اطلاعات نوشت: «کلام و جامعه» اثر پروفسور یوزف فاناس در موضوع تاریخ علم کلام است که در چهار جلد و هزاران صفحه توسط انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب قم به چاپ رسیده است. این اثر که به عنوان مهمترین کتاب در تاریخ علم کلام اسلامی شناخته شده است، به همت گروهی از مترجمان: دکتر محمدرضا بهشتی، دکتر محمد سردانی، دکتر فرزین بانکی، دکتر الهام حسینی بهشتی و دکتر احمدعلی حیدری به فارسی ترجمه شده است. دکتر سیدمحمدرضا بهشتی این اثر مفصل را ویرایش علمی کردهاست.
بررسی تاریخ علم کلام اثر پروفسور یوزف فان اس در نشست معرفی و بررسی مجموعه 6 جلدی «کلام و جامعه؛ تاریخ اندیشه دینی در صدر اسلام در سدههای دوم و سوم هجری»، از سلسله نشستهای کتاب معیار، عصر چهارشنبه 28 شهریور در مؤسسه اطلاعات برگزار شد.
در اینجا خلاصه ای از مباحث را جهت اطلاع خوانندگان عالیقدر آورده ایم و متن دقیق و مفصل این جلسه و سخنرانیها در هفته های بعد در پیوست فرهنگی منتشر خواهد شد.
در ابتدای این نشست، سید مسعود رضوی، روزنامهنگار و دبیر جلسه ضمن سپاس از حاضران و سخنرانان، با این عبارات سخن را آغاز کرد: علم در حجاز، در گذشتههای دور و قرن اول، ظاهرا تنها استماع حدیث و قرائت قرآن بود ولی وقتی مسلمانان بهتدریج وارد بین النهرین که بخشی از ایران بود و شامات و مناطق دیگر شدند، با علوم دیگر آشنا شده و کمکم علوم اسلامی همچون تفسیر و فلسفه و نجوم و تاریخ و تصوف شکل گرفت. البته محور و مرکز همه دانشها، همانا الاهیات بود و کلام متضمن این دانش و پیوند دیگر علوم با ارزشهای آن بود. زنده یاد استاد یوزف فاناس در این کتاب علم کلام را در سده های دوم و سوم هجری را کاویدهاست و این بنیاد تمامی اتفاقات قرون بعد در جهان اسلامی است.
سپس آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد، عضو پیوسته فرهنگستان علوم طی سخنانی اظهار کرد: اینجا یک سؤال مطرح میکنم و پاسخ میدهم: دلیل پیدایش علومی همچون فقه و تفسیر قرآن معلوم است ولی منشأ علم کلام چیست و چه چیزی باعث پیدایش آن شده است؟ تاریخ علم کلام توسط افراد مختلف نوشته شده است. چطور این شاخه به صورت یک دانش درآمد؟
به نظر من بنیاد علم کلام اسلامی یک آیه در قرآن است؛ آِیه 125 سوره نحل: ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ، یعنی: ای رسول خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن. در این آیه اولاً دین به «سبیلالله» تعریف شدهاست و دین یک مفهوم ذهنی و باور معرفی نشده است، بلکه امری است که با «دعوت» ملازمت دارد و هر مؤمنی مرتب وظیفة دعوت دارد. باید توجه کنید که دعوت، با دفاع از دین متفاوت است؛ دعوت یک امر مثبت است و دفاع، منفی است.
در قرآن دعوت مبتنی بر 3 چیز است: اول «حکمت»، که این کلمه 21 بار در قرآن آمده و این واژه قبل از اسلام هم البته وجود داشته است. در کتاب مقدس هم معادل این واژه را داریم که چندین بار هم بکار رفتهاست. معنای حکمت، خردمندی، تعقل و اندیشهورزی است.
در تمامی ادیان، حکیمان محترم شمرده میشوند. حکیمان یک طبقه اجتماعی بودند و در ایران باستان هم طبقه «داناکان»، همان حکیمان زمانه خود بودند که با خردورزی و استدلال علمی و برهان دین زرتشت را تبلیغ میکردند.
