران واقعا در کماست و هر روز برای شهروندانش، زیست‌ناپذیرتر می‌شود. تهران هر روز با مسائلش جان شهروندان را می‌گیرد. باید بگوییم مدیریت سیاسی و ایدئولوژیک، این بلا را بر سر تهران آورده است.

مینا حیدری - ضمیمه نوروزنامه روزنامه اطلاعات| طرح انتقال پایتخت از تهران به مکان دیگر، سال‌هاست در فضای سیاسی ایران مطرح می‌شود؛ ایده‌ای که چندوقتی بر سر زبان‌هاست و دوباره فراموش می‌شود.

در آخرین مورد، مسعود پزشکیان، رئیس دولت چهاردهم به این مسأله اشاره کرد و گفت پایتخت ایران باید «به یک شهر در کنار دریا» منتقل شود. محمدرضا عارف، معاون اول رئیس‌جمهور هم با تأکید بر این‌که «دولت در انتقال پایتخت تردید نخواهد کرد»، از مکران به عنوان یکی از گزینه‌های «جدی» نام برد. در همین حال فاطمه مهاجرانی، سخنگوی دولت نیز در کنفرانس خبری هفتگی خود گفته که پایتخت جدید «قطعا» یکی از شهرهای جنوب ایران است و ظرفیت‌های منطقه مکران بررسی می‌شود اما چندی بعد پزشکیان  تصریح کرد که قصد او از بیان این طرح، تمرکززدایی از تهران است. 

روزهای سیاه پایتخت؛ چه کسانی این بلا را بر سر تهران آورده‌اند؟

طی ده سال گذشته، ضعف مدیریت شهری به سایر مسائل و مصائب تهران دامن زده اما آیا چاره اینجاست که بلای تهران را بر سر شهر دیگری بیاوریم؟ نوا توکلی مهر، معمار منظر و پژوهشگر شهرسازی و عضو جامعه مهندسان معمار و شهرساز در این زمینه می‌گوید وضعیت کالبدی شهر تهران به‌شدت دچار مشکل است و زیست را برای کودکان، سالمندان و حتی همه شهروندان سخت کرده است.

*آیا ممکن است پایتخت ایران را بتوان تغییر داد و به‌جای دیگری منتقل کرد؟

اگر بخواهیم پایتخت را با تمام امکاناتش جابه‌جا کنیم قطعا این اتفاق قابل‌انجام نیست؛ زیرا در ایران زیرساختی وجود ندارد که بتواند یکباره میزبان چنین جابه‌جایی عظیمی باشد. اما سناریوهای مختلف دیگری برای این مسأله می‌تواند شناسایی شود.

تمرکززدایی یکی از راهکارهای قابل‌دستیابی در انتقال پایتخت است. به این نکته توجه کنید که سیاست‌های اشتباه حکمروایی در چند دهه اخیر که معطوف به تمرکزگرایی بوده، موجب شده تا تهران در همه ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، خدمات و فن آوری، نقطه کانونی کشور شود؛ یعنی مرکزیت سیاسی از جمله حاکمیت، دولت و تمام نهادهای اجرایی در تهران مستقرند و اگر فردی کاری با دستگاه‌های ذی‌ربط داشته باشد باید به تهران مراجعه کند. 

مهم‌ترین خدمات بهداشتی و درمانی در تهران ارائه می‌شود. اگرچه در شهرهایی مانند شیراز و مشهد نیز مراکز خوبی وجود دارند اما بسیاری از بیماران خاص  برای درمان به تهران مراجعه می‌کنند. 

در پیرامون تهران، کارخانه‌ها و صنایعی وجود دارند که لزوما مواد اولیه خود را از تهران تأمین نمی‌کنند اما این صنایع حول تهران شکل‌گرفته و چه‌بسا باتوجه‌به کم‌آبی تهران، استقرار آن‌ها در اطراف پایتخت به لحاظ فنی، تأمین منابع و ابعاد اقتصادی زیست‌محیطی، توجیه‌ناپذیر است. 

در اطراف تهران، ‌زمین‌های کشاورزی زیادی وجود دارد اما ضرورتی ندارد که این محصولات حتما در اطراف تهران تولید شوند و می‌شود آن‌ها را از دیگر استان‌ها تأمین کرد، بنابراین در سیاست‌های کشاورزی تهران باید تجدیدنظر کرد. 

تهران، مرکز هنر و علم است و دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی و علمی مهمی در این شهر مستقرند. همچنین تهران، مرکزیت هنری و فرهنگی دارد و بسیاری از گالری‌ها، سالن‌های تئاتر، سالن‌های کنسرت و سینماها در تهران قرار دارند. 

*حال این سؤالات پیش می‌آید که آیا تمرکززدایی از تهران یا حتی انتقال پایتخت سیاسی ممکن است موجب ازبین‌رفتن سرمایه‌های میراثی و هویتی در تهران شود؟ آیا تشویق مردم تهران به مهاجرت از این شهر در پی انتقال برخی مرکزیت‌ها، موفقیت‌آمیز خواهد بود؟

به یاد داریم که در زمان ریاست‌جمهوری آقای محمود احمدی‌نژاد، برخی نهادها مانند میراث‌فرهنگی و کارمندان آن به شهر دیگری منتقل شدند و برخی کارکنان آن هم با تخصیص محل زندگی و حقوق بالاتر، از تهران رفتند اما در مجموع پروژه با موفقیت همراه نشد که البته دلایل آن در محدوده بحث نیست ولی یک علت فراگیر می‌توان برای آن ذکر کرد: لحاظ کردن تنها یک یا چند مؤلفه محدود در بحث انتقال. این در حالی است که ما با یک ابرچالش پیچیده و چندین‌وجهی مواجهیم که در مقابل آن تنها با اقدامات ساده و مستقیم نمی‌توان به نتایج مطلوب رسید. 

قطعا این‌گونه نیست که تمرکززدایی از تهران راهی نداشته باشد اما همان‌طور که اشاره شد سناریوهای مختلف در مدت زمان مقتضی، نیازمند مطالعه و بهره‌گیری  از تمامی ظرفیت‌های علمی و کارشناسی ملی و حتی مشاوره با متخصصین خارجی، به‌دور از نگرش‌ها و ملاحظات صرفا سیاسی و امنیتی است. 

