سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۰۶:۱۵
نظرات: ۰
۰
-

اگرچه در صحنه های دراماتیک در فیلم کمی اغراق شده است.اما فیلم«بی بدن»، تلنگری بر پدر و مادر هاست ‌که یک جای تربیت و پرورش فرزندان تان می لنگد!

منوچهر دین پرست در یادداشتی در نقد فیلم «بی بدن»، ساختۀ مرتضی علیزاده در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: فریادهای مادری که از مرگ مرموز و دلخراش دخترش گوش فلک را کر می کند،چنان چنگ در روح آدمی می اندازد که همراهی و همدلی با او تنها راه است. مرتضی علیزاده با ساخت فیلم «بی بدن»، مادری داغدار و زجرکشیده را به تصویر می کشد که در فقدان دخترش و قتل مرموز او، رنج وصف ناشدنی را تحمل می کند.

 فیلم بی بدن که به تازگی در سینماها اکران شده، بازخوانی و برداشتی آزاد از چند پرونده قتل است که در رأس آنها باید پرونده قتل غزاله شکور را دانست. فیلم سینمایی بی بدن یا به بیان نوشتاری تبلیغاتی‌اش به شکل«بیبدن»، فیلمی جنایی است که از یک پرونده قضایی مهم الهام 
گرفته است. 

داستان فیلم با تغییراتی به یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ اشاره دارد. پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت و یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های چند سال اخیر ایران بود که حاشیه‌هایی هم در فضای مجازی به همراه داشت. فیلم با دستمایه قرار دادن این پرونده، سراغ شخصیت‌ها می‌رود و ما را با ابعاد مختلف یک حکم آشنا می‌کند.

 کارگردان فیلم سعی کرده تا داستانی خلق کند که دختری توسط دوست پسرش به قتل می رسد و پلیسی در پی گشایش پرونده این قتل است. چرا که جسد دختر ناپدید شده و هیچ اثری از آن نیست. کارگردان در کنار مرتضی دانشی قرار دارد که پیش از این با فیلم «علفزار»ش که دربارۀ تجاوز چند جوان به دختران و زنانی در یک مهمانی ویلایی بود، توانست در میان مخاطبان شناخته شود.

این هر دو فیلم، درامی جنایی هستند که مخاطب با دلهره و اضطراب باید آن را پیگیری کند. در فیلم بی بدن اما نسبت به فیلم علفزار،ما با فضایی به شدت غم انگیز و سیاه رو به رو هستیم که واکاوی جنایت را سکانس به سکانس سخت کرده است. الناز شاکر دوست، در نقش مادرمقتول، اگرچه انتخاب چندان جذابی نبود، اما توانست با بازآفرینی التهاب و افسردگی در نقش مادر مقتول کنار بیاید.

 او در سکانس های مختلف از زمان آگاهی اش از ناپدیدشدن دخترش و سرانجام قتل وی و از همه مهمتر با وضعیت هولناک بی  بدنی و یا بی  جسدی دخترش،نقش مادری فروریخته را به خوبی ایفا کرده است. اگرچه فیلم با محوریت مادر مقتول در حرکت است، اما می توان به نقش اخلاقی و اجتماعی او هم در فیلم نگریست که کارگردان سعی کرده تا این وجه را نیز پر رنگ کند.

به طور مثال، مواجهۀ مادر با کسانی که در فضای مجازی حرف های بی ربطی درباره دخترش می زدند و یا هنگامی که مادر در شب عروسی دوست دخترش متوجه می شود که او نیز نقشی در ماجرای کشته شدن دخترش دارد، از اینکه درخواست می  کند او را حلال کند، فضاهای اخلاقی فیلم بسیار پر رنگ می شود. از سوی دیگر، درخواست دستگاه قضا برای رضایت گرفتن از خانوادۀ مقتول نیز یکی دیگر از صحنه هایی است که این فرایند پیچیده و سخت را به خوبی به تصویر می کشد. 

«نوید پورفرج» در نقش بازپرس پرونده که با فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» شناخته شده نیز در این فیلم به خوبی نقش قابل توجهی را ایفا کرده است. او در سکانس های مختلف، ضمن همراهی با مادر مقتول که در پی گشایش راز قتل است، همچنان به دنبال رضایت مادر نیز هست که جوانی دیگر به دار آویخته نشود. 

همین فراز و نشیب بازپرس و جدال هایش با خانوادۀ قاتل و وکیل آنها، فضای اخلاقی فیلم را نیز پر رنگ کرده است.  اگرچه فیلم چنان سخت و دلهره آور و تالم برانگیز است که دیدن آن را به نباید به هر کسی توصیه کرد، اما باید دید که کارگردان با تولید این فیلم به مقصودش رسیده است یا نه؟ آیا او فقط به دنبال به تصویر کشیدن پرونده  ای جنایی بوده که از این دست فیلم ها در سراسر جهان بسیار ساخته می شود و یا در پی این بوده که پرونده ای جنایی و به عبارتی یکی از پیچیده‌ترین پرونده‌های جنایی ایران را به تصویر کشد؟

 اگر اینها بوده که می توان گفت او در این کار موفق عمل کرده است، اما اگر هدفش نوعی مسؤولیت اجتماعی و اخلاقی است که بتواند یکی از مشکلات جدی جامعه را واکاوی کرده و پیامی نیز برای مخاطب داشته باشد که باید گفت زبان سینمایی فیلم در این مورد سخت می لنگد و جنبه  های معمایی آن بسیار جدی تر از جنبه های اجتماعی و اخلاقی است. 

او حتی نتوانست در فیلم، رابطه دختر و پسر یا حتی رضایت گرفتن برای عدم قصاص را به خوبی تشریح کند و موقعیت های مناسب سینمایی خلق کند. چون کاملاً مشخص است که نقش اصلی فیلم بر قصاص تاکید دارد و فضایی برای گذشت اصلاً ایجاد نشده است و سرانجام نیز جوان قاتل به چوبه دار سپرده می  شود.

 قضیۀ حساس قصاص در خیلی از آثار سینمایی و سریال ها تکراری است، اما علیزاده و دانشی سعی کرده اند که این بار، مخاطب فیلم به موضوع قصاص از نگاه خانوادۀ مقتول بنگرد، نه خانوادۀ قاتل.

در پایان این مطلب به دو سه نکتۀ دیگر هم می توانم اشاره کنم. اول اینکه  فیلم خوش ساخت محسوب می شود و سوژه حیف نشده است، اما گاهی انسجام خود را از دست می دهد.

دوم اینکه در بی بدن، گذر زمان برای مخاطب حس نمی شود و ما شاهد بازه زمانی از قتل تا قصاص نمی شویم.

نکتۀ آخر اینکه صحنه های دراماتیک در فیلم کمی اغراق شده است. مانند گشتن مادر مقتول برای پیدا کردن جسد در میان زباله ها. با همۀ اینها بایداضافه کرد که فیلم«بی بدن»، تلنگری بر پدر و مادر هاست ‌که یک جای تربیت و پرورش فرزندان تان می لنگد!

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی