جواد اللهوردی بازیکن اسبق تیم ملی فوتبال ایران درباره درگذشت فرامرز ظلی، سنگربان اسبق فوتبال کشورمان به خبرنگار ورزشی «اطلاعات آنلاین» گفت: آقای ظلی الگوی ما بود. ستاره فراموش نشدنی بود. حتی زمانی که بازی نمی کرد برای ما بزرگتری می کرد. همه دنیا را ببینید بدون بزرگتر حرفی برای زدن ندارند.
وی در ادامه افزود: آقای ظلی در بی کسی مرد. کسی به او سر نمی زد. تنهایی با آن پاهای خراب مسیر زندگی را می پیمود. از خدا یک دختر گرفته بود. پسری هم نداشت. هیچکس سراغش را نمی گرفت.
اللهوردی درباره آخرین باری که با مرحوم ظلی گفتوگو کرده بود اظهار داشت: سه چهار دفعه آخر که صحبت کردیم دلش خیلی گرفته بود. مشکلات مالی داشت ولی به کسی نمی گفت. تا روزهای آخر عمر هم مستاجر بود؛ مثل خود من. در روزهای آخر می گفت آرزو می کنم زودتر از این دنیا بروم. آن مرد با آن همه افتخار باید می رسید به مرحله بی کسی؟
مدافع اسبق تیم ملی فوتبال ایران گفت: وزیر دستور داده در قطعه نام آوران خاک شود. تازه می خواستند آنجا هم خاکش نکنند و اگر وزیر دستور نمی داد این اتفاق نمی افتاد.
اللهوردی گفت: آقای ظلی از سر ناچاری داشت زندگی اش را می برد مشهد چون خانواد ه همسرش آنجا بودند که متاسفانه همسرش در قطار و در مسیر مشهد فوت کرد. او در آنجا ضربه اصلی را خورد و ناپدید شد. او در غربت عمرش را به ما داد.
این مطلب را هم ببینید: قویترین مرد جهان رییس شد
وی افزود: نمی توان با تقدیر جنگید. عمو مهراب (شاهرخی) که بدتر از این بود و رفت. هقهق گریه عمو ظلی را از یادم نمی رود. وقتی این مرد بزرگ گریه کند یعنی فوتبال برای همه ما تمام است. این فوتبال چه ارزشی دارد وقتی یکی از بهترین های آن اینگونه غریبانه از دنیا برود.
مدافع اسبق تیم ملی گفت: ماجرای مرگ مارادونا را ببنید که تا کجا پیگری می کنند. الان دست از سر جنازه او برنداشته اند و می گویند باید مشخص شود چرا اسطوره شان مرده است. اما اینجا ما فقط می خواهیم همدیگر را خراب کنیم. مثلا ماجرای آقای دبیر. آقای دبیر، تو که قهرمان خوشنامی بودی چکار داری به رسول خادم و علی دایی و ... مگر اینها آدم های بدی هستند؟ آیا باید به شکلی رفتار کنی که دیگران شما را چهره بد ورزش انتخاب کنند؟ رسول خادم به خاطر مردم می رود وسط خاک و توی بیابان. علی پروین برای خودش کم آدمی نیست. رضا درویش کم آدمی نیست. اینها وقتی خانه ام آمدند با جعبه شیرینی مرا سربلند کردند. اینها حداقل معرفت به خرج دادند. چرا وقتی می توانیم به هم خوبی کنیم باید یکدیگر را خراب کنیم؟ از این خراب کردن ها چه سودی برده اند جز آنکه از چشم مردم افتاده اند.