*باتوجه‌به این که تهران، مرکز سیاسی و خدماتی کشور است آیا وقوع اتفاقاتی مانند زلزله در آن، بحران ملی ایجاد نخواهد کرد؟

زلزله تهران، اتفاقی است که درهرصورت رخ خواهد داد و باید منتظرش باشیم و باتوجه‌به این که مرکزیت سیاسی و نهادهای امدادرسانی در تهران مستقرند اگر فقط یک زلزله شش‌ریشتری و نه بالاتر در تهران رخ دهد، قطعا فاجعه به بار خواهد آمد و خطر فروپاشی ملی وجود دارد. 

در شرایط بحرانی، امدادرسانی به پایتخت مسأله مهمی است اما کشور مسائل دیگری هم دارد که باید پیوسته به آن رسیدگی شود. به نظر می‌رسد همین مسأله زلزله، دلیل کافی باشد برای طرح مسأله انتقال پایتخت سیاسی به نحو مقتضی و البته با پژوهش‌های مفصل؛ به این ترتیب که مرکزیت سیاسی عبارت از ساختمان‌ها و نهادهای دولتی و اداری می‌توانند به جایی دیگر منتقل شوند. با این‌حال بگذارید به‌عنوان یک شهرساز، تأکیدی روی این ایده نداشته باشم تا زمان مطالعات لازم.

*آیا به‌سادگی می‌توان مرکزیت سیاسی تهران را جابه‌جا کرد؟

مرکزیت سیاسی برای تهران درآمدهایی دارد و شهر تهران عملا از رانت وابسته به مرکزیت سیاسی استفاده می‌کند. باید محل کسب درآمد جدیدی برای تهران پیدا کرد تا بتوان شهر را اداره کرد.

جابه‌جایی مرکزیت سیاسی هم سناریوهای گوناگون دارد و همان‌طور که اشاره شد، این مراکز می‌تواند به جایی در اطراف تهران منتقل شود. می‌شود با قطارهای تندرویی که در تمام دنیا وجود دارد و  ۱۰۰ کیلومتر را در عرض یک ربع طی می‌کنند، امکان تردد را به این مراکز فراهم کرد و در ضمن می‌توان پایانه‌هایی ایجاد کرد تا افرادی که از شهرهای مختلف می‌آیند اصلا لازم نباشد وارد شهر شوند. در یکی از منابع تحقیقی، ذکر شده بود بین ۲۰ تا ۳۵ درصد از بار ترافیک تهران مربوط به رفت‌وآمدهای اداری و نهادهای دولتی است. اگر این مرکزیت منتقل شود این بار ترافیکی از شانه تهران برداشته خواهد شد. 

*آیا مراکز فرهنگی تهران را می‌توان انتقال داد؟

تهران، پایتخت فرهنگی ایران و منطقه است و ظرفیت رقابت با شهرهای فرهنگی دنیا را دارد و شاید بتوان گفت قابل‌رقابت با شهرهایی از جمله نیویورک، پاریس، لندن، وین و... است. اگر قابل‌رقابت نباشد قطعا قابل‌قیاس است. تعداد گالری‌ها و رویدادهای هنری که در این شهر برگزار می‌شود قابل‌مقایسه با شهرهای بزرگ فرهنگی است. 

فعالیت‌های هنری، اماکن فرهنگی و تولیدات فرهنگی باوجود رکود، تحریم و تورم هنوز برپاست. اگر در سیاست‌های کلان کشور، گشایشی صورت گیرد صنعت توریسم در تهران رونق خواهد گرفت. تهران به دلیل عرصه‌های تاریخی و ظرفیت‌های گردشگری می‌تواند درآمدش را بدون وابستگی به مرکزیت سیاسی به دست آورد. در جهان برای این مسائل، تدابیر مختلفی اندیشیده شده، مثلا در انگلستان، مرکزیت سیاسی و اداری در لندن مستقر است اما شهرهایی مانند منچستر و آکسفورد مرکزیت علمی دارند.

اگر قرار بود در دهه ۷۰ یا ۸۰ شمسی در مورد انتقال پایتخت صحبت کنیم کار بسیار سختی داشتیم اما اکنون در دورانی به سر می‌بریم که علوم میان‌رشته‌ای شکل گرفته‌اند. مدیریت شهری با استفاده از این علوم می‌تواند مدلسازی و الگوسازی‌های مختلفی داشته باشد. تمام این سناریوها با استفاده از علم آینده‌پژوهی قابل بررسی است. این کار با مطالعات اندک، قابل انجام نیست و کسی نمی‌تواند بدون بررسی‌های گسترده بگوید کدام منطقه برای انتقال پایتخت مناسب است. 

* پیش‌فرض‌های لازم برای انتقال پایتخت چیست؟

همچنان تأکید می‌کنم، تمرکززدایی از پایتخت، پروژه عظیمی است و نیاز به چندین سال مطالعه و بررسی آثار و تبعات دارد و باید برنامه استراتژیکی داشته باشیم که گام‌های بعدی را مشخص کند. حداقل چیزی حدود دو الی سه سال زمان نیاز است تا به مطالعه و آمایش سرزمین بپردازیم و مناطق مختلف ایران را بررسی کنیم. سناریوهای مختلف از جمله انتقال مرکزیت سیاسی، صنایع و مراکز بهداشتی و درمانی و... باید ارزیابی شود. 

متأسفانه تفکر مرکزگرایی  در ایران در سطح استراتژی‌های کلان، حاکم است و گویی خط‌قرمز حاکمیت محسوب می‌شود؛ درحالی‌که ما کشور بزرگ و پهناوری هستیم و حتی چند استان می‌توانند به‌صورت مشترک اداره شوند. 

در کشورهایی مانند کانادا و آمریکا بسیاری از شهرها به‌صورت فدرالی اداره می‌شوند و ما هم اگر این نگاه را داشته باشیم بسیاری از استان‌ها می‌توانند از منظر کشاورزی و صنایع، خودکفا شوند. اگر این شرایط در کشور حاکم شود حتی می‌شود این استان‌ها را با مالیات و قوانین محلی اداره کرد. در این صورت مرکزیت‌ها هم به دیگر مناطق منتقل خواهد شد.

