روزنامه هممیهن نوشت: زمانی که مشخص شد مسعود پزشکیان برنده انتخابات زودهنگام چهاردهم است، فعالان و تحلیلگران سیاسی که دوران ریاستجمهوری سیدمحمد خاتمی را درک کرده بودند، درباره بازتولید راهبرد «هر ۹ روز، یک بحران» علیه این دولت هشدارهای زیادی دادند.
در فاصله سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ که دولت اصلاحات سکاندار کشور بود، این بحرانها بیشتر منشأ داخلی داشت اما مسعود پزشکیان از اولین روزی که جایگاه رئیسجمهوری را به صورت رسمی بر عهده گرفت با بحران روبهرو شد؛ اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی پیشین حماس که برای شرکت در مراسم تحلیف او به تهران آمده بود را بامداد روز بعد در ساختمان متعلق به نیروی قدس سپاه در شمال مجموعه سعدآباد ترور کردند.
این مطالب را از دست ندهید:
ترور هنیه اگرچه تکهای از پازل وقایعی بود که پس از حمله هفت اکتبر حماس به داخل خاک اسرائیل رخ داد، اما این پیام را با خود داشت که سیاست خارجی تنشزدای دولت پزشکیان که محور مبارزات انتخاباتی او بود، قرار نیست حتی مسیری ناهموار داشته باشد. بلکه قرار است از روز اول در بنبست قرار بگیرد.
هرچند پزشکیان با شعار وفاق ملی کار خود را آغاز و تلاش کرد با رقم زدن اولینهایی مانند انتصاب استانداران بومی برای استانهای سیستان و بلوچستان، کردستان و خوزستان یا بهکارگیری نیروهای رقیب در استانهای دیگر – حتی استان تهران - دعواهای پیشین در کشور را تا حد ممکن کاهش دهد، اما همچنان زیر ضربههای تندروها قرار دارد. در حال حاضر مسعود پزشکیان از داخل و خارج تحت فشار تندروهاست.
شاید برای اولین بار پس از انقلاب شاهد این باشیم که تندروهای مدعی انقلابیگری با توجیهاتی دولت نامطلوب خود را زیر ضربه میبرند که اساساً یا ارتباطی به دولت ندارد یا به سطوح بالاتر از قوه مجریه مربوط میشود اما چون نمیخواهند به خاطر ژست انقلابیگری، یا ساختار قدرت را مستقیم زیر سوال ببرند، روی دولت پزشکیان تیغ میکشند.
آنها هیچ محدودیتی برای اقدامات خود ندارند. تریبونهای نمازجمعه، تلویزیون رسمی کشور، قرارگاهها و ستادهای شناس و ناشناس را در اختیار دارند، در میدان پاستور تجمع میکنند و هیچکس تاکنون جلودارشان نبوده است. آنها شباهت زیادی به رقمزنندگان اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ دارند و به نظر میرسد قصد دارند تا حد زیادی پیشروی کنند.
مرور چند موضعگیری
تندروها اگرچه شناسنامه قابل توجهی از لحاظ سیاسی ندارند اما در هر حال، برای خود ژست و ظاهری قائل هستند که به آنها اجازه نمیدهد ارکان نظام سیاسی کشور را حتی مورد نقد قرار بدهند، چه برسد به اینکه اعتراضی نسبت به آنها داشته باشند. در حال حاضر عقبنشینی ایران از سوریه و عملیاتی نشدن وعده صادق ۳ دو ابزاری هستند که آنها برای فضاسازی و ضربه زدن به دولت پزشکیان از آنها استفاده میکنند. ابتدا به موضوع سوریه و سقوط بشار اسد بپردازیم که امروز یک هفته از آن میگذرد.
حمید رسائی، نماینده مجلس راجع به این رویداد نوشت: «آقای پزشکیان! یادتان هست در آمریکا گفتید اسرائیل اسلحهاش را زمین بگذارد ما هم اسلحه را زمین میگذاریم! سوریه تسلیم شد و اسلحه را زمین گذاشت! چه شد؟ اسرائیل بعد از سقوط دولت سوریه در حال شخم زدن زیرساختهای سوریه است!»
