برترینها نوشت: سوژه این روزهای فضای مجازی، سفر محمدرضا احمدی به کانادا و حاشیههایی که در فرودگاه ونکوور برای او ساخته شد، است. طبیعتا هر انسانی حق دارد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد؛ این که کجا برود، چه بخورد، چه بپوشد و بر کدام مشی و مرام باشد. مشکل امثال احمدی اما از جایی شروع میشود که این قبیل رفتارهایشان با آنچه در ویترینهای رسمی به نمایش میگذارند تومنی هفتصنار توفیر دارد. آیا مقصدی که امروز آقای گزارشگر برای سفر (تفریحی یا دائمی) انتخاب کرده یا نوع پوشش اطرافیانش، با کنشها و علایقی که در ایران بروز میدهد، نسبتی دارد؟ این کجا و آن کجا؟
حالا میفهمید چرا مردم باورتان نمیکنند و هر چه میگویید نمیپذیرند؟ حالا درک میکنید چرا تلویزیون رسمی شما با سنگینترین ریزش مخاطب تاریخش مواجه است و برای جلب چهار تا بیننده ناچار میشود چنگ به دامن شاخهای اینستاگرامی و اینفلوئنسرهای دوزاری بزند؟ این ساختار تا مغز استخوان درگیر آدمهای جعلی شده، آنهایی که جلوی دوربین و پشت تریبون یک حرف میزنند و چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند؛ از همین شازده «اسمع قطری» تا مشاور سابق محمد باقر قالیباف که حنجرهاش را علیه غرب پاره میکرد، اما چند ماه پیش در کانادا رویت شد. از آن پسر دهه هشتادی که به عنوان جوانترین جهادگر کشور در تلویزیون پروموت شد و بعد به خاطر فساد مالی سر از زندان درآورد تا عالیجناب خاوری که از پیام «لطفا با وضو وارد شوید» روی در اتاقش به شلوارک و آویز صلیب در تورنتو رسید. چرا نباید فکر کنیم خیلیهای دیگرتان هم از همین تبارید، فقط هنوز دم خروستان بیرون نزده؟