سید مسعود رضوی: ما کشور و ملت و فرهنگی مدعی و باسابقه هستیم اما آنچه ما را به درجا زدن و توقف در تاریخ واداشته، خُلقیات و رفتارهای بی منطق و برآمده از خرافات و عاداتی است که در در قرون ماضی و در دورههای استیصال و واماندگی، بر خصایل و افکار و رفتارمان چیرگی یافته است. طبعاً انسانها از شنیدن حقایق دردناک میگریزند. اما چه باید کرد؟ نمیتوان از حقیقت گریخت. نمیتوان واقعیات را در آیینه ندید؛ نقش بر آب زدن یا گره بر باد بستن بدور از خردمندی است.
سه چهار نمونه را ذکر میکنم و از خوانندگان عالیقدر تقاضا دارم بیندیشند و در محیط و محدودۀ حیات و ارتباطات خویش، چاره و راه حلی بیابند و نقد و تحلیل کنند.
اول: روز سیزدهم صفر از ماههای قمری، برابر با یکشنبه 28 مردادماه، سیل مشتاقان و خیل مردمان بر درِ پاساژها و دکانهای طلافروشی صف بستند و ساعتهای دراز کوشیدند تا از بابت سعد بودن یوم مذکور، با خریدن قطعهای طلا یا مطلا، سعادتمند شوند! گویا پس از چندماه رکود در بازار طلا و جواهر که هم ایام عزاداری سنتی در محرم و صفر بود، چند رویداد هم اثر بزرگی بر بازار طلا داشت. ازجمله، حمله به کنسولگری ایران در سوریه و سپس سقوط هلیکوپتر رئیس جمهور و وزیر خارجه و انتخابات دو مرحلهای و ترور اسماعیل هنیه توسط رژیم صهیونیستی، به همین دلایل، اولویتهای بزرگی چیره شد و بازار طلا قدری به محاق رکود رفت. ناگهان رندان بافراست هم به سراغ فضای مجازی و فالورهای بیکار و بی خبر رفتند که مردمان ساده را خوب می شناسند، با نقل یک روایت ضعیف و تبلیغ خرافه ای نامعقول، پیرایه و بساطی تازه برپا کردند و شد، آنچه باور کردنش در این دوره و زمانه دشوار است.
شنیده بودم که در فوتبال، از رمال و دعانویس و جادوگر و قفل و خرمهره بهرههای متافیزیکی میبرند تا دروازهها راقفل کنند و بازیکنان رقیب را مسخ و مسخر سازند، اما چه کسی فکر میکرد تا این حد آدمهای زودباور و متغافل در شهر و بلادما، دور و بر ما باشد؟
دوم: یکی از شرکتهای خودروسازی، اعلان صادر فرموده که میخواهیم 120 هزار دستگاه خودرو را در قالب طرحی بفروشیم که 36 هزارتایش به خریداران عادی تعلق میگیرد و آن هم قرعه کشی خواهیم کرد. قبلاً طرح واردات خودروهای دست دوم را هم به عنوان یک فکر بکر و پروژهای نوآورانه به مردم فروختند که هنوز نمیدانیم از کدام دلال باید تحویل بگیریم! اما در طرح جدید هم ملتی که چارهای ندارد و حق انتخاب هم ندارد، ناچار روانۀ بانکها شده و بیش از دو میلیون و دویست هزار نفر تا روز دوشنبه ثبت نام کرده و هر تقاضا 230 میلیون تومان پول خلایق در بانکل پولی به جیبها بلوکه شد تا از هر 200 نفر یکی برنده شود.
باری، مردم برای خودرویی که کیفیت مناسب ندارد چنین صف بستند و بازارش را داغ کردند که قیمت آزادش تکان اساسی خورد و دلالهای اتومبی زدند. درست مثل طلا که قیمت سکه را یک شبه یک میلیون تومان افزایش دادند. خودکرده را تدبیر نیست...
سوم: وزرای پیشنهادی رئیس جمهورمان آقای دکتر پزشکیان رفتهاند رای بگیرند بابت برنامههایشان و گره گشایی از مشکلاتی که مدتهاست دیگر مشکل نیست بلکه بحران است و مصیبت برای زندگی فردی و جمعی مردم. اما نمایندگانی که غالباً میکوشند از درصد آرایشان برای ورود به مجلس حرفی زده نشود، به نام مردم توبه نامه میطلبند و مته به خشخاش میگذارند که مثلا شاخصههای دولت پزشکیان را کم رنگ کنند و حتی بکوشند تا وزرای پیشنهادی همچون احمد میدری و ظفرقندی را را تایید نکنند.
راستش وقتی نطق و بیانیه سرکار خانم دکتر صادق را شنیدم که دخت شهید و بانویی متعهد، متدین و کارآزموده و دانشور است، دیدم از همان ابتدا آنقدر شعار درباره شهدا و انقلاب و مقدسات داد که منتظر بودم آخرسر شهادتین هم بگوید تا نمایندگان خالصه قبول کنند مسلمان است! آیا از بین بردن عزت وزرا و تواب سازی از مدیران پرشور و شجاع، نتیجهای جز ترس خوردگی و انحطاط و عدم مسئولیت پذیری در لحظات سخت دارد؟
نمیدانم چه در سر دارند و به چه میاندیشند که سوزنی را در انبار کاهی مییابند اما آتشی فروزان را بر خرمنی بزرگ نمیبینند. انگار نه انگار که انباشت مطالبات و رسوب مشکلات، دارد کمر مردم را میشکند و ظرفیتها و سرمایههای اندک را میسوزاند و امنیت و اقتدار کشور را سست میکند.