 البته تحقق این امر، مستلزم کلان‌نگری حاکمیتی است که در حال حاضر به نظر نمی‌رسد زمینه‌های لازم برای این رویکرد مهیا باشد اما می‌شود در این مورد مطالعه و رایزنی کرد و مقالاتی نوشت و نیاز است که نهادهای مختلف از جمله مرکز پژوهش‌های مجلس به این مسأله ورود کنند. این بررسی‌ها تنها زمانی موفق و قابل‌اتکا خواهد بود که مشارکت‌پذیر، شفاف و علمی بوده و از ظرفیت‌های کارشناسی فارغ از نحله فکری و جناح‌بندی سیاسی بهره‌گیری شود.

باید پروژه‌هایی تعریف شوند که اطلاعات آن‌ها منتشر شود، نه این که این اتفاقات پشت درهای بسته رخ دهد. باید بدانیم چه کسانی این مطالعات را انجام می‌دهند و برای انجام این کار باید فراخوان‌هایی اعلام شود؛ زیرا این اتفاق مستلزم همکاری میان‌رشته‌ای و علم آینده‌پژوهی است. 

در واقع آینده‌پژوهی، روندها و کلان‌روندها را بررسی  و عدم قطعیت‌ها را استخراج می‌کند و این عدم قطعیت به مدل تبدیل می‌شود؛ مثلا از بین این اطلاعات، ۴۰ سناریو به دست می‌آید و این سناریوها غربالگری می‌شوند و به نتایج نهایی دست می‌یابند. 

از سویی دیگر مناطق مختلف کشور مورد ارزیابی قرار می‌گیرند و مناطق مستعد تعیین می‌شوند و بر اساس این یافته‌ها مدل‌سازی صورت می‌گیرد و تبعات آن استخراج می‌شود و کمیته‌هایی شکل می‌گیرند که شرایط، تبعات و آینده این طرح را بررسی و در پی آن اعلام می‌کنند که این کار به چقدر بودجه نیاز دارد. اگر همه این موارد بدون مشکل رخ دهد در آن منطقه سرمایه‌گذاری صورت خواهد گرفت. 

*آیا باتوجه‌به رویکرد انتقال پایتخت، مسائل تهران به حال خودش رها نخواهد شد؟

در بازه زمانی که معتقدم برای مطالعات انتقال پایتخت نیاز داریم، قطعا نمی‌توان مسائل تهران را نادیده گرفت. تهران به هرحال نیازمند رسیدگی‌های اورژانسی است، حتی اگر قرار باشد مرکزیت سیاسی پایتخت منتقل شود. 

قرار نیست تهران پس از مرکزیت‌زدایی، تبدیل به بیابان تهی از جمعیت شود. برعکس، تهران باید از سلطه رانت سیاسی آزاد شده و از هر برهه‌ای توسعه‌یافته‌تر و شکوفاتر شود. هویت خودش هم کافی است تا اهمیت آن به‌عنوان پایتخت علمی - فرهنگی بیش‌ازپیش تثبیت شود. از منظر تاریخی و موقعیت استراتژیکی که در ایران دارد، در مسیر راه‌های متعددی قرار گرفته و به لحاظ تاریخی هم از زمان قاجار، نقش پایتختی را به شکلی تمام‌عیار ایفا کرده است. 

قبل از آن تهران برای خودش جغرافیای خاصی داشت و در کنار ری قرار گرفته بود که دارای تمدنی کهن است. ما نمی‌توانیم تهرانیت تهران را از این شهر بگیریم. مطمئن باشید حتی اگر مرکزیت سیاسی از تهران منتقل شود، هنوز مهاجرانی به این شهر خواهند آمد و جاذبه آن به قوت خودش باقی است. 

تهران با استفاده از مدیریت جدید مبتنی بر کلان‌داده‌ها می‌تواند منبع جدید توسعه پیدا کند. تهران می‌تواند از طریق فرهنگ، کسب درآمد کند و آبادتر گردد و اقتصاد فرهنگ در این شهر نهادینه شود اما این اتفاق فقط با دانش شهرسازی، معماری یا مدیریت شهری رخ نخواهد داد. گروه‌های متنوع از حوزه‌های دانشی گوناگون باید روی این موضوع کار کنند. متخصصان امر باید بگویند که اگر قرار است اقتصاد فرهنگ را نهادینه کنیم چه اقداماتی لازم است؛ مثلا اگر نیاز است فضاهای فرهنگی توسعه پیدا کنند، نیازمند آنیم که صنایع فرهنگی خلاقمان را رونق ببخشیم و صنعت گردشگری را راه‌اندازی کنیم. 

ترکیه در این زمینه مدل خوبی است،  زیرا از صنعت گردشگری، معادل پول فروش نفت درآمد دارد. در استانبول برای دیدن زون تاریخی، تراموا راه‌اندازی شده و گردشگران از سراسر دنیا در آنجا با غذای ارزان‌قیمت تغذیه می‌شوند. ترکیه روی صنعت فیلم‌سازی سرمایه‌گذاری کرده و شبکه‌های آمریکایی و اروپایی این سریال‌ها را می‌خرند و به این شیوه توریست جذب می‌کنند. 

ما با وجود شهرهای تاریخی، تمدن کهن، تنوع آب‌وهوایی و تنوع غذایی، جاذبه فراوانی برای گردشگران داریم. در کشور ما بالغ بر ۱۵۰ نوع آش طبخ می‌شود و هر منطقه، سبک آشپزی و زندگی خود را دارد که اگر گشایش سیاسی رخ دهد می‌تواند درآمد خوبی برای کشور باشد. 

همان‌طور که گفتم تهران به‌شدت جاذب فعالیت‌های فرهنگی است و اگر شرایط مهیا شود می‌تواند مراودات فرهنگی زیادی با شهرهای پاریس و لندن داشته باشد. 

در زمان ریاست‌جمهوری آقای سیدمحمد خاتمی، تورهای هنری و فستیوال‌های فراوانی در تهران برگزار می‌شد و اگر می‌توانست ادامه پیدا کند پیشرفت‌های زیادی در این زمینه داشتیم. در زمان ریاست‌جمهوری آقای حسن روحانی وقتی برجام تصویب شد هتل‌های تهران دیگر خالی نبود، بسیاری از کشورها خواهان برگزاری سمپوزیوم در تهران شده و برندهای مختلف در حال امضای قراردادهایی در تهران بودند اما با مشکلاتی که برای برجام ایجاد شد تمامی این فرصت‌ها از بین رفت. 

*اگر تهران همچنان پایتخت بماند باید برای بهبود وضع آن چه کرد؟

وضعیت تهران هر روز در حال بدتر شدن است. فارغ از این که قرار باشد تمرکززدایی انجام شود یا نشود ما باید در این فاصله، تهران را ایمن‌سازی کنیم. مدیریت بحران در تهران به‌شدت ضعیف است. شهرداری در دهه ۹۰ سوله‌هایی برای مدیریت بحران ایجاد کرد که آن‌ها هم ظاهرا آمادگی خود را از دست داده اند. تهران اکنون در زمینه آلودگی هوا، ترافیک، مدیریت پسماند و مسأله ناایمن بودن ساختمان‌ها در برابر زلزله، به برنامه‌ریزی استراتژیک نیاز دارد. 

وضعیت کالبدی شهر تهران به‌شدت دچار مشکل شده و زیست را برای کودکان، سالمندان و حتی همه شهروندان سخت کرده است. ما به‌تدریج شاهد ازدست‌رفتن کارکرد عرصه‌های عمومی در میدان‌ها و خیابان‌های شهری به‌عنوان مکان‌هایی برای مکث، تماشا و مراودات شهروندی هستیم. علاوه بر فرسودگی قابل‌توجه کالبد و عدم نگهداری و بازسازی‌های به‌موقع، انواع آلودگی‌ها از جمله آلودگی هوا اهالی تهران را دچار بحران‌های روحی و جسمی جبران‌ناپذیر کرده است. از طرفی در چند دهه گذشته، اقدامات مثبت و رو به‌جلویی در مدیریت شهری اتفاق افتاد که گویی در حال حاضر باوجود یک روحیه برنامه‌گریزی، همه آن‌ها نادیده گرفته شده و انگار قرار است برای حل مشکلات تهران، چرخ را از نو اختراع کنیم. 

به طور مثال حدود ۲۵ سال پیش، آژانس همکاری بین‌المللی ژاپن (جایکا) که به کشورهای درحال‌توسعه کمک می‌کند، طرح جامع کاهش آلودگی هوای تهران را با آخرین متدولوژی روز آن زمان تدوین کرد که طرح بسیار پیشرفته‌ای بود و اکنون هم با به‌روزرسانی قابل‌استفاده است. در این طرح، بازیگرانی که در عرصه آلودگی هوا نقش داشتند، معین و نقش هرکدام برای ازبین‌بردن آلودگی مشخص شده بود؛ مثلا تعیین شد که شهرداری باید چه اقداماتی در حوزه کاهش آلودگی انجام دهد یا وزارت صمت باید   چه اقداماتی را برای استانداردسازی سوخت و ماشین‌ها در دستور کار قرار بدهد. 

اما این طرح به سرانجام نرسید و شهرداری تهران آن را از آرشیوهای مربوطه جمع کرده است و حتی به نظر می‌رسد نام‌بردن از این طرح‌ها نیز در محافل مدیریتی جایز نیست! درحالی‌که اکنون کافی است آن طرح را به‌روزرسانی و احیا کنیم. جایکا طرح جامع زلزله تهران را هم بررسی و مناطق تحت ریسک را اعلام کرد و در نهایت برای حل آن راهکار ارائه داد. 

*آیا این طرح‌ها به‌خاطر هزینه زیاد اجرایی نشدند؟

ما در ۱۰ سال گذشته، بیشتر و بیشتر به سمت مدیریت برنامه‌گریز پیش رفته‌ایم. برنامه‌های زیادی توسط مراکز مختلف  نگاشته می‌شوند اما آن‌ها را اجرا نمی‌کنیم یا به برنامه پایبند نیستیم. 

در حوزه مدیریت شهری هم برنامه‌های فراوانی وجود دارد اما مدیریت شهرداری، برنامه‌گریز است. چون درصدد پاسخگویی نیست و بنا ندارد گزارش آماری در اکثر زمینه‌ها ارائه کند، بنابراین به سمت برنامه‌گریزی پیش می‌رود. مثلا مدیریت پسماند یکی از معضلاتی است که چالش‌های فراوانی برای شهر ایجاد کرده اما اگر برای آن هزینه شود و منابعی به آن تخصیص یابد، می‌تواند منبع تولید هم باشد و درعین‌حال بهداشت محیطی و شهری را هم ارتقا ‌دهد اما در حال حاضر نوعی شبه‌مافیا در این حوزه فعالیت می‌کند و به همین جهت سرمایه‌گذاری در این زمینه انجام نمی‌شود. 

*زلزله تهران چقدر می‌تواند در تصمیم برای جابه‌جایی پایتخت یا تمرکززدایی از آن مؤثر باشد؟

مسأله زلزله تهران، موضوعی نیست که به‌سادگی بتوان از آن گذشت و تهران صددرصد به دلیل زلزله نیازمند تمرکززدایی است. هرچند وقت یک‌بار، ساختمان‌های خطرناک اعلام و پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شوند. بسیاری از این ساختمان‌ها یا روی گسل هستند یا ساخت ناایمنی دارند. در تهران نیازمند سوله‌های بحرانیم که باتوجه‌به شکل کالبدی و مدل شهر باید جانمایی شوند. باید بدانیم که در صورت بروز زلزله چه امکاناتی داریم و با این امکانات چه باید کرد. طی این سال‌ها در تهران، «مال»‌های فراوانی ساخته شده‌اند، این مراکز باید مورد ارزیابی قرار بگیرند تا اگر قرار باشد زلزله‌ای رخ دهد در مواقع بحران و اضطراری بتوانند به مردم کمک کنند یا آن‌ها رااسکان دهند.  

تهران قرار نیست خالی از سکنه شود و جمعیت زیادی هم از تهران کوچ نخواهد کرد، پس اگر در شرایط فعلی قرار داشته باشیم از نظر سیاسی و ملی هیچ اقدامی مؤثر نیست. ما هنوز نمی‌دانیم در این زمینه چه جایی مناسب است و چه سناریویی را باید انتخاب کنیم. من معتقدم باید گروه‌های تخصصی اکتشافی تشکیل شده و جلسات این گروه‌ها مانند جلسات مجلس به شکل علنی برگزار شود تا هر شهروندی که تمایل داشت بتواند در آن حضور یابد یا به‌صورت آنلاین در جلسه شرکت کند یا ویدئوهای آن در دسترس علاقه‌مندان و متخصصان قرار گیرد. 