عنصر دیگر در دعوت، «موعظة حسنه» است. ابنسینا در اشارات درباره موعظه بحث میکند. موعظه یعنی زبان نرم، مهربانانه و با صدای آهسته و با اخلاق پند و اندرز دادن دیگران.
عنصر سوم در دعوت، «جدال احسن» است. در قرآن یک جدال بد و یک جدال احسن داریم. در مقابل جدال احسن، دو برنامه تلخ وجود دارد: یکی «مراء» (به معنی جدال و اعتراض) و دیگری «مخاصمه». این دو واژه معادل انگلیسی ندارند. مراء و مخاصمه مفاهیمی هستند که بر بدی دلالت دارند و با کمال تأسف، علم کلام از دعوت مبتنی بر حکمتِ مبتنی بر موعظهِ مبتنی بر جدال احسن آغاز شد، ولی کمکم در جامعه اسلامی به جاهای بد رسیده و هرجا مخاصمه و مباحث تلخ و گفتگوهای زشت شکل میگیرد، اسمش را علم کلام گذاشتهاند.
مثالی بزنم، سعدی در گلستان بحث خود درباره فقر را از نقل احادیث شروع میکند ولی در پایان کار آن را را به دعوای زشت میکشاند. شیخ در بخشی از حکایت «جدال سعدی با مدعی» می گوید: «ما در این گفتار و هر دو به هم گرفتار. هر بیدقی که براندی، به دفع آن بکوشیدمی و هر شاهی که بخواندی، به فرزین بپوشیدمی تا نقد کیسهٔ همت درباخت و تیر جعبهٔ حجت همه بینداخت.
هان تا سپر نیفکنی از حملهٔ فصیح/ کاو را جز آن مبالغهٔ مستعار نیست/ دین ورز و معرفت که سخندان سجعگوی/ بر در سلاح دارد و کس در حصار نیست
تا عاقبتالامر دلیلش نماند ذلیلش کردم. دست تعدّی دراز کرد و بیهده گفتن آغاز و سنّت جاهلان است که چون به دلیل از خصم فرو مانند سلسلهٔ خصومت بجنبانند؛ چون آزر بتتراش که به حجّت با پسر برنیامد، به جنگش برخاست که «لَئِن لَمْ تَنْتَهِ لَاَرجُمَنِّکَ»، دشنامم داد، سقطش گفتم. گریبانم درید، زنخدانش گرفتم.
او در من و من در او فتاده/ خلق از پی ما دوان و خندان/ انگشت تعجّب جهانی/ از گفت و شنیدِ ما به دندان
عناصر علم کلام در قرآن سه یا چهار عنصر است. اولین عنصر، دعوت است؛ آن هم دعوت مبتنی بر حکمت، موعظه و جدال احسن. این ریشه علم کلام است. اگر مسلمانی نمیتواند دیگری را طوری دعوت کند که او به دین اسلام بگرود، او وظیفه مسلمانی خود را انجام ندادهاست.
کتاب «کلام و جامعه» اثری است که من دست مترجمان و ویراستاران آن را میبوسم و از مرحوم آقای فاناس بابت نگارش آن سپاسگزارم. من او را از بیش از سی سال قبل میشناسم؛ از زمانی که انجمن فلسفه واقعا محل گفتگو و بحثهای علمی و مدیر آن آقای دکتر اعوانی بود. فاناس به انجمن فلسفه دعوت شد و من او را آنجا دیدم. او از دامنش فضل میبارید. این کتاب هم واقعاً اثر مستطابی است چرا که اولاً هیچ کس به این اندازه در کلام اسلامی دقت نکردهاست. و ثانیاً آقای فاناس به چیزهایی پرداخته که حتی ما مسلمانان به آنها نپرداختهایم. مثلاً در باره فرقه «اباضیه» بسیار زیبا بحث کرده و جزئیات اعتقادات آنها را آوردهاست. البته اندک نقاط ضعف کتاب هم باید بررسی شود، مثلاً درباره تشیع، فقط به طبری اعتماد کرده است و به آثار دیگران توجه نکردهاست.
