هادی عزیززاده - روزنامه اطلاعات: آزمون بینالمللی تیمز (درسهای علوم و ریاضی در پایههای چهارم و هشتم) از سال ۱۹۹۵ میلادی توسط مؤسسة بینالمللی ارزیابی پیشرفت تحصیلی برگزار میشود. اخیراً گزارش آزمون سال ۲۰۲۳ منتشر شدهاست (گزارش اجمالی یافتههای مطالعه تیمز ۲۰۲۳؛ تألیف دکتر مسعود کبیری، پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش).
همانطور که انتظار میرفت، عملکرد دانشآموزان ایرانی فاجعه بود؛ هم رتبه ایران در میان کشورها سقوطکردهاست و هم جایگاهش در میان کشورهای منطقه تعریفی ندارد. حتی اگر نتیجه را با نتایج قبلی دانشآموزان ایران مقایسه کنیم، باز نشان از سقوط دارد. راستی چرا؟ و آیا نمیتوان این وضعیت را تغییر داد؟
چرایی فاجعه:
چرایی تا حدودی مشخص است و میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱-کمتوجهی به تأمین هزینههای مورد نیاز آموزشوپرورش باکیفیت و کم بودن سهم آموزشوپرورش از بودجه عمومی دولت (حدود ۱۰ درصد) و از تولید ناخالص داخلی (حدود ۲ درصد) در مقایسه با سایر کشورها. (ایران را از نظر این شاخصها که اهمیت آموزشوپرورش را نزد دولتها نشان میدهد میتوان در ردیف کشورهای توسعهنیافته قرار داد).
۲-کمتوجهی به شایستگیهای حرفهای در استخدام معلم و تأکید افراطی بر صلاحیتهای عمومی و ظاهری و خودیگزینی که بسیاری از نیروهای شایسته را از گردونه خدمت در آموزشوپرورش محروم میکند و متأسفانه شرایط به گونهای است که حتی اگر گزینشی هم در کار نباشد، بسیاری از علاقهمندان به شغل معلمی، به دلیل وضعیت بد معیشت فرهنگیان، کار در نهادهای دیگر را بر کار در آموزشوپرورش ترجیح میدهند.
۳-کم بودن ساعات حضور دانشآموزان ایرانی در مدرسه در مقایسه با سایر کشورها از دلایل دیگر افت علمی دانشآموزان است. گفتنی است دانشآموزان ایرانی در روز عملاً بین ۴ تا ۵ ساعت در مدرسه حضور دارند، در حالیکه کشورهایی مانند سنگاپور، ژاپن، کره جنوبی و... که در آزمون تیمز نتایج درخشانی داشتهاند بین۶ تا ۷ ساعت در روز را در مدرسه سپری میکنند.
۴-کم بودن ساعات دروس پایه (زبان فارسی، ریاضی و علوم تجربی) در برنامه هفتگی مدارس ایران در مقایسه با سایر کشورها از دلایل دیگر رتبه پایین ایران در آزمون تیمز است؛ برای نمونه، دانشآموزان ایرانی در هفته حدود ۲۰۰ دقیقه کلاس ریاضی دارند در حالی که در بسیاری از کشورها این شاخص بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ دقیقه است. یکی از دلایل پایین بودن سهم این دروس، گنجاندن درسهای اعتقادی است که با کاهش ساعات دروس پایه انجام گرفتهاست و نه با افزودن به ساعات هفتگی حضور دانشآموزان در مدرسه.
۵-تأکید بیش از حد نظام آموزشی ایران بر محفوظات و دانشاندوزی در برابر تعمیق فرهنگ دانشپژوهی را میتوان از دلایل دیگر پایین بودن سطح علمی دانشآموزان دانست. همچنین، وادار کردن دانشآموزان به انجام تکالیف درسی کماثر و گاه مضر در دروس غیرپایه، آنها را از پرداختن به دروس اصلی دوره تحصیلی منع میکند که میتواند از آفات پیشرفت تحصیلی محسوب شود.
۶-تصمیمگیری های نادرست سیاستگذاران آموزشوپرورش و پیچیدن نسخههایی بدون تشخیص درست مسائل آموزشوپرورش از جمله عواملی است که موجب شده نظام آموزشی از ریل اصلی و منطقی خارج شود و در نهایت آموزشوپرورش با بحران کیفیت و بحران عدالت مواجه شود که هریک از این دو دیگری را تشدید میکند و رهایی از این چرخه نیازمند تدابیری اساسی است که موضوع این نوشته نیست.
تصمیمگیری بدون شناخت مسأله را نیز میتوان از عوامل مهم پایین بودن سطح علمی دانشآموزان در آزمونهای بینالمللی بهشمار آورد.
چه باید کرد؟
در پاسخ به این پرسش که «آیا نمیتوان وضعیت موجود را تغییر داد و سطح علمی دانشآموزان را بهگونهای بالا برد در آزمونهای بعدی تیمز، دانشآموزان ایرانی نتایج بهتری کسب کنند؟» باید گفت که میتوان. حتی همه راهحلها نیازمند منابع مالی نیستند.
