روزنامه شرق نوشت: سرعت حرکت در بدنه دولت کند است و گویی وزرا و حتی شخص رئیسجمهور برای انجام تغییر و تحولات در معذوریت یا کندی حرکت قرار دارند.
سیستم نخاع مرکزی دولت دچار مشکل است و تصمیمگیریها سخت و بدون شجاعت کافی انجام میشود.
این سخنان منافاتی با دولت وفاق ندارد، کسی با وفاق مخالف نیست، اما معنای تشکیل دولت وفاق استفاده از مهرههای سوخته و امتحان پسداده هم نیست. دولت باید تغییر مدیران کلیدی را جدی بگیرد و نشان بدهد که پیام تغییر را شنیده است.
اگر به اسم وفاق بنا بر آن باشد تا در پستهای کلیدی همچنان چهرههای سوخته و امتحان پسداده در جای خود باشند و با سیستم جدید همکاری نکرده، بلکه سنگاندازی هم بکنند و در بر همان پاشنه بچرخد، دیگر چه نیازی به تغییر و تحول بود.
ظاهرا توصیه رئیسجمهور از یک سو، برای عدم عجله در تغییرات و از سوی دیگر عدم تغییر لازم در گلوگاههایی، کار را با دشواری توأم کرده است. در صورتی که در این تغییرات میتوان از چهرههای اصولگرای کارآمد، جوان و متخصص غیرمارکدار نیز استفاده کرد و این در تضاد با دولت وفاق نیست. بسیار ناپسند است که وزیری در وزارتخانهای، رئیس یک سازمان مثلا روابط عمومی را تغییر داده و چهره جدید جایگزین میکند ، آنوقت از سوی یک مدیر همسو در همان وزارتخانه از آن مدیر، یا رئیس سازمان، برکنار شده و در یک مکان مدیریتی دیگر دعوت به کار میشود. این نه تنها دهانکجی به وزیر مربوطه است بلکه روند عملکرد دولت را با اخلال مواجه میکند.
در مفهوم وفاق باید تجدید نظر اساسی به عمل آید تا دست وزرا را باز بگذارد. ایجاد تغییر و تحول به معنای نفی گذشته نیست، ایجاد تغییرات در منافات با وفاق نیست. میتوان مدیران گذشته را تغییر داد و از هرگونه تفکر سیاسی (اصولگرا یا اصلاحطلب) به جای آنها استفاده کرد، به گونهای که وفاق هم معنا داشته باشد.
وفاق نباید سپری باشد تا مدیران بیکفایت آن را در مقابل خود بگیرند و از آن برای باقیماندن بر صندلی قدرت استفاده کنند. مدیرانی که به بهانههای واهی در سالهای گذشته خالصسازی را انجام دادند و مخالفان فکری خود را حذف کردند، سپر وفاق در دست گرفتهاند و به دنبال پستهای مدیریتی تازه هستند. باید به معنای وفاق از منظر درست آن نگریست تا دست مدیران برای تغییرات لازم نلرزد.