در این زمینه نیازمند به‌کارگیری تکنولوژی‌های روز دنیا هستیم و حتما باید از مشاوران خارجی استفاده کنیم. با وجود انزوایی که در آن قرار داریم و با وجود پیشرفت‌های داخلی، باز هم از دنیا عقب‌تریم و در مدل‌سازی‌های آینده‌پژوهی باید از مشاوران خارجی کمک بگیریم. متخصصان ایرانی که در دانشگاه‌های مطرح دنیا در حال فعالیت هستند نیز می‌توانند در این مقوله کمک کنند. البته لازم است به افراد، نگاه امنیتی نداشته باشیم تا آن‌ها هم فضا را برای همکاری مساعد ببینند. 

*دلایل کسانی که مخالف انتقال یا تمرکززدایی از تهران هستند چیست؟

عده‌ای که به‌شدت مخالف انتقال پایتخت هستند، معتقدند اصلا نباید به‌هیچ‌وجه گفتمانی تحت این عنوان شکل بگیرد. نظر من درست برعکس است؛ ما سال‌هاست در حوزه شهر از فقدان گفتمان رنج می‌بریم. از طرفی گفتمان‌سازی گاه باهدف طرح سؤالات درست باید صورت گیرد. طرح موضوع انتقال پایتخت، در وهله اول باید موفق به طرح سؤال درست شود؛ به‌این‌ترتیب که روش‌های انتقال و سناریوهای مختلف انتقال چه می‌توانند باشند و گام‌های تحقق‌بخشی چطور باید مهیا شود؟ 

مخالفان گفتمان‌سازی دراین‌خصوص، معتقدند تخصیص بودجه برای انتقال پایتخت در شرایط فعلی مقدور نیست. عدم مدیریت بهینه و نزاع‌های سیاسی هم از جمله دلایلی است که پرونده جابه‌جایی تهران را از منظر آنان خواهد بست. همه می‌دانیم که رانت وجود دارد و بودجه کافی برای این کار نیست و شایسته‌سالاری در انتصاب‌ها، مأموریت‌ها و رویه‌ها وجود ندارد و همه می‌دانیم انتقال پایتخت در این شرایط ممکن نیست اما نباید مجال گفتگو را از دست داد و فضاهای گفتمانی را خاموش کرد و گفت که این پرونده بسته شده است. 

باید باهدف انتقال پایتخت، مطالعاتی انجام شده و همزمان برای نجات تهران تصمیماتی  گرفته شود. اگر بتوانیم تهران را سامان دهیم شاید اصلا نیازی به انتقال پایتخت نباشد. قطعا باید مطالعات عمیقی انجام  دهیم تا به سناریوی مناسب برسیم که در نهایت به تدوین یک برنامه منسجم منجر شود. 

*در انتقال پایتخت به دو موضوع توجه نکرده‌ایم. اولا با عدم تغییر نگاه حاکمیت در زمینه اقتصاد فرهنگ، هیچ بهبودی رخ نخواهد داد. ثانیا مناطق مختلف ایران، آداب‌ورسوم و فرهنگ‌های مختلف دارند و شاید مردمان پایتخت جدید پیشنهادی، پذیرای این تغییر جدید نباشند. آیا این شیوه، معضلات جدیدی برای مردم و بومیان ایجاد نخواهد کرد؟ 

حتی اگر آنالیزهای دیتامحور انجام شود بازهم لازم است نحوه انتقال پایتخت به‌دقت مورد مطالعه قرار گیرد. یکی از جنبه‌های مطالعات، بررسی شیوه‌های فرهنگ‌سازی برای ساکنان و بومیان آن منطقه است. 

در عصری زندگی می‌کنیم که برای همه‌چیز می‌شود راه‌حل پیدا کرد. با استفاده از هوش مصنوعی، بسیاری از کارهای تکراری حذف می‌شود و فرصت پیدا می‌کنیم که به مسائل جدی‌تری بیندیشیم.

من به‌عنوان طراح و برنامه‌ریز و به نمایندگی از جامعه می‌توانم به حل مسائل و راه‌حل‌های مختلف مشکلات فکر کنم. در این فضا فرصت هست که از متخصصان فناوری اطلاعات، مهندسان صنایع، جامعه‌شناسان و آینده‌پژوهان کمک بگیریم. 

با تصمیم‌گیری‌های میان‌رشته‌ای، مرز بین دانش‌ها کمرنگ می‌شود و مباحث در کارگروه‌هایی که مأموریتشان حل مسأله است مطرح و حل می‌شوند. در عصر اطلاعات و ارتباطات، اگر مسأله را به‌درستی طرح کنیم می‌توانیم راه‌حل و جواب آن را به‌درستی دریابیم. 

اگر با مطالعات عمیق به این نتیجه رسیدیم که تهران باید منتقل شود باز این سؤال مطرح می‌شود که کجا برای انتقال مناسب است، نحوه انتقال هم بحث مفصلی است.

یک گروه معماری، شهر اراک را برای تمرکززدایی از تهران بررسی کرده و به این نتیجه رسیده بود که چون در اطراف شهر اراک، مجموعه‌های شهری ساخته شده که می‌توانند در زمینه تمرکززدایی از پایتخت، نقشی ایفا کنند، در نتیجه اراک مکان مناسبی برای تمرکززدایی سیاسی از پایتخت است. آن‌ها پیشنهاد کردند  هر سه وزارتخانه در یکی از این شهرک‌ها مستقر شود و قطارهای تندرویی که هر نیم ساعت یک‌بار حرکت می‌کنند دائم در رفت‌وآمد باشند تا بدین ترتیب، سهم ترافیک درون‌شهری تهران بین ۳۰ تا ۳۵ درصد کاهش پیدا کند.

این طرح، بخشی از مطالعه یک گروه معماری است. گروه‌های بزرگ‌تر هم می‌توانند تبعات آن را بررسی و اعلام کنند که آیا واقعا شهر اراک، زیرساخت‌های لازم را برای این کار دارد و آیا این شهر کشش حمل‌ونقلی ریلی گسترده را دارد  و یا قرار است چه خدمات زیرساختی در آن ایجاد شود و اگر بخشی از پایتخت به اراک منتقل شود آیا بهبودی در وضعیت شهر اراک شکل خواهد گرفت یا نه.  