گاهی میتوان با حذف برخی کارهای غیرضروری و زاید و کاستن از هزینهها، موفق به انجام اصلاحات شد و البته بدیهیاست برخی از راهحلها هم نیازمند منابع مالی هستند.(به یاد دارم در میانه دهه ۶۰ و ۷۰ سالانه حدود یکونیم میلیون دانشآموز در آموزش عمومی مردود میشدند و هر سال نزدیک به چهارصدهزار نفر از آنها ترک تحصیل میکردند. با چند اقدام درست و اصلاح رویههای غلط گذشته تعداد مردودان و تارکان تحصیل به میزان قابلتوجهی کاهش یافت.). مهمترین کار این است که قطار آموزشوپرورش به ریل منطقی و علمی برگردد که اگر چنین شد، خیلی زود شاهد سرعت گرفتن قطار و پیشرفت خواهیم بود. بر این اساس چند پیشنهاد اجرایی اثربخش و شاید به ظاهر کوچک توصیه میشود:
۱- بازنگری در شیوه ارزشیابی دانشآموزان: معلمان روش تدریس خود را با سبک امتحاناتی که بر آنها تحمیل میشود، تنظیم میکنند و نه با اهداف دوره تحصیلی یا هدفهایی که برای هر کتاب نوشته میشوند. بر این اساس، پیشنهاد میشود انجام امتحانات به شیوههای سنتی و مبتنی بر محفوظات کنار گذاشته شود و معلمان اجازه داشتهباشند (که حق آنها هم است) نمرات دانشآموزان را براساس میزان مشارکت آنها در فعالیتهای فردی و گروهی کلاسی و خارج از کلاس، انجام پروژههای دانشآموزی و تکالیف درسی و... تعیین کنند. با این اقدام روش تدریس معلمان متحول میشود و عدم تأکید بر حفظ مطالب کتابهای درسی، روش تدریس را از حالت دانشاندوزی به تعمیق فرهنگ دانشپژوهی سوق میدهد.
۲- محدود شدن تکالیف منزل به دروس پایه: در ارائه تکلیف منزل، در سه سال اول دوره ابتدایی، به دروس فارسی و ریاضی و در سه سال دوم دوره ابتدایی و دوره اول متوسطه به دروس فارسی، ریاضی و علوم تجربی(و شاید زبانهای انگلیسی و عربی در متوسطه اول) اکتفا شود و برای سایر دروس تکلیف خارج از کلاس درنظر گرفته نشود و مبنای ارزشیابی از دانشآموزان در آن دروس میزان مشارکت آنها در بحثهای کلاسی، مطالعه کتا های جنبی اختیاری، کنفرانسدهی و نظایر آن باشد که هم محیط را بانشاط میکند و هم از اتلاف وقت دانشآموزان برای حفظ مطالب درسی و انجام تکالیف کماثر میکاهد.
۳- محدود شدن مواد امتحانی پایان دوره به دروس پایه: در پایان هر دوره سهساله آموزش عمومی (سال سوم، سال ششم و سال نهم) امتحانی هماهنگ برگزار شود و مواد درسی این امتحانات به دروس زیر محدود شود:
برای سوم دبستان: فارسی و ریاضی؛ برای ششم دبستان: فارسی، ریاضی و علوم تجربی؛ برای نهم: همه دروس (فعلاً بنا بر مصلحت، هرچند میتوان برخی از دروس را از امتحان نهایی معاف کرد).
نمرات این امتحانات جایگزین نمره معلم نشوند بلکه بهصورت مستقل در کارنامه دانشآموز درج شوند. این اقدام توجه معلمان، مدیران مدارس و خانوادهها را به اهمیت دروس پایه جلب میکند و انزجار دانشآموزان را از دروس مهم دیگر، به سبب اجبار به حفظ مطالب آنها، از بین میبرد و آنها را لذتبخش میکند. (به یاد دارم زمانی تعدادی از سؤالات امتحان دینی دوره راهنمایی ت را در جمع شورای معاونان در حضور وزیر وقت آقای مظفر و حجهالاسلام قرائتی مطرح کردم که هیچیک پاسخ درست را نمیدانستند و همگان متعجب بودند که چرا باید دانشآموزان مطالب کتاب را حفظ کنند!)
۴-آموزش متمرکز معلمان: واقعیت این است که بسیاری از معلمان ما از تخصص لازم برای تدریس اثربخش برخوردار نیستند و آموزشهای حرفهای نیاز دارند. با توجه به تعداد زیاد معلمان، شیوه مناسب احتمالاً استفاده از مدرسان حرفهای محدود برای جمع کثیر معلمان خواهد بود. شاید بهترین روش در شرایط کنونی آموزشهایی مثل آموزشهای تلویزیونی باشد که خانوادهها هم میتوانند استفاده کنند. آموزش روش تدریس فارسی، ریاضی و علوم تجربی باید در اولویت چنین آموزشهایی قرار گیرد.
