جمیله کدیور: پس از تأسیس دولت صهیونیستی در سال ۱۹۴۸، «ترور» بهعنوان سیاست رسمی دولتی در اسرائیل هم در سرزمینهای اشغالی و هم در دیگر کشورهای جهان بدون هیچ ملاحظه یا بازخواست بینالمللی تا به امروز اعمال شدهاست.
پس از سلسله ترورهای هدفمند اسرائیل در ایران؛ اسماعیل هنیه، بلندپایهترین مقام سیاسی و دیپلماتیک حماس، اولین مهمان رسمی خارجی است که در خاک ایران و علیرغم تدابیر امنیتی شدید، توسط رژیم اسرائیل ترور میشود. از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ همه رهبران حماس به اهداف مشروع اسرائیل تبدیل شدند. ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، اولین نخستوزیر منتخب فلسطین و از مذاکرهکنندگان اصلی توافق آتشبس در نوار غزه، هرچند از سایر ترورها و سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل در نقاط دیگر منفک نیست، ولی به لحاظ زمانی، مکانی و پیامدهای احتمالی منطقهای و بینالمللی آن متمایز و قابل توجه است.
با توجه به اینکه هنیه، سیاستمداری در خفا نبود و فعالیتهای دیپلماتیک و سیاسی او کاملا آشکار بود و بهکرات سفرهای متعدد، هم به ایران و هم به نقاط مختلف جهان داشت، این پرسش جدی مطرح میشود که چرا او باید در این مقطع زمانی و مکانی خاص و بهطور مشخص ساعاتی بعد از مراسم تحلیف رئیسجمهوری جدید در ایران ترور شود؟
اسرائیل با ترور هنیه در ایران، نه فقط رئیس حماس را هدف قرار داد، بلکه با عبور از تمامی خطوط قرمز سیاسی و دیپلماتیک و تجاوز به حاکمیت و امنیت ملی ایران، تمامیت ارضی کشور را نقض کرد و پیامی روشن هم به ایران و هم به دیگر متحدان ایران در محور مقاومت داد.
ترور هنیه در ساعات نخستین فعالیت رئیس جمهوری جدید صورت گرفت که با هدف تعامل با جهان و تأسی به شعر حافظ مبنی بر: «با دوستان مروت با دشمنان مدارا» سیاستهای خود را اعلام کرد. ترور مهمان رسمی دولت در تهران با تحتالشعاع قراردادن روی کار آمدن رئیسجمهوری جدید با سیاستهای جدید، عملا کام ایرانیان را در ساعات نخست شروع به کار دولتی که اولویت خود را تقویت صلح و ثبات در منطقه و ارتقای تعاملات سازنده با جامعه بینالمللی اعلام کرده بود، تلخ کرد.
اسرائیل استراتژی تعامل ایران با جهان را یک تهدید وجودی برای خود میداند و انزوای ایران و استمرار تنش در روابط ایران و غرب و همسایگان و کشورهای منطقه، سیاست مطلوب اسرائیل است. به همین دلیل، سیاستهای اعلامی مسعود پزشکیان در برابر جهان، خطری جدی برای اسرائیل بهویژه سیاست عادیسازی روابط آن با کشورهای عرب منطقه تعبیر شد.
از طرفی، با گذشت ۴ روز از ترور هنیه در تهران، چگونگی اجرای این ترور روشن نشده و این سؤالهای جدی مطرح است که چگونه اسرائیل توانسته محل اقامت او را در ایران، شناسایی و او را در اتاق خوابش ترور کند؟ این ترور در شرایطی رخ داد که مراسم تحلیف رؤسای جمهوری و حفاظت از مهمانان رسمی با تدابیر امنیتی شدید همراه است. با توجه به کشتهشدن هنیه در اتاق خواب خود، که نشان از اطلاعات دقیق اجراکنندگان عملیات از مکان او داشت، این ترور نه فقط حاکی از خلل امنیتی است، بلکه اگر حمله با موشک رخ داده باشد، نشانه ضعف سیستمهای دفاعی تهران است که قادر به شناسایی و رهگیری موشک و کشف مسیر حرکت آن نبودهاند و اگر با جاسازی بمب و مواد منفجره در اتاق نامبرده طی برنامهای درازمدت رخ داده، نشانه دامنه نفوذ در سیستمهای امنیتی ایران است.
این ترور به منزله تحقیر وجهه و اعتبار و حیثیت ایران هم است. ترور هنیه همچنین پیامی بود که چنین اتفاقی میتواند در هر زمانی، هر یک از مقامات لشکری و کشوری ایران و رهبران مقاومت را در قلب پایتخت یا هر نقطهای در ایران هدف قرار دهد.
ترور هنیه، بعد از سفر نتانیاهو به آمریکا، سخنرانی او در کنگره و تشویقهای مکرر وی توسط نمایندگان کنگره و ملاقات با رئیسجمهوری و معاونش که شانس انتخابشدن در انتخابات آینده آمریکا را دارد و نیز با رئیسجمهوری قبلی این کشور و کاندیدای فعلی جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری رخ داد؛ دیدارهایی که در اوج نفرت بینالمللی از نتانیاهو، نگرانیهای شخصی او و انزوایی که در جامعه اسرائیل تجربه میکند، همراه بود.