محمدمنان رئیسی، نماینده قم نیز در یادداشتی کوتاه نوشت: «اینکه بعد از تقدیم حدود ۶۰۰۰ شهید مدافع حرم و صرف میلیاردها تومان هزینه، طی فقط یک هفته سوریه را دودستی تقدیم تکفیریها کردیم اگر غضب الهی نیست پس چیست؟!» مسئله بعدی، موضوع عملیات وعده صادق ۳ است.
کامران غضنفری دیگر نماینده تندرو تهران نیز در ویدئویی که از دیروز در شبکههایی مانند ایتا و ویراستی فراگیر شده، میگوید: «چرا عملیات وعده صادق ۳ به تعویق افتاده؟ خود آقای پزشکیان ماه گذشته به صراحت اعتراف کرد که ما فریب وعده آتشبس آمریکاییها [در غزه] را خوردیم. دو ماه عملیات وعده صادق دو را عقب انداختند. نتیجه آن شد خسارت سنگینی که روی دست محور مقاومت ماند؛ شهادت سیدحسن نصرالله. آقای پزشکیان! این خسارت کمی بود که شما روی دست محور مقاومت گذاشتید؟ با فریب خوردن از آمریکایی که بارها عدم پایبندی خود به وعدههایش را نشان داده بود. باز هم فریب میخوری؟ چرا عملیات وعده صادق ۳ به تاخیر افتاده؟ شواهد و قرائن نشان میدهد که برخی جلوی آن را گرفتند. ما انشاالله این را در مجلس دنبال میکنیم و اگر ثابت شود برخی آقایان دولتی در این قضیه نقش دارند، از خجالت آنها درخواهیم آمد. شوخی نداریم با کسی! میخواهد رئیسجمهور باشد، وزیر یا هر مقام دیگری. اگر با منافع، مصالح و امنیت ملی بخواهند بازی کنند، مجلس با قدرت در برابر آنها خواهد ایستاد.»
رئیسی نماینده قم در بخش دیگری از همان یادداشت کوتاه خود آورده است: «حدود دو هفته قبل، در حاشیه مراسمی، ملاقاتی بسیار کوتاه با یکی از بلندپایهترین مقامات نظامی کشور داشتم. به ایشان عرض کردم که پس این وعده صادق ۳ چه شد؟! لبخندی زدند و گفتند که بزنیم که نیم ساعت بعدش دوباره اسرائیل ما را بزند تا بعدش مردم مطالبه وعده صادق ۴ را بکنند؟! از پاسخ ایشان چنان متعجب شدم که تا چند روز در حیرت به سر میبردم. حالا هم که دو هفته از آن زمان گذشته است دائماً این سوال در ذهن حقیر موج میزند که مگر آقا همین چهل روز پیش نفرمود که «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد.»
اینکه سوریه را بعد از این همه خون، یک هفتهای تقدیمشان کردیم در راستای به هم خوردن خطای محاسباتی اسرائیلیها بوده؟! ظاهراً برخی از عزیزان ما فرمایش آقا را سر و ته فهمیدهاند و تصمیمشان این بوده که جوری عمل کنیم که خطای محاسباتی خود ما به هم بخورد! قبلاً هم گفته بودم که خط قرمز حقیر، فقط و فقط رهبر انقلاب است و در دفاع از حقوق ملت و نظام، از مطالبهگری و نقد هیچ عزیزی فروگذار نخواهم کرد، حتی اگر آن عزیز، مقام ارشد نظامی و یا امنیتی کشور باشد. ضمناً فعلاً باتوجه به شرایط جنگی منطقه و لزوم حفظ وحدت، بیان نام مقاماتی که طی این ۴۰ روز قصور داشتهاند را صلاح نمیدانم اما اگر در ادامه، دوباره در اجرای فرمایش آقا کوتاهی بورزند ابایی از افشای نامشان نخواهم داشت.»