۵-برگزاری مسابقات در تلویزیون: برگزاری مسابقات ریاضی، علوم تجربی و زبان فارسی که در آن دانشآموزان به رقابت بپردازند میتواند به ارتقاء سطح علمی دانشآموزان کمک کند و توجه معلمان،خانوادهها و دانشآموزان را به اهمیت این دروس جلب کند.
۶- ممنوع کردن استخدام یا استفاده از افراد غیرمتخصص به عنوان معلم: مردم برای تعمیر ماشین لباسشویی خود به افراد متخصص مراجعه میکنند و آن را برای تعمیر به دست هر فردی نمیسپارند. چرا انتظار داریم مردم تربیت فرزندان خود را به افراد غیرمتخصص بسپارند؟ باید به جد از استخدام معلمان غیرحرفهای پرهیز کرد. (در دهه ۸۰ میلادی، بر اثر افزایش تعداد دانشآموزان در کرهجنوبی تراکم کلاسی بسیار افزایش یافت بهطوری که میانگین تعداد دانشآموزان در کلاس در دورههای ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم به ترتیب ۴۵، ۶۲ و ۵۸ شد.
با این وجود کره جنوبی سیاست کاهش تراکم کلاسی به بهای استفاده از معلمان غی متخصص و کاهش حقوق معلمان و درنتیجه منزلت آنها را انتخاب نکرد و با اتخاذ سیاستهای معقول به جایی رسید که اکنون در رتبههای نخست آزمون تیمز قرار دارد و تراکم کلاسی نیز معقول شدهاست. توصیه میشود نهادهای تصمیمگیر مادهواحدهای تنظیم کنند و استخدام و بهکارگیری افراد غیرمتخصص را در شغل معلمی ممنوع کنند. همچنین لازم است خانوادهها حق داشتهباشند به مدارک و سابقه تحصیلی معلمان فرزندان خود دسترسی داشتهباشند و در صورت عدم رعایت این اصل، بتوانند از مدیر مدرسه یا آموزشوپرورش به مراجع ذیربط شکایت کنند.
۷-آموزش ضمن خدمت معلمان برای کلا سهای باتراکم بالا و چندپایه: آموزشوپرورش ایران همواره با موضوع کلاسهای چندپایه و کلاسهای با تراکم دانشآموزی بالا روبهرو بودهاست و در آینده نیز خواهد بود. متأسفانه بهنظر میرسد مسؤولان این واقعیت بدیهی را نمیپذیرند و درنتیجه اقدام مؤثری درباره آن، جز تلاش برای حذف آنها، نمیکنند. درحالی که موضوع آموزش معلمان برای اینگونه کلاسها از حداقل نیمقرن پیش در جریان بوده و کتابها در این زمینهها نوشته شدهاست. بدیهیاست شیوه تدریس، روش حضور و غیاب، شیوه ارزشیابی از دانشآموزان، مدیریت کلاس و... در این کلاسها متفاوت خواهد بود و معلمان باید از آنها آگاه و بلکه بر آنها مسلط باشند. برگزاری کلاسهای آموزشی برای معلمان در این زمینهها میتواند بسیار راهگشا باشد.
۸- بازنگری در سهم دروس مختلف در جدول دروس هفتگی دانشآموزان: سهم دروس پایه (فارسی، ریاضی و علوم تجربی) در ایران در مقایسه با سایر کشورها پایین است که باید تلاش شود ساعات اختصاصیافته به این دروس افزایش یابد که بهنظر میرسد با وجود تأکید بسیار بر درسهای اعتقادی ممکن نیست مگر آن که ساعات حضور دانشآموزان در مدرسه افزایش یابد یا اینکه بتوان آنها را در درون کتابهای دروس پایه بهنحو معقولی گنجاند. از سوی دیگر، میتوان تألیف کتابهای درسی و تولید سایر مواد آموزشی را نیز برای ارتقاء کیفیت آنها به بخش خصوصی واگذار کرد که بدیهی است باید با نظارت آموزشوپرورش انجام شود.
اینها، نمونه کارهایی است که میتوان برای ارتقاء کیفی آموزش عمومی و بهویژه برای کسب نتایج بهتر در آزمونهای بعدی تیمز انجام داد. البته، در صورت تأمین منابع مالی آموزشوپرورش، که ضرورتی اجتنابناپذیر برای خروج از بحران کیفیت و بحران عدالت در آموزشوپرورش است، میتوان نتایج بسیار بهتری را انتظار
داشت و اقدامات مؤثر دیگری را نیز مانند تعمیم آموزش پیشدبستانی، احداث فضاهای آموزشی متناسب با نسل جدید دانشآموزی، توسعه فناوریها نوین، برنامه تغذیه رایگان و... پیشنهاد کرد.
از سوی دیگر، تأمین نیازهای معلمان و ایجاد شرایطی که بهترین فارغالتحصیلان علاقهمند دانشگاهها معلمی را بر مشاغل دیگر ترجیح دهند و معلمان با رضایت و بدون دغدغه به انجام وظایف خود مشغول شوند، مسیری است که باید پیموده شود.