فتح الله جوادی - اطلاعات: رئیس اتاق تعاون ایران و عضو هیأت انتظامی بانک مرکزی میگوید عمده دلیل افزایش نرخ ارز، غیرواقعی و ناشی از سنگاندازی دشمنان است. به عنوان نمونه تحرکاتی در کشورهای همسایه مانند امارات، هرات، غرب کشور و اقلیم عراق صورت میگیرد تا نرخ ارز را افزایش دهند. در نتیجه بخش زیادی از افزایش نرخ ارز در روزهای اخیر کاذب است و بعد از اینکه التهابات سیاسی کاهش یابد، نرخ دلار نیز به احتمال زیاد عقبنشینی میکند.
اما آیا واقعاً حقیقت همین است؟ یا تمام حقیقت همین است؟ آیا نرخ ارز صرفاً به توطئه دشمنان، تحولات سیاسی، انتظارات تورمی، شیطنت عواملی در هرات و اقلیم و... مربوط است؟ آیا اصولاً قائل به تأثیر تورم عمومی بر نرخ ارز هستیم یا آن را عامل نه چندان مهمی در این مسأله میدانیم؟ سؤال دیگر اینکه اصولاً این نرخ کاذب و غیر واقعی چیست و نرخ واقعی چیست؟
آنها که معتقدند نرخ ارز به فعالیت دلالانی چون جمشید بسمالله مرتبط است تا چه حد واقعی میپندارند و حقیقت را بیان میکنند و علمی سخن میگویند؟ تحولات و نوسانات سیاسی البته در رشد قیمت مؤثرند اما اثرشان موقتی است یا دراز مدت؟حال میتوان یک سؤال را در میان گذاشت و پاسخ طلبید.
به نظر شما چه اتفاقی در حوزه اقتصاد، بودجه عمومی، درآمد ارزی و ریالی دولت، تولید ناخالص ملی و... روی داده که مثلاً باعث شده تا نرخ ارز با وجود متوسط تورم ۴۰ درصدی از تابستان ۱۴۰۲ تا تابستان ۱۴۰۳ ثابت بماند؟ و چرا گمان میکنیم جهش یکباره قیمت ارز خارجی یک سونامی غیرقابل پیشبینی یا یک بختک ناگهانی بوده که به یکباره بر سر دولت و ملت فرود آمده است؟
سؤال دیگر با نگاه به گذشته و به دفعات تکرار شده این است که مگر برای اولین بار است که پس از یک دوره سرکوب قیمتی با وجود تورم شاهد جهش نرخ ارز هستیم؟ و مگر تجربه نکردهایم دخالتهای غیرعلمی و ناشی از تصمیمات سیاسی در نرخگذاری دستوری و سرکوب قیمتی، فقط اثرات موضعی و موقتی دارند و تأثیر خود را برجای میگذارند؟
با اندکی دقت درمییابیم که جهش فعلی قیمت ارز گرچه در بازه زمانی کوتاهی اتفاق افتاده است اما بیش از آنکه در اثر تحولات سیاسی یا اقدامات دلالانی در این سو و آن سوی مرز باشد، نتیجه طبیعی سرکوب غیرمنطقی و تثبیت غیر اقتصادی و غیرعلمی آن در ماههای گذشته است و هر قدر هم دولت و بانک مرکزی بخواهد با تزریق دلار به بازار و دخالتهای غیرکارشناسی به خاطر کاهش فشار سیاسی از جانب مقامات بالادستی یا نمایندگان پارلمان یا نظام تصمیمگیری مافوق به طور موقت در برابر آن مقاومت کند؛ جز آنکه ذخایر ذی قیمت خود را در چاه ویل تقاضا بریزد، قدر مسلم در دراز مدت به نتیجهای نمیرسد و اوضاع خود را هم بدتر خواهد کرد.
زمانی میتوانستیم با فروش بیشتر نفت و کسب درآمد ارزی به طور مصنوعی قیمت ارز را پایین نگه داریم اما دیگر نمیتوان هر مشکلی را با درآمد نفتی حل کرد و هر عیب و سوء مدیریت و ترک فعلی را با آن پوشش داد؛ دیگر حتی کار تمام وقت و شبانه روزی چاپخانه بانک مرکزی و سرازیر کردن میلیونها برگه چک پول نو صدهزار تومانی به بانکها و عابر بانکها هم چاره کار نیست.
بهتر است به ریشههای مشکل توجه کنیم که کسری بودجه، کاهش درآمد، رشد ناترازیهای مختلف، رشد نقدینگی، کاهش بهرهوری، کاهش تولید مولد، کاهش خلق ثروت واقعی و...؛ در یک کلام رشد تورم عمومی، مهمترین عوامل ایجابی کاهش ارزش پول ملی و علت العلل افزایش نرخ ارز خارجی هستند.
هیچکس موافق بالا رفتن نرخ ارز نیست اما دستکاری غیرعلمی در این نرخ هم وقتی به عوامل ایجابی آن بیتوجهیم، جز ایجاد رانت و سونامی تورمی و به دنبال آن فروش ارزان ذخایر ارزی و از بین بردن مزیت نسبی تولید داخلی، ثمره دیگری برجای نمینهد. و سؤال آخر: آیا نباید از گذشته درس بگیریم؟