تحرکات جلیلی
سعید جلیلی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و شاخصترین چهره راست افراطی در این روزها، پس از انتخاباتی که دو دوره آن را واگذار کرد، تعداد سخنرانیهای خود در تهران و شهرهای مختلف را افزایش داد. چارچوب فکری و عملکرد اندک جلیلی در عرصه مدیریت مذاکرات هستهای و قطعنامههای فصل هفتی شورای امنیت سازمان ملل متحد و قرار گرفتن ایران تحت تحریمهای بینالمللی مشخص است. عملکردی که حتی مورد انتقاد و مخالف اصولگرایان سنتی مانند علیاکبر ولایتی نیز قرار گرفت اما جلیلی در کلونی خود قهرمان عرصه دیپلماسی است و همان خط مشی را امروز در سخنرانیهایش دنبال میکند. سخنرانیهایی که امکان ندارد یکی از آنها بدون کنایه یا حمله به مسعود پزشکیان پایان یابد.
جلیلی در سخنرانی ۲۴ آذر خود در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چند محور کلیدی و مشترک با دیگر تندروها را مطرح کرد. او گفت: «همین مردک نخستوزیر رژیم صهیونیستی نام شهید فخریزاده را مطرح کرد و دست به ترور ایشان زد. در حدود یک سال بیش از ۴۰ هزار نفر زن و کودک کشته میشوند و امروز نیز جنایت جدیدی را در غزه مرتکب شدند. در مقابل، شاهد سکوت مجامع امنیتی بینالمللی هستیم. موضوع رژیم صهیونیستی، بسیار فراتر از یک سرزمین یا رودخانه یا حدود مرزی است.»
جلیلی در ادامه با حمله به سخنان پزشکیان، افزود: «در چنین حرکتی، اینکه صورت مسئله را غلط مطرح کنیم و بگوییم «ما سلاح خود زمین میگذاریم» یا «از فلسطینیها فلسطینیتر نیستیم»، باعث کاهش هزینههای دشمن در این نبرد خواهد شد درحالیکه به اذعان سران رژیم صهیونیستی، هدف ایران است.»
انسداد در سیاست خارجی
این بخش از پروژه تندروها، عملیاتی چندوجهی است که بازیگرانی متفاوت اعم از رسمی و غیررسمی دارد. بخشی از برنامه را سعید جلیلی به سیاق پیشین جلو میبرد. قسمتی از کار توسط کیهان انجام میشود که به طُرُق مختلف دست به هزینهسازی میزند. این طیف علاوه بر اینکه سعی میکند مسیر سیاست خارجی دولت چهاردهم را مسدود کند، با یک قدم پیشروی قصد تنشزایی دارد.
دو روز قبل بود که علیرضا مرندی، فرزند وزیر سابق بهداشت و استاد زبان انگلیسی دانشگاه تهران که مدتی به عنوان مشاور رسانهای تیم مذاکرهکننده هستهای فعالیت میکرد، پیشنهاد حمله به پایگاه هوایی العدید در خاک قطر را در واکنش به «مطرح شدن ایده حمله به تاسیسات هستهای در تیم ترامپ» مطرح کرد. هرچند مرندی یک شهروند عادی است و مسئولیتی ندارد اما به خاطر نسبتش با دکتر مرندی و نیز سمتش در تیم هستهای دولت قبل و مطرح بودن در رسانههای بینالمللی، صحبتهایش بازتاب زیادی پیدا میکند. او روز گذشته در توئیتر خود نوشت که به خواست یکی از اعضای دولت این اظهار نظر را حذف کرده تا باعث فضاسازی نشود.