*پس شما به تمرکززدایی از تهران معتقدید.

من کاملا موافق تمرکززدایی از تهرانم اما نمی‌دانم کدام نوع تمرکززدایی و در چه فرایندی می‌تواند مؤثر باشد. در این زمینه به گام‌های اساسی، شفاف، معتبر و زمان‌دار نیازمندیم.

تهران در حال مرگ است و تاریک‌ترین دوران خودش را سپری می‌کند. تهران واقعا در کماست و هر روز برای شهروندانش، زیست‌ناپذیرتر می‌شود. تهران هر روز با مسائلش جان شهروندان را می‌گیرد و مسئولیت اجتماعی ما این است که بگوییم مدیریت سیاسی و ایدئولوژیک، این بلا را بر سر تهران آورده است.

مدیریت فعلی شهرداری و شورای شهر، متأثر از دولت زمان خودشان روی کار آمدند و لزوما تجربه و صلاحیت حداکثری ندارند. برنامه‌گریزی در آن‌ها قابل‌مشاهده است. در این دوره، شهرداری شفاف نیست و نسبت به اقداماتی که انجام می‌دهد پاسخگو هم نیست. اگر وضعیت تهران به ۱۰ سال پیش باز می‌گشت به مراتب اوضاعش بهتر بود. 

در ۱۰ سال گذشته و به‌خصوص در این چهار سال اخیر، حقیقتا اوضاع تهران اسفبار شده است. در یکی دو سال آخر شهرداری آقای محمدباقر قالیباف هم نوعی بی‌حوصلگی در مدیریت شهری به وجود آمد، زیرا شهردار وقت، چشم‌اندازی برای ریاست‌جمهوری داشت و چون این اتفاق نیفتاد، عملا مدیریت شهری هم کیفیت سال‌های گذشته‌اش را از دست داد. 

در زمان شهرداران موقت اعم از آقایان محمدعلی افشانی، پیروز حناچی و محمدعلی نجفی هم برنامه‌های شهرداری نیمه‌تعطیل بود. در زمان شهرداری آقای حناچی ما بسیار خوشحال شدیم که ایشان متخصص هستند و تحصیلات آکادمیک مرتبط دارند و در دوره‌ای معاون وزارت راه و شهرسازی هم بودند.

دوران آقای حناچی، دوره تاریکی نبود اما آنچه از ایشان به‌عنوان متخصص انتظار داشتیم اتفاق نیفتاد. یکی از دلایلش این بود که آقای حناچی قرار نبود برای بلندمدت شهردار باشد و به همین جهت نمی‌توانست اقدامات جدی و بلندمدتی را برای شهر رقم بزند. البته مدیریت ایشان اگر برای شهر فایده نداشت، آسیبی هم به تهران وارد نکرد. در دوره شهرداری ایشان هم رویه‌ها چندان شفاف نبود و ما متوجه نشدیم گزارش‌هایی که ارائه شده در چه فرایندی اتفاق افتاده است. 

اگرچه ایشان معتقدند اقدامات مهمی نظیر نهضت دوچرخه‌سواری را احیا کرده‌اند اما این طرح پایدار نبود و تنها پیمانکاران از هزینه‌هایی که برای ساخت مسیر دوچرخه شد منتفع شدند و این طرح به دلیل ناپختگی‌اش فقط برای شهر تهران هزینه ایجاد کرد.  

یکی از کارهای دیگری که آقای حناچی به آن مفتخر است لغو مصوبه ساخت برج باغ‌هاست و این زمین‌ها با هزینه‌ گزاف از مالکان خریداری و به بوستان‌های شهری تبدیل شده است اما سرانجام مشخص نشد این اتفاقات در چه فرایندی رخ‌داده و آیا تهاتری صورت‌گرفته و یا در ازای آن از اموال شهرداری به آن‌ها بخشیده شده است و کدام مشاوران و پیمانکاران، این باغ‌ها را به پارک‌شهری تبدیل کرده‌اند. در هر دوره‌ای این قبیل اتفاقات رخ‌داده است.

*چون شهرداری نهاد پولداری است افراد فراقانونی به آن وارد می‌شوند.

مدیریت وابسته به قدرت و حکومت از رانت استفاده می‌کند و عملا پاسخگو هم نیست. مدیریت شهری از سیستم دولتی جدا نشده است. پیشنهاد من این است که شهروندان در انتخابات شورای شهر، بی‌حوصلگی معمول این چند سال گذشته را به خرج ندهند، زیرا سرنوشت شهر با همین شورا که پایگاه مردمی دارد مشخص می‌شود. شورای شهر قدرتمند، شهرداری انتخاب خواهد کرد که پایگاه مردمی‌تر داشته و خواهان توسعه و رفع مشکلات شهر باشد. این رویکرد مطمئنا اثرگذار است، پس نباید انتخابات را تحریم کنیم یا ناامید شویم؛ چون این مسأله به حیات شهر پیوند خورده است. 

انتخابات شورای شهر لزوما سیاسی نیست و ما نباید سرنوشت شهر تهران را به مسائل سیاسی گره بزنیم. مردم باید عملکرد شورای شهر را رصد کنند و اگر لازم است برای آن کارزار تشکیل دهند. حفظ بافت تاریخی شاهچراغ شیراز و پارک قیطریه را مدیون همین کارزارها هستیم. مردم اگر در این زمینه واکنش داشته باشند می‌توانند انفعال جامعه حرفه‌ای را تحت‌تأثیر قرار دهند. 

جامعه حرفه‌ای به‌شدت دچار انفعال شده و کسانی که کنشگری می‌کنند به دلیل همین انفعال نمی‌توانند یک جریان مهم را رقم بزنند. مثلا معماری شهری اکنون در خدمت طراحی لاکچری قرار گرفته و  در خدمت مردم نیست و در این شرایط کاری از مهندسان شهرساز ساخته نخواهد بود، زیرا نهاد مدیریت شهری قائل به برنامه نیست و جامعه شهرسازی عملا جایی ندارد تا بتواند تجربیاتش را منتقل کند و صدایش به
 شهرداری برسد. 