این ترور در شرایطی رخ داد که با توجه به پیامدهای جنگ غزه و کشتار نزدیک به ۴۰۰۰۰ فلسطینی و تخریب فراگیر آن، نابودی حماس بهعنوان هدف اصلی اعلامشده این جنگ محقق نشده، مذاکرات آتشبس به نتیجه نرسیده و اسرای اسرائیلی به خانه برنگشتهاند. این سفر برای نتانیاهو که دادگاه کیفری بینالمللی به دنبال دستگیری وی بهدلیل جنایات جنگی در غزه است، فرصتی برای ترمیم چهره منفور بینالمللی او فراهم کرد تا خود را بهعنوان دولتمرد مورد احترام بالاترین نهاد قانونگذاری آمریکا و طرف گفتگو با رئیسجمهوری فعلی و قبلی و آینده به تصویر بکشد.
سیاستمدارانی که «حق اسرائیل برای دفاع از خود» را همچون چک سفیدامضایی برای اسرائیل به رسمیت شناختهاند؛ چک سفیدی که رژیم اشغالگر از آن برای توجیه جنایتهای خود در غزه و کشورهای دیگر بهکرات استفاده کردهاست.
ترور هنیه همچنین درراستای تلاشهای مختلف نتانیاهو برای ادامه جنگ و تشدید تنش در منطقه و ترمیم چهره داخلی او برنامهریزی شد. این اقدام در شرایطی رخ داد که نخستوزیر اسرائیل برای فرار از بحرانهای داخلی خود و از ترس محاکمه و زندان در پروندههای فساد و عدم اشراف اطلاعاتی نسبت به عملیات ۷ اکتبر، نیاز به ادامه جنگ و ماجراجوییهای متنوع در کشورهای مختلف -از جمله ترور فؤاد شکر نفر دوم حزبالله، ترور یک مستشار نظامی ایرانی در بیروت و بالاخره ترور هنیه در تهران- دارد.
ترور هنیه همچنین با هدف خنثیکردن هرگونه تلاش برای آتشبس پایان جنگ و حل و فصل پرونده اسرا بود. اسرائیل، رژیمی بحرانزا و بحرانزی است و از فضای بحرانی و تنش بهره میبرد و باور و اعتنایی به راهکارهای سیاسی برای تحقق صلح، امنیت و آرامش در منطقه ندارد. ترور هنیه در شرایطی انجام شد که گفتگوهای آتشبس غزه در حال انجام و هنیه یکی از چهرههای اصلی مذاکرهکننده بود. این جنایت نقطه عطفی تلخ در تاریخ مبارزات فلسطینیها و نقطه عطف مهمی در عملیات طوفانالاقصی است که پرونده سیاسی و مذاکره آن را هنیه هدایت میکرد.
مطمئناً، کشتن یکی از مذاکرهکنندگان اصلی توافق آتشبس در غزه، نشانه تلاش اسرائیل برای ادامه تنش و خنثیکردن هرگونه چشمانداز صلح است. مدتهاست که این شیوه عملی اسرائیل بوده که هرگونه فرصتی را برای صلح و آرامش از بین ببرد تا جنایتهای همیشگی خود را با مصونیت کامل ادامه دهد. اسرائیل حملات نسلکشی خود را در غزه همزمان با پیشرفت مذاکرات آتشبس افزایش داد و برای اطمینان کامل از اینکه هیچ امکان قابل تصوری برای صلح در کوتاهمدت وجود نخواهد داشت، تمامی تلاش خود را برای تحریک دشمنان خویش، از جمله ترور رهبران شاخص مقاومت اعمال کرد تا از تحریک آنها بهعنوان بهانهای برای ادامه جنگ استفاده کند.
تردیدی نیست که شهادت هنیه در تهران هرچند تلخ و دردناک، ولی تأثیری بر قدرت و عملیات آینده حماس ندارد، برای اسرائیل امنیت ایجاد نمیکند و موجب انگیزه بیشتری برای مقاومت و مبارزه بین فلسطینیان میشود و به محبوبیت حماس در سرزمینهای اشغالی و خارج آن خواهد افزود. به تعبیر فلسطینیان، شهادت او پایان راه نیست، بلکه ایستگاهی جدید در راه مقاومت است. همچنان که شهادت دهها تن از رهبران فلسطینی ازجمله شهادت شيخ احمد ياسين، عبدالعزیز الرنتيسي، أبو علي مصطفى، ابراهیم المقادمة، فتحی الشقاقي، احمد الجباری، صالح العاروری، مروان عیسی و ... انگیزه و محرکی برای مبارزه و مقاومت بیشتر فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی شد.
اسرائیل که طی ۱۰ ماه گذشته موفق به تحقق اهداف خود در غزه نشده، با حملات اخیر خود به دو پایتخت منطقه و هدف قراردادن رهبران محور مقاومت در بیروت و تهران، تلاش کرد نمایشی از مانور قدرت اطلاعاتی- امنیتی و نظامی خود نشان دهد. این ترورها هرچند به بازگرداندن اعتماد بخشی از مردم اسرائیل به دستگاه امنیتی و اطلاعاتی منجر شد که از بعد از ۷ اکتبر اعتمادشان مخدوش شدهبود، ولی به امنیت اسرائیل یا تضعیف محور مقاومت نمیانجامد و میتواند موجب شعلهورشدن جنگ در منطقه شود.
تجربه نشان داده وقتی اسرائیل یکی از رهبران سیاسی یا نظامی حزبالله یا حماس و جهاد و ... را ترور میکند، یک رهبر سازشناپذیرتر و مصممتر جانشین رهبر قبلی میشود و عزم نیروهای مقاومت را برای مبارزه محکمتر می کند.
بعد از بدرقه با شکوه مردم تهران از مهمان شهید خود، حال باید منتظر ماند و دید ایران در پاسخ به سیاست تجاوز و ترور رژیم اشغالگر که به هیچ حد و مرز و قانونی پایبند نیست، چه خواهد کرد.