جلیلی نیز هفته گذشته در دانشگاه بوشهر تلاش کرد مسیر دیپلماسی را مسدود کند. او گفت: «زمانی که آقای روحانی برای دومین بار به عنوان رئیسجمهور انتخاب شدند، یک سال از دولت ترامپ گذشته بود. آقای روحانی با وجود دولت ترامپ در مناظرات انتخابات سال 1396 گفت: «به من رای دهید تا باقی تحریمها را نیز لغو کنم!» نمیتوان ریاستجمهوری یک شخص در کشوری دیگر را علت عدم موفقیت دولت خودمان اعلام کنیم! کار اشتباه آن است که وقتی کسی به صورت یک طرفه از توافق قبلی خارج شده است، مجددا به قدرت میرسد، مقاله بنویسیم و اعلام کنیم که آمادهایم در موضوعات دیگر نیز با همان شخص مذاکره کنیم.»
چرا این پروژه آغاز شده است؟
آنچه امروز از سوی تندروها در تریبونهای عمومی، جایگاههای رسمی و شبکههای اجتماعی مطرح میشود، قابل انتظار بود. چراکه آنها تمام تلاش خود را کردند تا هیچکس غیر از سعید جلیلی پیروز نشود. از گروههای جهادی تا طلاب را بسیج کردند و حتی در مناظرههای انتخاباتی رسمی صداوسیما بهخصوص در دور دوم که فقط جلیلی و پزشکیان باقی مانده بودند تعارف را کنار گذاشتند که تا لحظه آخر تلاش خود را کرده باشند. اما در نهایت اگرچه پایینترین نرخ مشارکت تاریخِ انتخاباتهای ایرانِ پس از انقلاب رقم خورد اما در نهایت باز هم نتوانستند تمام قدرت را قبضه کنند؛ که اگر میتوانستند، وضعیت وخیمِ امروز بدتر از آن چیزی بود که در حال حاضر تجربه میکنیم.
چند نکته درباره پروژه تندروها قابل ذکر است. ابتدا اینکه آنها از بهکارگیری هیچ امکانی برای سنگاندازی مقابل دولت پزشکیان و بر هم زدن امنیت جامعه دریغ نمیکنند. با نفوذ در شورایعالی فضای مجازی، مقابل رفع فیلترینگ میایستند و گاهی این فکر به ذهن میرسد که شاید از میان تندروها شخصی انتفاع مالی از گردش مالی ۲۰ هزار میلیاردی سالانه فروش فیلترشکنها دارد. تلاش میکنند قانون حجاب که حتی اصولگرایان زیر بار آن نمیروند و به صراحت میگویند نافرمانی مدنی و حتی اعتراض به دنبال خواهد داشت را اجرایی کنند. درحالیکه میلیونها نفر خواهان رفع فیلترینگ هستند، بهراحتی با استفاده از مشکلات نظام اداری و حکمرانی کشور در مسیر رئیسجمهور سنگ میاندازند. درحالیکه پزشکیان همواره تلاش میکند از این دعواها عبور کند.
موضوع سوریه آخرین بهانه آنان است؛ موضوعی که از هر سو به آن نگاه کنیم، تصمیمگیری راجع به آن در اختیار دولت یا رئیسجمهور نیست. حتی اگر تصمیم در شورایعالی امنیت ملی گرفته شده باشد نیز رئیسجمهور تنها فرد تصمیمگیر در این شورا محسوب نمیشود. چنین اقدامات راهبردی – چه ورود به سوریه در سال ۲۰۱۱ چه خروج از آن در سال ۲۰۲۴ – در اختیاررئیسجمهور نیست. چراکه ایشان به موجب قانون اساسی فرمانده کل قوا نیست. افرادی مانند رسائی تلاش میکنند با مغلطه درباره صحبت پزشکیان مبنی بر صلحطلبی، آن را به شرایط سوریه ارتباط بدهند؛ درحالیکه دو نکته را فراموش میکنند.