شهرداران مناطق پاسخگو نیستند و اگر سعی کنید از شهردار منطقه‌ای وقت بگیرید عملا ممکن نیست، مگر با سفارش‌های از  بالا! من اگر بخواهم در کسوت مشاور یا هیأت علمی در زمینه یک کار علمی گفتگویی با شهردار داشته باشم ناچارم در وقت ملاقات مردمی حضور پیدا کنم تا شهردار را ببینم و بگویم که بیش از یک‌سال است نتوانسته‌ام از دفترتان وقت بگیرم! این تجربه را مکرر داشته‌ام. 

شهرداری و مدیریت شهری نیاز به تحول و بازنگری در نهادها، مأموریت‌ها و اسنادش دارد، زیرا تهران، چه پایتخت باشد یا نباشد یا در صورت تمرکززدایی از آن، باز هم نیازمند اقدامات اورژانسی است و هر یک روز هم که غفلت کنیم دیر است. امیدوارم انتخاباتی رخ دهد که مردم در آن مشارکت فعال داشته باشند و تهران، شهرداری و شورای شهری را به خود ببیند که قدرت چانه‌زنی داشته باشد تا شاید بتوان تهران را تا حدودی از این وضعیت نجات داد. 

*در مورد تأثیر انتخابات شورای شهر گفتید. باید یادآور شد که افرادی مانند علیرضا دبیر و حسین رضازاده هم از طریق انتخابات وارد شورای شهر تهران شدند. 

اصولا در همه مقیاس‌های انتخابات، پیشنهاد ما این است که مردم در انتخابات شرکت کنند. در این میان، انجمن‌های صنفی، سمن‌ها، نهادهای مردمی و متخصصان، وظیفه دارند ابعاد مختلف موضوعات را به مردم اطلاع‌رسانی کنند. در مقیاس محله، این سیستم به‌خوبی نقش خود را ایفا می‌کند؛ زیرا ما محله‌محوری را تمرین کرده‌ایم و سال‌هاست شورایاری‌ها در مناطق مختلف فعالیت دارند و مردم در این میان می‌توانند نظراتشان را مطرح کنند. 

فضای مجازی هم نقش مهمی در اطلاع‌رسانی دارد. در همین فرصت باقی‌مانده باید سیاست‌هایی را به کار بگیریم و از ساختار محله‌ها استفاده کنیم، به‌شرط آن‌که جامعه حرفه‌ای هم از این انفعال خارج شود.

وضعیت به‌گونه‌ای است که جامعه حرفه‌ای از مردم منفعل‌تر است. در بسیاری کشورها احزاب این نقش را بازی می‌کنند، احزاب ایرانی هم باید در سطح ملی فعالیت کنند و نباید فعالیت آن ها را به‌عنوان چالش در نظر بگیریم. اگرچه به همان میزان، مردم هم می‌توانند ان‌جی‌اوها و تشکل‌های هدفمندی را شکل دهند و اثر ماندگاری در این زمینه داشته باشند و مجموعه این عوامل می‌تواند یک انتخابات قابل‌اتکا را رقم بزند. 

*اگر پایتخت منتقل شود آیا خاطرات جمعی مردم از این شهر، تحت‌الشعاع قرار نمی‌گیرد؟ در حال حاضر به‌غلط، فرهنگ تهرانی بودن یک امتیاز محسوب می‌شود، آیا با توجه به این موضوع ما دچار چالش‌هایی در این زمینه نخواهیم شد؟

این نگرانی برای من قابل‌درک است اما این مسأله در قالب آن سناریو پیش خواهد آمد که کل پایتخت را جابه‌جا کنیم و این فرض فعلا محال است. تهران به واسطه مرکزیت سیاسی نیست که پایتخت است و اتفاقا در حال ایفای نقش فرهنگی خود هم هست، بنابراین هنوز همان جایی خواهد بود که تعلق به آن می‌تواند برای شهروندان، خوشایند باشد. 

اگر نهادهای وزارتخانه‌ای از تهران به جایی دیگر منتقل شوند و آنجا شهرک‌هایی برای عملکرد اداری و سیاسی تأسیس شود هویت جدیدی شکل خواهد گرفت که آن هویت شناخته شده قبلی را ندارد. 

من شخصا نسبت به این تحولات نگران نیستم، زیرا مردم در این موارد از حاکمیت جلوترند و اگر قرار باشد خودشان را با چیزی وفق دهند به‌راحتی به‌روز خواهند شد. مردم ایران حتی در شهرهای کوچک به واسطه اینترنت و ارتباطات مجازی، سبک‌های زندگی نویی را انتخاب می‌کنند و اتفاقا این حاکمیت است که قصد دارد القا کند مردم از بسیاری از اتفاقات بی‌خبرند. 

در جامعه‌شناسی، نوعی عدم قطعیت وجود دارد که متأثر از مباحثی مانند جهانی‌شدن، زنانه شدن جمعیت، سالمند شدن جامعه و... است و ارتباطات مجازی هم یکی از موضوعات قابل‌مطالعه است. 

در انتقال پایتخت اگر جایی تعیین شود، باید روی مردم آن منطقه مطالعه کرد و ظرفیت پذیرش آن‌ها را در نظر گرفت تا جوامع محلی در این میان از بین نروند و البته باید بررسی شود که این جانمایی‌ به چه شکلی می‌تواند رخ دهد. متأسفانه این اتفاق به‌راحتی نمی‌افتد و اگر هم‌اکنون این مطالعات آغاز شده و به‌طورجدی و دقیق انجام شود حداقل ۱۰ سال زمان لازم است تا جواب تمامی سؤالاتمان را بیابیم. 

* و چقدر زمان لازم است تا مقدمات انتقال پایتخت انجام شود؟

اکنون یک سال می‌شود که این مطالعات در حال انجام است و اگر عزمی برای این کار وجود داشته باشد و منابع کافی تخصیص داده شود و از مشاوران خارجی هم کمک بگیریم، با توجه به توانی که در مجموعه ملی داریم گمان نمی‌کنم زیر پنج سال آینده، تمرکززدایی از تهران مقدور باشد و فرض انتقال پایتخت با شرایط کنونی تقریبا محال است. 

