شیما فتح نجات خبرنگار اطلاعات نوشت: بزرگترین کار یک کارآفرین، ایجاد یک شغل در یک معدن یا کارخانه نیست، بلکه وظیفه کارآفرین توسعه فرهنگ کارآفرینی و تربیت افرادی مانند خود است که بتواند این موج را در کشور ایجاد کند تا هرکس در هر جایی و با هر توانمندی، سؤالات زندگی خودرا تغییر دهد و به جای اینکه بپرسد کجا میتوانم کار کنم و حقوق بگیرم از خودش بپرسد من و محیط اطرافم چه پتانسیلهایی داریم؟ چه طور میتوانم آنها را شکوفا کنم تا دنیا جای بهتری شود؟
شروع از نقطه صفر
وحید شاهی مریدی از نقطه صفر شروع کرده و اکنون ۶۰۰ نفر نیروی کار در سه معدن زیر نظر او فعالیت میکنند. او که در جشنوارههای متعددی عنوان کارآفرین برتر را به خود اختصاص داده و در زمینه شناخت و کشف معادن به مرد معدنی ایران معروف شده، طعم تلخ فقر و مشکلات را از کودکی چشیده، سختی های بسیاری را به جان خریده ولی از پا نیفتاده، بارها به نقطه صفر رسیده و ناامید نشده است.
وی نویسنده کتاب «سخت تر از سنگ» است که به سه زبان ترجمه شده و در آن به شرح زندگینامه خود پرداخته که همه به ویژه جوانان را به سوی خود میکشد؛ بهطوری که در پایان او را تحسین میکنی و انگیزه مضاعفی برای ادامه کار و زندگی در خود حس خواهی کرد.
با او که به گفتگو مینشینم ساده، بیآلایش و صادقانه سخن میگوید و با اینکه کار فرمای ۶۰۰ نفر است اما نشانی از غرور در او دیده نمیشود. با این جملات شروع میکند: رشد کردن و دگرگونی از دل رضایت و آسایش به دست نمیآید.
اگر میخواهیم تغییرات بزرگی ایجاد کنیم باید به خروج از نقطه امن خود مشتاق باشیم و برای رسیدن به پاداشهای بزرگ، ریسکهای بزرگتری را بپذیریم.
او ادامه میدهد: به واسطه کار پدرم در سن ۱۶ سالگی مدتی در معدن مشغول به کار شدم و همین شروع علاقهمندیام به معدن و شناخت سنگها شد. کمکم چون سنگشناس شده بودم سنگها را از دل کوهها جدا و استخراج میکردم و به کارخانهها میفروختم. کار بسیار دشواری بود اما من مصمم و علاقهمند بودم. در طول زندگیام بسیار شکست خوردم و به نقطه صفر رسیدم. هر کاری کردم تا دوباره بلند شوم. به سنگها بسیار علاقهمند بودم و شناخت خوبی از آنها داشتم، بارها زندگیام را باختم اما مانند سنگها سختتر از قبل دوباره با توان بیشتری شروع کردم .
در همان اثنا معدنی را کشف کردم که در سال ۱۳۸۸ به قیمت ۷۰ میلیون تومان به فروش رفت و پشتوانه خوبی برای ادامه راهم شد. با توجه به اینکه با کارشناسان زیادی مراوده داشتم و تجربههای زیادی هم به دست آورده بودم به مدت هفت سال، کارشناس یک شرکت معدنی شدم و به واسطه امکانات آن شرکت، کل ایران را زیر پا گذاشتم، انواع مادههای معدنی را شناختم و در طول ۱۰ سالی که برای آن شرکت کار میکردم ۳۲۰ معدن پیدا کردم .
کرمان، بهشت معادن
شاهی مریدی میگوید: کمکم به این نتیجه رسیدم که شرکتی را به نام خودم ثبت کرده و مستقل شوم. شرکت صنعتی و معدنی یاقوت کویر را به ثبت رساندم. ناگفته نماند تا کنون ۴۰۰ معدن را کشف کرده و به ثبت رسانده و تا مرحله بهرهبرداری پیش بردهام .
وی با اشاره به آینده معادن در ایران میگوید: کشور ما ۹ درصد معادن جهان را به خود اختصاص داده و استان کرمان هم که به بهشت معادن معروف است ۴۲ درصد از معادن کشور را داراست.
اگر همه معادن کشفشده به سوی فرآوری، اشتغالزایی و تولید بیشتر بروند با ارزآوری که برای کشور خواهند داشت در این عرصه شاهد موفقیتهای زیادی خواهیم بود.این سؤال را بسیاری از من پرسیدهاند که چرا به لقب مرد معدنی دست یافتهای؟ چون تنها کسی هستم که تمام مادههای معدنی سراسر ایران را میشناسم، از ۹۵ درصد معادن ایران بازدید کردهام و با کشف ۴۰۰ معدن برای خود و مجموعههای مختلف به این لقب دست یافتهام.