به نظر من، بعدها در دانشکدههای الهیات یا دانشگاه ادیان، باید آثار فاناس در زمینه تشیع جمعآوری و نقد شود.
پس از استاد محقق داماد، دکتر محمدرضا بهشتی، استاد فلسفه دانشگاه تهران سخنانی ایراد کرد و گفت: در کتاب «کلام و جامعه» ما با مجموعهای نزدیک سه هزار و هشتصد صفحه مطلب و یک کار غولآسا روبرو هستیم. پروفسور فاناس یک مقطع مهم تاریخی را انتخاب کرده که پیدایش دانش کلام در آن دوره از تاریخ مسلمانان بوده است. بیشترین تمرکز کتاب بر دوره یا سده دوم هجری است. شیوه کار وی جزو آموزندهترین وجوه این نوشتۀ سترگ است. کتاب دو بخش دارد: در بخش اول، مطابق نگرش رایج در پنجاه سال پیش، بررسی تاریخی علم کلام را انجام داده و بخش دوم مباحث نظاممند درباره موضوع مطرح میشود.
دومین ابتکار فاناس آن است که به جای پرداختن کلی به آراء نحلهها، در بخش تاریخی با دقت تلاش میکند که نشان دهد چه کسی چه چیزی میگوید و ما کمتر اثری داشتیم که آراء افراد در آن با دقت مطرح شود.
ابتکار دیگر او آن است که آراء اسلامی را به پنج حوزه تقسیم کرده است: حوزههای حجاز، عراق، شام، مصر و شرق ایران. این تمرکز روز شرق ایران هم گنجینه دیگری برای ما است که پیش از آن سابقه نداشتهاست. او مباحثات درباره صورتگرفته بین نحلهها در هر دوره بحث میکند و این کار تا قبل از تألیف این کتاب بیسابقه بودهاست.
عنوان کتاب هم (کلام و جامعه) بیسابقه بودهاست. در این کتاب نسبت دانش کلام با جامعه و مناسبات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بررسی میشود؛ مثلاً فاناس به یکسری مباحث در شرق ایران (با توجه به موقعیت جغرافیایی و مناسبات تجاری این منطقه) اشاره میکند که در عراق مطرح نیست زیرا بافت اجتماعی دو منطقه باهم متفاوت است. در کتاب نسبت آراء کلامی با شرایط اجتماعی و سیاسی هم بررسی میشود که به نوع خود جالب است. این کتاب بسیار خواندنی است زیرا چگونگی گره خوردن آراء با شرایط اجتماعی و سیاسی را نشان میدهد که کار بسیار باارزشی است.
این کتاب خاستگاههای متکلمین را به لحاظ اجتماعی و اقتصادی نشان میدهد. مثلاً در سده دوم برخلاف سده اول، بیشتر متکلمین صاحبان حِرَف هستند، نویسنده توانسته دریچههایی را در این زمینه باز کند. او به عنوان فردی عالم و فاضل، حدسها و گمانهزنیهایی هم دارد. در این شش جلد، صدوبیست وپنج صفحه به منابع و مآخذ اختصاص داده شدهاست و نزدیک چهار هزار منبع در آن استفاده شدهاست. او حدود بیست هزار ارجاع در پاورقی دارد که هرکدام یک گنج بینظیر است. استنادهای او هم منحصربفرد است و این اندازه دقت در ارجاع، سابقه ندارد و بسیار فاضلانه است.
فاناس تلاش کرد زمینهای برای کارهای بعدی فراهم کند؛ حتی کارهایی که در راستای نقد کتاب خودش باشد. این کتاب بیست وپنج سال پیش منتشر شد. فاناس سالهای دراز صرف تألیف آن کرد. روش پژوهشی او بسیار آموزنده است و خواندن این کتاب برای پژوهشگران به منزله نگاه کردن به دست یک پژوهشگر است.
