فتح الله آملی: بیزحمت ابتدا به این پیامک توجه کنید:
مودی گرامی، با سلام و احترام در اجرای مقررات قانون بودجه 1400، 1401 و 1402 کل کشور، موضوع مالیات واحدهای مسکونی و باغ ویلاهای گران قیمت در ابتدای سالهای مذکور به اطلاع میرساند: نظر به اینکه در راستای مقررات مزبور ارزش و مالیات واحدهای مسکونی یا باغویلاهای گرانقیمت تحت مالکیت شما تعیین و در درگاه خدمات الکترونیک سازمان امور مالیاتی کشور به آدرس my.tax.gov.ir قرار گرفته است، چنانچه علیرغم اطلاعرسانیهای به عمل آمده، تاکنون نسبت به پرداخت و تعیین تکلیف نهایی آن اقدام موثری به عمل نیاوردهاید، به منظور جلوگیری از اقدامات اجرایی (ممنوع الخروجی و ...) ظرف مدت 72 ساعت از رویت پیام با مراجعه به سامانه سازمان و یا به نشانی تهران، خ ... طبقه 1ـ کد مالیاتی ... جهت پرداخت و یا تعیین تکلیف نهایی پرونده خود اقدام عاجل به عمل آورید. در صورت هرگونه ابهام با شماره تلفنهای ... تماس حاصل نمائید.
اداره کل مالیاتی...
بنده خدا میگوید هر چه خواستم وارد سامانه شوم نتوانستم. هر چه هم با این شمارهها تماس میگیرم به نحو عجیبی بوقی شبیه اشغال شنیده میشود، حالا باید در این اوضاع شلوغ کاری دم عید مرخصی بگیرم و بروم به آدرس فوق تا ببینم موضوع چیست و اصلاً این خانههای لوکس و باغ ویلاهای گرانقیمت تحت تملک بنده کجاست که خودم خبر ندارم؟!
قبلاً باغچه کوچکی داشتم که دو سال و نیم پیش به خاطر تامین مسکن فرزندم ناگزیر آن را هم فروختهام، از این گذشته اصولاً چرا تا به حال ابلاغیه یا پیامکی برایم نیامده که بدانم چه آشی بیخبر برایم پختهاند که مرا متهم به غفلت و اولتیماتوم 72 ساعته به خاطر عدم اقدام کردهاند؟!
مگر سازمان امور مالیاتی رابطهای با اداره ثبت ندارد که بفهمد اصولاً چه کسی باغ و ویلا و خانه لوکس دارد و چه کسی ندارد؟ چطور همه ما هزاران و صدها هزار خانه لاکچری لوکس و هزاران باغویلای مسکونی دهها و صدها میلیاردی را در همین تهران و مناطق ییلاقی اطراف تهران به چشم میبینیم اما سازمان مالیاتی نمیتواند ببیند و آن وقت برای آدمی که به جز یک آپارتمان قدیمی 2 خوابه طبقه چهارم بدون آسانسور نه باغی دارد و نه ویلا و نه پنتهاوس و خانه لاکچری دیگری و نه چیزی در مایملک خود پیامک تهدیدآمیز با چنین ضربالاجلی میفرستد؟!...
شاید هم چون دم عید است و مخارج دولت زیاد و چون نمیتوانند از کلهگندهها و مالکان حقیقی و حقوقی املاک اعیانی و آنها که به جای یکی، 100 تا و 100 تا خانه لوکس و ویلا و باغ و باغچه دارند مالیات بستانند به صورت رندوم برای بسیاری از مردم معمولی پیامک میفرستند و حتی پرونده مالیاتی تشکیل میدهند تا بگویند ما به قانون دریافت مالیات از خانهها و باغویلاهای لوکس عمل کردهایم و در این میان، طبق معمول از آنها که نباید مالیاتی هم بستانند؟!
و کاملا هم پیداست که با این شیوه اخذ مالیات نتیجه همین میشود که در طول سالهای گذشته کل مالیات اخذ شده از این محل به قیمت 10 پنتهاوس در همین تهران هم نمیرسد که آگهیهای چند صد میلیاردی فروش آنها خبرساز شده است و معلوم هم نمیشود مال کیست، به کجا وصل است و چقدر مالیات داده و اصولاً مالیات نقل و انتقالش چه رقم خندهداری بوده است؟!
نگارنده بارها در همین یادداشتها یکی از عوامل اصلی رونق دلالی و سفتهبازی و گرانی وحشتناک مسکن در کشور را ناکارآمدی نظام مالیاتی دانسته و لزوم اصلاح ساختاری سیستم مالیاتی کشور را مطرح کرده است. اینکه از عوامل اصلی بحران مسکن در کشور ناکارآمدی این سیستم است که با احتکار مسکن برخورد ندارد و از مزیت سرمایهگذاری در بخش دلالی و واسطهگری کم نمیکند و سروسامانی به اوضاع مالیات مستغلات و معاملات زمین و مسکن که در حد شوخی است، نمیدهد. و چرا هیچ کاری با دارندگان دهها و صدها قطعه زمین و ویلا و مسکن مسکونی ندارد تا این بخش و واسطهگری آن به پربازه ترین و کم ریسکترین بخش اقتصاد بدل نشود که استمرار همین وضعیت هزینههای بخش مسکن را در سبد هزینه خانوار در همین تهران به حدود 60 درصد نرساند و ....؟
اما اینکه بخواهد خود این قانون محمل ایجاد مزاحمت یا تبعیض ناروا و عملکرد گزینشی و ناعادلانه قرار گیرد، دقیقاً نقض غرض است. البته شاید تقصیر تنها متوجه سازمان امور مالیاتی هم نباشد و در برخی موارد باید مجلس و دولت با اصلاح مقررات و تعیین سازوکار دقیق و مشخص بستر درست اجرایی آن را فراهم آورند، اما تا آن زمان رفتار خود این سازمان با مردم هم باید به گونهای نباشد که هم بر نارضایتیها بیفزاید و هم بر گرفتاری آنان برای دسترسی به سایت یا برقراری یک تماس ساده... و تازه معلوم هم نیست با مراجعه به فلان دفتر و فلان اداره چقدر سرگردان میشوند و چه پاسخی میشنوند و چه بر سرشان میآید.
به ویژه اگر دریابند که ظلمی بناحق در حقشان روا داشته شده و تبعیض نمایان و چشمگیری به چشمشان آمده و پول ناروایی هم از آنان ستانده شده و ... که همه این موارد احتمالی به خودی خود آسیبهای فراوانی به اعتماد جامعه وارد خواهد کرد. بیتردید مالیاتستانی از خانههای لاکچری و باغویلاهای گران قیمت یک ضرورت و یک مطالبه عمومی است به شرطی که مسکن حداقلی را لاکچری و گران نبیند و باغ ویلاها و پنتهاوسها و زمینهای مرغوب و هکتاری دهها و صدها میلیاردی اصولاً به چشمشان نیاید!