بشار ۲۴ سال و خاندان اسد در مجموع نیم قرن با مشت آهنین در سوریه حکومت کردند. اسد حتی زمانی که سه کشور ایران، ترکیه و روسیه روند آستانه را رقم زدند و آتشبس برقرار کردند باز هم قدمی برای بهبود برنداشت و زمانی خواست اشتباهات گذشته را تا حدی جبران کند و به معیشت مردم سوریه که نفتشان به عنوان منبع درآمد اصلی توسط آمریکا غارت میشد، توجهی نشان دهد که دیر شده بود. از رهگذر فساد در ارتش سوریه و مشکلات معیشتی و سیاسی که مردم این کشور با آن دست به گریبان بودند، سوریه اصلاً سلاحی به دست نگرفت که بخواهد آن را زمین بگذارد. سلاح روی زمین بود. سقوط ۱۱ روزه سوریه این را به ما نشان میدهد. بیشتر باید به این فکر کنیم که سوریه چرا سقوط کرد، بعد به این بپردازیم که دشمنانش از این خلأ قدرت چه استفادههایی کردند.
در خصوص وعده صادق ۳ باید گفت که این مسئله نیز به تنهایی در اختیار رئیسجمهور و مجموعه دولت نیست. چراکه دولت تنها بازیگر عرصه سیاست خارجی نیست بلکه مجری آن است. تصمیم در این حوزه را شورایعالی امنیت ملی و مقام رهبری میگیرند که باز اعضای دولتی و رئیسجمهور تنها تصمیمگیران این حوزه نیستند. اسرائیل پس از وعده صادق ۲ که اگر تعویق آن باعث آتشبس در غزه میشد، بسیار باارزشتر از اجرای آن بود، چند نقطه را در کشور هدف قرار داد و پرندههای متجاوزش بدون اینکه آسیبی ببینند، مسیر رفته را بازگشتند. تجربه دو عملیات قبلی نشان میدهد که طرف مقابل – با پشتوانه غرب در نسلکشی و تجاوز به کشورهای دیگر – خط قرمزی برای ضربه زدن به ایران ندارد. اگر روایت محمدمنان رئیسی به نقل از آن مقام ارشد نظامی که میگفت «اگر بزنیم، به فاصله نیم ساعت ما را میزنند و بعد مطالبه وعده صادق ۴ مطرح میشود» درست باشد، نشان میدهد که این تصمیم در سطح عالی کشور اتخاذ شده است.
آیا سعید جلیلی، حمید رسائی و دیگر تندروهایی که در مجلس، روزنامه کیهان یا تریبونهای نماز جمعه هستند، این را نمیدانند؟ نمیدانند که اگر تصمیمی برای مذاکره با آمریکا یا بررسی پیشنهاد طرف مقابل و همچنین گفتوگو با تروئیکای اروپایی گرفته شده باشد، به حاکمیت مربوط است نه دولت پزشکیان، روحانی، رئیسی یا هر شخص دیگر؟ قطعاً آنها بهتر از یک روزنامهنگار ساده میدانند که سازوکار قدرت و تصمیمگیری در کشور به چه صورت است.
شاید کیهان بنویسد که دولتیها دنبالِ اروپاییها میدوند یا سیداحمد علمالهدی از پشت تریبون نماز جمعه مشهد بگوید دولت مرحوم رئیسی توانست بدون مذاکره معجزه کند، اما آنها بهتر میدانند که سیاست خارجی و امنیتی عرصه تصمیمهای حاکمیتی است. اینکه چرا میخواهند جامعه ایران اعم از بدنه رای پزشکیان (به خاطر تغییرات مورد انتظار)، حزباللهیها (به خاطر عدم اجرای وعدهها و انتظارات آرمانی) و قشر خاموش جامعه (با تنشهای اجتماعی و درگیر کردن آنان به دنبال عدم حل مشکلات معیشتی) را ناامید کنند، محل سوال است.
از همان زمان که دولت چهاردهم تشکیل شد، آنها قصد خود برای ساقط کردن آن را پنهان نکردند. از همان وقت نیز با این هشدار مواجه شدند که اگر با سنگاندازیها و اجرای سناریوهای بحرانساز اجتماعی اتفاقی در کشور رخ دهد، به اصلاحطلب و اصولگرا آسیب نمیزند بلکه ایران را درگیر خواهد کرد.