در ادامه دکتر محمد سردانی طارمی، استاد دانشگاه ئذ آلمان و پژوهشگر فقه و کلام اسلامی بیان کرد: قبل از قرن پانزده، در آلمان خبری از شرقشناسی نبود. شرقشناسی در ابتدا در کشورهایی مثل فرانسه و هلند و انگلیس ایجاد شد که با شرق در ارتباط بودند. ولی بین شرقشناسان آلمانی و پژوهشگران دیگر، تفاوت ماهوی وجود دارد.
ریشه شرقشناسی، استعمار است ولی چون آلمان کشور استعمارگر نبود، بودجه دولتی برای شرقشناسی نداشتند و دانشمندان و محققان برحسب علاقه دنبال این موضوع رفتند. آلمان تا 1871 یک کشور واحد نبود و ایالاتهای مختلف داشت که باهم در حال جنگ بودند. بعد از به قدرت رسیدن بیسمارک در 1871، آلمان یکپارچه شد و استعمار را آغاز کرد ولی با شروع جنگ اول جهانی، فرصت چندانی برای استعمار و غارت پیدا نکرد.
تمامی صنایع اروپا، از بدو تأسیس، به فاصله چند سال وارد کشورهای شرقی میشدند به جز چاپ. یکی از بزرگترین موانع مطالعات شرقشناسی در آلمان، نبود چاپ در شرق بود. در 1514 میلادی یک تاجر یک ماشین چاپ به ترکیه برد ولی سلطان بایزید دوم ممنوع ساخت و استفاده از آن با فتوای حرمت و با مخالفت علما نیز مواجه شد. در واقع با فشار نسخهنویسان، به طور کلی قرنها چاپ کتاب در عثمانی و بلاد اسلامی به تعویق افتاد.
دکتر سردانی از ترجمه عربی کتاب پروفسور فان اس انتقاد کرد و نوشتن مقدمه به قلم فان اس بر ترجمه فارسی را نشانگر ارزش و صحت و دقت این چاپ از کتاب کلام و جامعه دانست.
در ادامه دکتر احمدرضا مفتاح، معاون پژوهشی دانشگاه ادیان و مذاهب قم در گزارشی درباره چاپ کتاب «کلام و جامعه» گفت: در ابتدا گمان نمیکردیم کار ترجمه این کتاب آنقدر سنگین باشد و دکتر بهشتی در این سالها زحمت زیادی کشید. ویژگی دکتر بهشتی آن است که کار را با دقت و وسواس دنبال میکند. این کتاب جزو آثار فاخر دانشگاه ادیان و مذاهب است. این دانشگاه تلاش میکند علاوه بر فعالیتهای آموزشی، فعالیتهای پژوهشی را هم دنبال کند.
پروفسور فان اس از ترجمه این اثر به زبان عربی عصبانی بود ولی ترجمه فارسی آن از وزانت خاصی برخوردار بود که نظر او جلب کرد. دانشگاه ادیان توانسته در ارتقاء دانش ادیانی اثرگذار باشد و آثار مهمی در این زمینه منتشر کند. که به عنوان آثار مرجع مورد استفاده قرار میگیرد.
دکتر محقق داماد در ادامه به طرح پرسشی در زمینه ضعف ما در پژوهشهای اسلامی پرداخت و گفت: آثار غربیها درباره مطالعات اسلامی، صرفاً با انگیزه سیاسی نوشته نشدهاست اما این سوال مطرح است که چرا در جامعه غربی و غیرمسلمان، تحقیقات عمیقتری درباره اسلام صورت گرفته تا در جوامع اسلامی؟ کتابهایی که مسلمانان درباره کلام نوشتهاند را دیدهایم. چطور میشود که یک فرد مسیحی همچون زنده یاد پروفسور فان اس، سالهای زیادی از عمر خود را صرف تحقیق درباره کلام اسلامی میکند؟ انگیزه او چه بود؟ اگر علامه طباطبایی المیزان را مینویسد، خودش یک مسلمان است و درباره دینش تحقیق میکند ولی انگیزه فان اس از این پژوهش چیست؟ سوال بعدی این است که غربیهایی که چنین تحقیقاتی انجام دادهاند، لزوماً به اسلام تمایلی پیدا نکردهاند. (البته هانری کربن به اسلام اشراقی تمایل پیدا کرده بود). آیا انگیزه آنها فقط کنجکاوی بودهاست؟
دکتر سردانی طارمی در پاسخ به عصر روشنگری در اروپا اشاره کرد و آن را علت موفقیت غربیها در پژوهشهایشان دانست و گفت: عصر روشنفکری یک نهضت خردگرایی بود که از 1790 شروع شد و اکثر تحولات بزرگ اروپا در آن دوره رخ داد. در 1834 یک شرقشناس غربی یک قرآن چاپ کرد که تا مدتها، قرآن معیار بود. انگیزه او خردگرایی، دیگریشناسی و عشق به جزئیات بود. راز این قضیه، عصر روشنگری است.