من از کسانی که به‌شدت مخالف تمرکززدایی یا انتقال پایتخت هستند می‌پرسم با آلودگی‌های زیست‌محیطی، ترافیک، آلودگی هوا و مسائل اقلیمی و بسیاری مسائل دیگر تهران چه خواهید کرد؟ ایران اکنون دچار تغییر اقلیم شده و جزو کشورهایی است که بیشترین میزان تغییر اقلیم را دارد و ما اگر بخواهیم مسأله انتقال پایتخت را کاملا کنار بگذاریم، نمی‌توانیم با بسیاری از مسائل مقابله کنیم. 

در حال حاضر سیل مهاجرت از جنوب به مناطق شمالی در حال وقوع است، بسیاری از اهالی جنوب به مرکز می‌آیند و تهرانی‌ها هم به شمال مهاجرت می‌کنند. در آینده نه‌چندان دور با این سیل مهاجرت چه خواهیم کرد؟ برنامه ما برای ریزگردهایی که در تمام ایران گسترده شده چیست؟ اکنون با تغییر درجه‌حرارت تهران مواجهیم و در تابستان روزهای بیشتری در دمای بالای ۴۰ درجه به سر خواهیم برد و همین مسأله به ناترازی انرژی دامن خواهد زد. 

مخالفان این طرح باید راهکارهای فوری جایگزین را ارائه دهند. من که به تمرکززدایی از پایتخت اعتقاد دارم با آنان که مخالف این طرح هستند، یک نقطه مشترک داریم و آن هم رسیدگی به وضع تهران است. من ناچارم در اردوگاه موافقان این طرح باشم، چون طرف مقابل هیچ راهی برای گفتگو باقی نمی‌گذارد. 

نباید بگذاریم رانت جلوی پیشرفت فرهنگی تهران را بگیرد. در همین لحظه رانت سیاسی جلوی رشد فرهنگی تهران را گرفته است و اگر اقتصاد فرهنگ، منبع درآمدی برای تهران باشد این شهر می‌تواند کمی نفس بکشد. در غیر این‌صورت باید قدرت و رانت سیاسی باهم همسو شوند و الزامات فرهنگی تهران را بپذیرند. 

به هرحال باید برای تهران، چاره‌جویی‌های کوتاه‌مدت داشت و مطالعات انتقال پایتخت باید مفصل، باز، علنی و با تمرکز بر آینده‌پژوهی و اطلاع‌رسانی کامل اتفاق بیفتد. 

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 9
  • نظرات در صف انتشار: 9
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • ن IR ۰۷:۴۰ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    تهران یه روزی از بهترین پایتخت های جهان بود
  • گ IR ۰۸:۱۷ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    هرچه هست بر سر مردم فریاد بزنید همه چیز تقصیر مردم است. اصلا چرا مردم بتوانند نفس بکشند یا اصلا اکثر مردم دو تا کلیه دارن معنی نداره وقتی با یک کلیه میشه زندگی کرد دو تا کلیه حمل کنند یکی باید در اختیار حکومت قرار بگیره برای حفظ اسلام.
  • علی IR ۰۸:۲۲ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    کسانیکه تهران و ایران را به خاک سیاه نشاندند و ماموریت داشتند کشور را به عقب برانند تا کشورهای همسایه پیشرفت کنند انهایی بودن که سفارت امریکارا اشغال کردند و اغازگر تحریمهای ویرانگر بودند و کسانیکه تاکید میکردند تعهد ارجح است تا تخصص و حاکمیت بیسوادان و بیخردان را برکشور رقم زدند.
  • محمد IR ۰۸:۲۸ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    کاش یکبار دیگر نیک پی را اعدام کنیم شاید علاوه بر مشکل ترافیک سایر مشکلات تهران حل شود.
  • غلام US ۰۹:۰۰ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    بابا پیچیده نیست وضع تهران. کافی است مردمی که از روستا ها و شهرهای دیگر به تهران مهاجرت کردند بروند شهر و روستای خودشان به خدا جمعیت اصلی تهران یعنی تهرانی اصیل ۱۰۰ هزار نفر هم نیست.همه می گویند داریم خفه می شویم خوب بابا بیایید بیرون ماشاءا..همه هم که در تهران با دلالی و کم فروشی.گرانفروشی پولدار شدید پس بیایید بیرون بروید روستا و شهرهای خودتان خوب زندگی کنید
  • روستائی IR ۰۹:۲۶ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    خانم روزنامه نگار بهتر ین امکانات توتهران بدون درنظرگرفتن هزینه وزحمت دامداری سنتی روستائی باتبلیغات گرانی گوشتروستائیان رانابود میکنید روستائی هم نمی‌تواند دوام بیاورد مجبورند همه مهاجرت کنن بتهران
  • ناشناس IR ۰۹:۴۸ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    انتقال .بازگشت به آنچه که باید باشد .قدرت تغییر برای آنچه که باید باشد .آنچه هست نامطلوب و آثار عدم تدبیر در توانایی ایجاد کلانشهراست .
  • کمیل IR ۱۰:۰۴ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    مشکلات اقتصادی و اجتماعی و زرق و برق الکی باعث شده شهرستانی ها و روستا نشینان به دنبال برآورده کردن آرزوی زندگی در تهران به این شهر سرازیر شوند .هم خودشون رو گرفتار کنند هم ما رو . یک چهارم جمعیت ایران در استان تهران متراکم شده و به بن بست کشیده است .کاریش هم نمی شه کرد
  • معلم IR ۱۱:۲۳ - ۱۴۰۴/۰۱/۰۲
    تمرکززدایی وانتقال واحداث پایتخت و شهرهاباعلم وفن آوری وباکلیه زیرساخت ها ی لازم وکافی برای سکونت آیندگان باپیش بینی سبک زندگی ایرانی واسلامی ضروری است ووزارت مسکن وشهرسازی بایدنسبت به احداث آنها بادوراندیشی وبنیادمسکن به احداث مجتمع های مسکونی وابادکردن روستاها اقدام عاجل وفوری طرح وبرنامه وسرمایه گذاری داشته باشندتاکشوروزندگی مردم واینده فرزندانمان بدون مشکل بچرخدووازخطرات احتمالی بیمه شود

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

Video Player is loading.
Current Time 0:00
Duration 0:00
Loaded: 0%
Stream Type LIVE
Remaining Time 0:00
1x
    • Chapters
    • descriptions off, selected
    • subtitles off, selected

      آخرین مطالب

      بازرگانی