ایسنا نوشت: افراد با انتخاب پوششهای مختلف تلاش میکنند تا در جامعهای که سرشار از پیچیدگیها و تضادهاست، هویت خود را بازتاب دهند و به نوعی در برابر انتظارات و فشارهای اجتماعی مقاومت کنند. در ایران، این چالشهای هویتی و فرهنگی بهویژه در میان زنان بیش از پیش به چشم میخورد و نمایانگر تعامل و درگیری میان سنتها و ارزشهای مدرن است.
فرشته حقیقی _ پژوهشگر فرهنگ و رسانه _ در یادداشتی با عنوان «پوشش و هویت در پیچوخم فرهنگ ایرانی» با تاکید بر اینکه «پوشش» ابزاری برای بیان هویت اجتماعی افراد است در عین حال به تغییرات سبک پوشش در ایران پرداخته است.
متن این یادداشت به این شرح است:
« پوشش در ایران نهتنها ابزاری برای محافظت، بلکه یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی و اجتماعی است که به نمایش ارزشها و هویتهای فردی و اجتماعی میپردازد. این عنصر فرهنگی با نقش پیچیدهای که در ابراز گرایش به سنتها و ارزشهای بومی ایفا میکند، میتواند بیانگر همنوایی با تغییرات یا حتی واکنشی به آنها باشد. به این ترتیب، تحولات در پوشش به ما نگاهی ژرفتر از چگونگی تغییر ارزشها و هنجارهای اجتماعی ایران میدهد.
پوشش در ایران، بهویژه از دوران قاجار به بعد، همواره تحت تأثیر تحولات تاریخی و سیاسی قرار داشته است. در این دوران، پوششها به نوعی مرزبندی طبقاتی نیز اشاره داشتند، زیرا تفاوتهای پوشش نمایانگر جایگاه اجتماعی و وضعیت اقتصادی افراد بود. بهویژه در میان زنان، نوع پوشش و تزئینات آنها به شکل مستقیم وابسته به طبقه اجتماعی و فرهنگی بود که از آن برخاسته بودند.
در دوره پهلوی، تحت تأثیر سیاستهای تجددگرایانه و گرایش به غرب، تغییرات عمدهای در پوشش ایرانی ایجاد شد. این تحولات، گاه با واکنشهای اعتراضی و گاه با پذیرشهای محدود از سوی جامعه همراه بود، اما در هر صورت، پوشش همچنان بهعنوان نمایی از چالشهای فرهنگی و تلاش برای حفظ یا تغییر هویت ایرانی خودنمایی میکرد. این دگردیسیها در پوشش ایرانیان، بهخصوص در میان زنان، نقطه شروعی برای بروز تضادهای هویتی بود که تا به امروز نیز به اشکال مختلف ادامه دارد.
در جامعه ایران، پوشش انتخابی شخصی نیست؛ بلکه بازتابی از هویت فرهنگی و اجتماعی افراد است. این انتخابها اغلب ترکیبی از گرایشهای فردی و الزامات اجتماعی را به نمایش میگذارند و گاهی بین ارزشهای سنتی و نوین پل میزنند. برای برخی، پوشش مذهبی و سنتی نشان از پیوند به هویت فرهنگی و باورهای دینی دارد، درحالیکه عدهای دیگر از پوششهای متفاوت برای بیان هویت و نگاه خاص خود استفاده میکنند. به این ترتیب، پوشش در ایران به عرصهای برای تعامل میان فرد و جامعه تبدیل میشود و نشانگر چالشها و همراهیهای این دو مقوله است.
در جریان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، پوشش به نمادی از مقاومت و همراهی با خواستههای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شد. زنان با استفاده از پوششهای سنتی و اسلامی در جنبشها و اعتراضات، همبستگی خود را با این اهداف ابراز میکردند. پس از انقلاب، قوانین پوشش به شکلی تدوین شد که آن را به الزام اجتماعی و قانونی تبدیل کرد. به این ترتیب، پوشش در ایران علاوه بر بازتاب هویت دینی و انقلابی، بهعنوان یکی از مسائل برجسته اجتماعی و سیاسی نیز شناخته شد.
این الزام و کنترل پوششی در سالهای بعد به تضادهای اجتماعی میان نسلها، اقشار مختلف و مناطق گوناگون انجامید و پوشش را از یک مسئله فردی به یک مسئله اجتماعی تبدیل کرد. این اختلافات و تعاملات، پوشش را به نمادی از تفاوتهای فرهنگی و دیدگاههای مختلف اجتماعی تبدیل کرده است، بهگونهای که همچنان به شکل یکی از مهمترین مباحث فرهنگی و اجتماعی باقی مانده است.
