امیر علی اکبری در گفتوگو با فارس درباره اتفاق جنجالی پیرامون خود که نگهداری از یک شیر بود و بازتابهای فراوانی داشت توضیحاتی داد که بخشهایی از آن را میخوانید:
مدتی است که در فضای مجازی و رسانهها بحث یک توله شیر مطرح است که شما صاحب آن بودید، سرانجام این حاشیهها به پایان رسید؟
مدتها پیش یکی از دوستانم یک توله شیر به عنوان هدیه به من داده بود. تقریبا کمتر از یک سال من این شیر را نگه داشتم و در نهایت توله شیر را تحویل سازمان محیط زیست دادم.
این شیر از کدام کشور به ایران وارد شده بود؟
این توله شیر آفریقایی بود. از کشور پاکستان به بندر چابهار در استان سیستان و بلوچستان منتقل شده بود و پس از آن به تهران انتقال داده بودند که در نهایت به دست من رسید. البته که دوستم به من هدیه داده بود.
سرانجام شیر را تحویل محیط زیست دادید؟
بله با شرایطی که در فضای مجازی رخ داد. مسئولان محیط زیست از من درخواست کردند که توله شیر را به آنها تحویل دهم. من هم با توجه به علاقهای که به لئو (اسم توله شیر) داشتم در نهایت ناچار شدم شیر را به مسئولان محیط زیست تحویل دهم. پس از آنکه شیر را تحویل محیط زیست دادم آنها در روزهای پایانی سال ۱۴۰۳ لئو را به باغ وحش پارک ارم تحویل دادند. قرار است هفتهای یک بار روزهای جمعه به پارک ارم بروم و لئو را از نزدیک ببینم.
ظاهرا سازمان محیط زیست از شما شکایت کرده بود، آیا واقعا نمیدانستید نگه داری توله شیر جرم است؟
نه واقعاً اطلاع نداشتم. البته که لئو خطرناک نبود و اهلی شده بود. مثل یک بچه کنار خانواده ما زندگی میکرد (باخنده) حتی وقتی صدا و سیما حیات وحش را پخش می کرد او با علاقه تلویزیون را نگاه میکرد (با خنده) در دوران کودکی صدا وسیما کارتونی نشان میداد که اسم یک شیر در آن کارتون «لئو» بود، برای همین اسم این توله شیر را «لئو» گذاشتم.
اما قبول کنید، جای حیوان وحشی مثل شیر در خانه نیست.
بله قبول دارم، اما، چون در کنار ما بزرگ شده بود، کاملا اهلی شده بود. اما به درخواست محیط زیست لبیک گفتم و تحویل آنها دادم. هر روز به وزن لئو اضافه میشد. تقریبا روزنامه هشت کیلوگرم، گوشت، مرغ و جگر به او می دادم. وزن یک شیر بالغ ۲۰۰ کیلوگرم است. او این اواخر نزدیک به ۶۰ کیلوگرم شده بود و نگهداری او برایم سخت بود، اماای کاش تصویر شیر را در فضای مجازی منتشر نمیکردم. لئو اهلی شده بود من به او خیلی علاقمند شده بودم. اگر او را پنهانی نگه میداشتم با محیط زیست وارد چالش نمیشدم (باخنده)
تصاویری از شما و لئو منتشر شده که او از سر و گردن شما آویزان شده، به نظرتان این رفتار حیوان خطرناک نبود؟
سلطان جنگل با من کشتی میگرفت و بیشتر تخصص او روی سر و گردن بود (با خنده) البته میخواهم واقعیت را بگویم من از دوران کودکی علاقه زیادی به حیوانات داشتم. عقاب، شاهین و حیوانات دیگری هم در خانه داشتم که این شیر بهترین آنها بود.
اما کشتی با شیر کار خطرناکی بود.
خلاصه اینکه لئو دزدگیر خانه پدر و مادرم بود و واقعیت را میگویم تا کیلومترها کسی جرات نداشت نزدیک خانه پدرم شود (باخنده) اگر سازمان محیط زیست کاری به من نداشته باشید دوباره یک توله شیر برای مادرم هدیه خواهم آورد. (خنده)