محمدعلی فیاضبخش :اخیراً یکی از اعضای حقیقی شورای انقلاب فرهنگی که در این جمع وزین از امتیاز تریبونهای متنوع و ویژه برخوردارند، در بیاناتی از خجالت برخی مدارس مذهبی درآمده و این مدرسهها را «کارگاههای احمقپروری» نامیدهاند!
انتقادات تند ایشان، از جمله به آموزش قرآن به سبک و سیاقی خاص و پرداختن به معرفی ائمه علیهمالسلام به صورتی خاصتر و نیز شکوه از این است که: «بچه، کودک است(!) و نیاز به پوشیدن رنگهای شاد و متنوع دارد» و در این مدارس محدودیتهایی وجود دارد و هکذا!
از سیاق و زمینه سخنان ایشان چنین استشمام میشود که منظور، همان مدارس مدرنی هستند که رویکردهای سنتی مذهبی دارند و نوعاً به عنوان برند شناخته میشوند.
کمتر موردی را تا کنون مصداق فرار به جلو در این حد و رسم دیده بودم و البته اعجاب نیاوردم و کماکان تأسف بردم و حسرت خوردم؛ بدان روی که :
۱ـ مگر ما در آموزش و پرورشمان در طول این سالیان مدارس غیر مذهبی هم داریم!؟ که ایشان با شاخصه «مدارس مذهبی» پارهای از مدرسهها را با چنان پسوند توهینآمیزی توصیف میکنند. البته اگر منظور ایشان تقیّد و توجه به آموزشهای مبناییتر در مذهب در برابر رویکردهای سطحی و شعاری است، آری! مدارس مذهبیتر داریم؛ اکنون باید بررسی کنند و انصاف دهند در کدام گروه از این دو نوع مدرسه، فشارها و محدودیتها به نام مذهب، بیشتر بر دانشآموزان تحمیل میشود؟ آنها که نقشه راه تعلیمات مذهبی را دارند یا آنها که مذهب تحمیلیشان منحصر در صف صبحگاه و مناسبتهای ریز و درشت است و هزار سختگیری بر ظاهر و باطن بچهها!؟
۲- بانیان وضع موجود(!) در مدارسی که به تعبیر ایشان، «احمقپروری» میکنند- و منحصر به مدارس مورد اشاره ایشان هم نیست- و از مذهب مفهومی ناچسب و غیردلپذیر برای دانشآموزان ساختهاند، عقبهشان به کجا بر میگردد؟
قطعاً سن و سال قائلِ این سخن این مقدار قد میدهد که جولان نهادی به نام «امور تربیتی» را در دو دهه اول انقلاب به یاد آورند که میاندارانی اغلب آتشبه اختیار، حتی به قیمت ایجاد اختلال در مدیریت مدارس، مذهب پیشنهادی خود را در مدارس اِعمال میکردند؛ جوانانی در سنین بین ۲۰ تا ۲۵سال و با دستی خالی از معلومات دینی و سلیقهای خالیتر از روشهای پرورشی. آن نهاد و آن جولانها ایدههاشان را از کدام آبشخورها برگرفتهبودند؟ از مدارس مذهبی مورد شکوه و گلایه ایشان یا اتفاقاً از ایدههای مقابل این مدارس؟
۳- شاکی «مدارس مذهبی احمقپرور» آیا خود سالها در تریبونهای خارج از حد و شمار، در انواع و اقسام مسائل، اعم از فلسفه و عرفان و تعلیم و تربیت و اقتصاد و سیاست، در قامت نظریهپرداز و ایدهساز ظاهر نشدهاند؟ و مهمتر از آن، آیا عضوی مؤثر و تصویبگر در پروتکلهای فرهنگی در شورای عالی انقلاب فرهنگی نبوده و نیستند؟
چرا فرار به جلو؟ اگر مدارس مذهبی محدودیتهایی را برخاسته از ایدههای تربیتی دارند و با نقشه راه حرکت میکنند،(گیرم ایشان نمیپسندند)، مدارسِ خارج از این پارادایم که به مراتب مشکلاتشان بیشتر است! از یکسو توجهات زیربنایی مذهبی در دستور کارشان نیست و از دگرسو با رویکردهای مذهبگریز و به نام مذهب، بر دانشآموزانشان مضیقههای ریز و درشتتری راتحمیل میکنند، که رنگ لباسِ مورد ذکر ایشان، کمترینِ آنهاست. بهتر است کسانی که بیمحدودیت، صاحب تریبونهای بیحد و شمار هستند، پایبستهای سست این خانه را نیز ببینند و سپس در اندیشه ترمیم نقش ایوانش برآیند.