در دنیای امروز، رسانهها و شبکههای اجتماعی نقش چشمگیری در ترویج و تنوع انتخابهای پوششی دارند. در این میان، الگوهای متنوعی در سطح جهانی معرفی میشوند که گاه با هنجارهای جامعه ایرانی سازگاری ندارند. این فضای مجازی فرصتی را فراهم کرده است تا افراد با سبکهای مختلف آشنا شوند و از آنها الهام بگیرند، اما از سوی دیگر، میتواند با کمرنگ کردن ابعاد فرهنگی و هویتی به روندی از تقلید و گرایش به الگوهای جهانی منجر شود.
رسانهها و تأثیرات آنها بر پوشش نهتنها به چالشهای فرهنگی، بلکه به نگرانیهایی در زمینه از بین رفتن اصالت فرهنگی و هویت ملی منجر شده است. به همین دلیل، توجه به ابعاد فرهنگی و مسئولانهتر عمل کردن رسانهها برای جلوگیری از تغییرات سطحی و حفظ هویت ایرانی ضروری به نظر میرسد.
یکی از جنبههای کلیدی در بررسی پوشش، تأثیرات جغرافیایی و طبقاتی بر انتخابهای پوششی است. در ایران، پوشش علاوه بر اینکه نمادی از هویت شخصی است، بازتابی از شرایط محیطی و اقتصادی نیز بهشمار میآید. این موضوع نشان میدهد که پوشش در مناطق مختلف، نه صرفاً ناشی از انتخابهای فردی، بلکه متأثر از زمینههای فرهنگی و اجتماعی بومی است که هر منطقه و قشر در خود پرورش داده است.
در مناطقی از کشور که ویژگیهای بومی و سنتی قویتر است، نوع پوشش هم متناسب با ویژگیهای فرهنگی و اقتصادی شکل میگیرد و در جوامع شهری و اقتصادی پویا، تأثیرات اجتماعی و فرهنگی جدیدتری بر آن اثر میگذارد. این تنوع پوششی در ایران بازتابی از تنوع فرهنگی و طبقاتی جامعه و نمایانگر آن است که پوشش در هر منطقه از کشور به چه شکلی با فرهنگ و شرایط زندگی آن منطقه پیوند خورده است.
در دنیای معاصر، پوشش از صرف یک انتخاب فردی فراتر رفته و به ابزاری برای بیان هویت، بازتاب ارزشها و حتی وسیلهای برای واکنش به تحولات اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. افراد با انتخاب پوششهای مختلف تلاش میکنند تا در جامعهای که سرشار از پیچیدگیها و تضادهاست، هویت خود را بازتاب دهند و به نوعی در برابر انتظارات و فشارهای اجتماعی مقاومت کنند. در ایران، این چالشهای هویتی و فرهنگی بهویژه در میان زنان بیش از پیش به چشم میخورد و نمایانگر تعامل و درگیری میان سنتها و ارزشهای مدرن است.
این چالشها بهویژه زمانی بیشتر خود را نشان میدهند که پوشش، همزمان باید هویت فرد را بهطور شخصی و خصوصی منعکس کند و در عین حال، با انتظارات و هنجارهای اجتماعی سازگار باشد. برای بسیاری از افراد، پوشش انتخابی، ترکیبی از عناصر بومی، نمادهای فرهنگی و حتی سبکهای الهامگرفته از جریانهای جهانی است که هرکدام بهگونهای بازتابدهنده هویت ترکیبی آنان است. این مسئله، بهویژه در میان جوانان شهری به یکی از چالشهای اصلی بدل شده است، چرا که همزمان میخواهند با ارزشهای جامعه همراهی داشته باشند و نیز خود را بهعنوان فردی مستقل و دارای هویتی منحصربهفرد معرفی کنند.
به این ترتیب، سیاستگذاریهای فرهنگی و اجتماعی در زمینه پوشش باید به این پیچیدگیها و تفاوتهای نسلی و اجتماعی توجه داشته باشد. ایجاد فضایی که امکان ابراز هویت فرهنگی و فردی را در عین حفظ انسجام اجتماعی فراهم کند، نیازمند تلاشی است که بتواند پیوندی میان ارزشهای سنتی و واقعیتهای دنیای مدرن برقرار سازد. این نوع سیاستگذاری، میتواند به تقویت تنوع فرهنگی و پذیرش تفاوتها کمک کند، و در عین حال، امکان تعامل سازندهتری را میان نسلها و اقشار مختلف فراهم آورد.»