فان اس یک آدم طناز است و این طنز در نام این کتاب به چشم میخورد زیرا تفاوت کلام مسیحیت را با کلام اسلامی نشان میدهد. کلام مسیحیت با مردم و جامعه کاری ندارد و در دامن کشیشها رشد میکند ولی شکلگیری و رشد کلام اسلامی در جامعه اتفاق میافتد.
محقق داماد: باید قبول کنیم که روحیه مسلمانان، روحیه تساهل و تسامح نیست. غربیها وقتی رواداری را قبول کردند، درباره آراء دیگران پژوهش را هم آغاز کردند.
بهشتی: آلمانیها روحیات خاصی دارند و سختکوش و دقیق و منظم هستند. نظم کاری و وظیفهشناسی آنها معروف است.
طارمی: فاناس در جلد چهارم کتاب میگوید در قرن چهارم جوشش و حرارتی در جامعه اسلامی وجود داشت و جلسات مذاهب مختلف در بغداد برگزار میشد که در آن تمامی سران مذاهب شرکت داشتند و بحث میکردند. این جلسات جزو سنتهای آن دوره بوده است.
بهشتی: رشته من فلسفه است و از جمله کارهای ما که چند سال پیش انجام میدادیم، ترجمه و انتشار «فرهنگنامه ریتر» بود که درباره تاریخ تطور مفاهیم فلسفی است. مثلا وقتی از واژه «جوهر» حرف میزند، از کاربرد این کلمه در محاورات مردم شروع میکند تا برسد به وقتی که این واژه تبدیل به اصطلاح میشود. در تاریخ تطور، به اهمیت تغییرات، یا تطور و دگرگونی آراء و اندیشهها پی میبریم. کانت کتاب «سنجش خرد ناب» را طی دوازده سال نوشت. کانت در این دوازده سال مفاهیمی را به کار میبرد که مدلولهایشان طی زمان عوض شدند. پس حتی منظم اندیشترین افراد، آن هم در یک کتاب، ناگزیر دگرگونی هایی دارند.
ما نه فقط باید درک درستی از آراء داشته باشیم، بلکه باید بتوانیم دگرگونی اندیشهها و مفاهیم را با تحقیق و دقت بهدست بیاوریم. در آراء، تطور روی میدهد. اولین کار این است که ترتیب تاریخی نوشتهها را داشته باشیم ولی درباره بسیاری از آثار، چنین اطلاعاتی نداریم. اروپاییان در قرن نوزده میلادی تلاش کردند تا ترتیب تاریخی نگارش آثار افلاطون را بیان کنند. به این منظور، به بررسی آثار این فیلسوف پرداختند و متوجه شدند که در برخی آثار به نحوی تاریخی ذکر شدهاست. در قدم بعدی آنها را با نوشتههای معاصرین هم قیاس کردند تا بتوانند دریابند افلاطون در زمان نگارش هر متن، چند ساله بود.
آنها متون افلاطون را هم تحلیل کردند و سبک نگارش او را در سنین مختلف درآوردند. در نهایت متون افلاطون را براساس ترتیب تاریخی شناختند و دستهبندی کردند و ایدههای او را با مراحل مختلف زندگیاش تطبیق دادند.
بهتر است ما هم کار کنیم و یکی از کارهایی که لازم است برای فهم بهتر آثار کلامی انجام دهیم، بررسی تطورات نویسنده و آثار او است که البته کار سنگینی است.