او از سختیهایی که در مسیر کشف معادن با آنها روبهرو شده میگوید که بارها اسیر اشرار شده و تمام وسایلش را از دست داده و در بیابان رها شده، از گرمای ۵۰ درجه جنوب ایران میگوید که مرگ را در چندقدمی خود دیده است. از اینکه در مسیرهای سنگلاخ منتهی به معادن، با انحراف اتومبیلش از جاده تا پای از دست دادن جان رفته و از نقص فنی وسیله نقلیهاش در جایی که آنتندهی موبایل نبوده و صدها کیلومتر با پای پیاده طی کرده و سفرهای طولانی در آفتاب سوزان بیابانها سخن میگوید اما تأکید میکند که از پای ننشسته و به راه خود ادامه داده است.
این کارآفرین موفق ادامه میدهد: اکنون ۳۰ نفر پرسنل در شرکت و ۶۰۰ نفر هم در معادن سه استان (کرمان، سیستان و بلوچستان و هرمزگان ) مشغول به کارند. خوشحالم که توانستهام جوانانی را که از جویا شدن کار نا امید شده بودند به زندگی امیدوار کنم.
آرزوهای بزرگ
شاهی مریدی در رابطه با تألیف کتابی به نام سختتر از سنگ میگوید: این کتاب، لحظه به لحظه زندگیام را بیان میکند که حاصل ۱۸ سال تجربه و کار دربخشهای مختلف معدن در ایران است. گرچه تحصیلاتم مرتبط با معدن نیست اما تجربیاتی غنی در این راه کسب کردم که به تألیف کتاب دیگری به نام طرح جامع معدن و معدنکاران ایران منتهی شد.
او میگوید به دنبال اشتغالزایی بیشتر برای جوانان است تا جامعه از ناامیدی و فقر دور شود و ادامه میدهد: یکی از آرزوهایم در زمانی که کارگری میکردم کارفرما شدن و کشف معادن بود که بعد از سالها تلاش به این آرزو دست یافتم، چون هرگز ناامید نشدم و برای رسیدن به هدف پیش رفتم.
شاهی مریدی، خاطره تلخی هم از معدن دارد. یکی از برادرانش در یکی از معادن شمال کشور در پی حادثهای جان خود را از دست میدهد و خانوادهاش داغدار میشوند.
وی در ادامه گفتگو با خبرنگار اطلاعات در کرمان میافزاید: آنچه که تا به امروز مرا سرپا نگه داشته، سختیهای دوران کودکی است، در روستایی با حداقل امکانات بزرگ شدم و از همه وسایل اولیه زندگی محروم بودیم، حتی آب لوله کشی و برق هم نداشتیم. دوران دشواری بود.
اکنون در نظر دارم معادنی را که در حال صدور مجوز اکتشاف و بهرهبرداری هستند راهاندازی کنم و کارخانههای فرآوری را برای تبدیل محصولات به گردش بیندازم تا از خامفروشی جلوگیری شود.
همه میتوانیم ثروتمند باشیم
این کارآفرین، خوشبختی را در آن میداند که هر انسانی بتواند حتی یک نفر را به کاری مشغول و چراغ امید و زندگی را در دل او روشن کند، این یعنی مسئولیت اجتماعی خود را انجام داده و همین جاست که احساس خوشبختی به سراغش خواهد آمد. به یاد جملهای افتادم که میگوید: «خوشبخت کسی است که شکوه رفتارش، آفریننده لبخند زندگی بر لبهای دیگران باشد.»
وحید شاهی مریدی میگوید: هرگز همه موفقیتهایم را به خودم نسبت ندادم و میدانم خداوند پاداش همه سختیها و ناامید نشدنهایم را به من عطا کرده، از طرف دیگر میدانم که نقش خانواده و حمایتهای آنان هم در زندگیام زیاد بوده است، به ویژه خود را مدیون حمایتهای برادرانم از جمله حمید میدانم که اکنون رییس هیأت مدیره شرکت یاقوت کویر ونویسنده کتاب «آوای نیاکان»
است.
برادر دیگرم محمود هم نایبرییس شرکت و سرپرست معادن در سه استان است که زیر نظر شرکت مشغول به فعالیتند.
در طول زندگی به کارهای زیادی دست یازیدم و بسیار کارگری کردم، مشکلات بسیاری را پشت سر گذاشتم اما دست از تلاش برنداشتم، چرا که معتقدم هرکسی پتانسیلی دارد که باید شناسایی و در همان راستا تلاش کند و با استفاده از نیروی جوانیاش جلو برود تا به نتیجه برسد.
کره زمین برای همه ساکنانش ثروت زیادی در خود دارد که همه میتوانیم ثروتمند باشیم .
او در پایان این گفتگو میگوید: بزرگترین دامی که یک جوان میتواند در آن بیفتد این است که هر وقت میخواهد مشکلات و شکست های خودش را توجیه کند از عدم حمایت خانواده و نداشتن سرمایه
بگوید.
البته شاید کسانی که از پشتوانه مالی و حمایتی قوی برخوردارند مانند من با آن همه سختی روبهرو نشوند ولی چاره غلبه بر این بیعدالتی، انفعال و غر زدن نیست، چون باعث میشود همان موقعیتهای اندک را هم نبینیم و استعدادهای محدود اطرافمان را فراموش کنیم.
من جوانی بودم با پایینترین سطح حمایت خانواده و از نظر مالی فقیر که با کمترین امکانات زندگی کردم اما این جمله را سرلوحه کارهایم قرار دادم که زندگی همیشه راه مرا نمیرود، خودم باید راه و زندگیام را بسازم .