جلال رفیع در یادداشتی در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت:
ـ مراد و منظورتان از «استقلال» چه بود؟
سالها میگذرد از آن روز که دانشجویان در کوی دانشگاه، «استقلال» را فریادزنان مطالبه میکردند. حالا ما با انبوه پرسشها مواجهیم. غالباً میپرسند:
ـ آیا در دنیای امروز هم که دهکدۀ جهانی خوانده شده است، میتوان استقلال داشت؟ و میتوان درهای ورودی را به روی دیگران بست؟ آنان که به نام خدا و به نام مذهب بر نظم و نظام حاکم شوریدند، واژۀ استقلال را از کدام کلام پیامبر برگزیدند؟
پاسخ، سهل و ممتنع است. واژۀ استقلال هم مثل آزادی عیناًً در متن کلام خداوند و کلام پیامبر یافت نمیشود. اما روح و معنای عامّ این واژهها را میتوان یافت. ما از کودکی و نوجوانی با این کلام در کتاب آسمانی پیامبر آشنا شده بودیم: «خداوند اجازه نداده است که کافران بر مؤمنان، سلطهای (تسلّطی) پیدا کنند».۱
از این موضوع در علم حقوق اسلامی یعنی فقه، قاعده و قانون ساختهاند: قاعدۀ نفی سبیل و نهی سلطه. البته امروز در کشورهای دیگر به جای سلطه کافران، عبارت «تسلّط بیگانگان» را بکار میبرند.
ما، در مطالعات دورۀ نوجوانی و جوانیمان همواره با این نوع تلقی سیاسی و تفسیر قرآنی مواجه بودهایم: «وصف فرستادۀ خدا محمد (ص) و یارانش در انجیل، وصف نهال کشت شدهای است که سرسبز و استوار و ستبر شده است؛ آنگاه روی پاهای خودش مستحکم و مقاوم و مستقل میایستد. چندان که برزگران را شگفتزده میکند و خشم کافران را برمیانگیزد».۲
با توجه به اوصاف و ویژگیهایی که برشمرده شده و با توجه به این که قبل و بعد از آن نیز نام کافران به میان آمده و یادآوری شده است که پیامبر و یارانش در برابر کافران (بیگانگان، دشمنان، مهاجمان) سرسخت و استوارند و در برابر مردم خودشان نرم و مهرباناند؛ معمولاً نظریه مفسران کلام الهی نیز این بود که خداوند در اینجا در واقع «استواری و نیرومندی و استقلال و روی پای خود ایستادن و خودْاتکّایی» را در صدر فهرست بارزترین صفات یک جامعه دینی و اسلامی قرار داده است.
همه از استاد و دانشجو و مدرّس و طلبه و پیر و جوان و روحانی و روشنفکر میگفتیم: ویژگی شاخص جامعه ایمانی و توحیدی، همان استقلال و عزّت نفس است؛ و خداوند این ویژگی را بر روی پردهای از کلمات و تشبیهات زیبا و تفکّربرانگیز نقاشی کرده است: «کزَرع اَخرَج شَطئَه، فآزَرَه، فاستَغلَظَ، فاستَوی علی سوقه».۳
اگر نگوییم بزرگترین انتقادات و مهمترین احساسات جوان مسلمان ایرانی در دهههای سی و چهل و پنجاه شمسی، قدر مسلّم میتوانیم بگوییم یکی از آنها، معطوف و متوجه به این پرسش بود که چرا زمامداران رسمی میهن در تصمیمگیریها و سیاستگزاریهای کلان کشور، استقلال نظر و عمل ندارند و در برابر بیگانگان سلطهطلب، نرمی و گرمی نشان میدهند؟
امروز کسانی ممکن است درستی و دقّت آن احساس و آن انتقاد را در دهههای سی و چهل و پنجاه قبول نداشته باشند؛ و اینجا نیز مقام مباحثه و مناظره نیست، ولی اگر صادقانه در پی فهم تاریخ و درک جوانان آن روزگار برآمدهایم، روایت همین است. آنها میگفتند:
دست طلب که پیش کسان میکنی دراز
پل بستهای که بگذری از آبروی خویش
البته تحوّلات تاریخی در قرنهای بیستم و بیست و یکم، نگاه استقلالطلبان را ژرفتر و اندیشۀ آنان را جامعتر و پختهتر کرده است. بله، همان پیامبری که حافظ از زبان او الهام گرفته و گفته است:
بــر درِ اربــاب بـی مــروّت دنیــا
چند نشینی که خواجه کی ز درآید؟
همان پیامبر نیز سفارش کرده است که با همۀ جهان «رابطۀ علمی» داشته باشید. حتی حدیث دینی ما از زبان پیامبر، «تملّق» را هم که سخت مذموم است، در طلب علم مجاز میشمرد.
بر در ارباب بیمروّت یا با مروّت دنیا برای دستیابی به علم و صنعت و پیشرفت نشستن، فینفسه مذموم نیست، بلکه طبیعی است. بلکه لازم است. باید عبارت معروف «اطلبوا العلم ولو بالصّین» ۴ را که سخن پیامبر اسلام است، به خاطر آوریم.
این دانش به دانش خاصّ دینی منحصر نیست؛ زیرا در چین از معارف اسلامی و دروس فقه و اصول و فلسفۀ حوزوی خبری نبوده تا فرستادۀ خداوند سفر به چین را به همین منظور مثال زده باشد.
بنابراین «استقلال» نباید به بریدن از دنیا و مراکز علمی دنیا و دستاوردهای فنّی و صنعتی و علمیاش منجر شود. کلام امام علی (ع) که پروردۀ دامان پیامبر است، این است که: «خُذِالحکمه ولو مِن اهلالضّلال، النّفاق» ۵. دانش و آگاهی را فرابگیرید، حتی اگر از اهل وادی گمراهی یا نفاق باشد!
بدون تبادل علمی و تبادل صنعتی در دنیای امروز، حتی به همان استقلال هم که میخواستهایم، نخواهیم رسید. بله، تبادل دارای قواعدی است و به نام تبادل نمیتوان تهاجم را پذیرفت. بله، در مقام تبادل نباید از قوۀ ابداع و خلاّقیّت و اجتهاد و نقّادی جامعۀ خویش غافل ماند. ولی به هرحال تبادل، تبادل است. وقوعش هم در همۀ عرصههای علمی و صنعتی محتمل است.
امّا حدیث خودکفایی. همانطور که تجربۀ طولانی به صاحبنظران منصف و مستقل نیز آموخته است، خودکفایی در همه چیز ممکن نیست. امروز همه جای جهان و جامعۀ جهانی، حکم ظروف مرتبطه را پیدا کرده است. چه بخواهیم و چه نخواهیم، همه به هم مرتبط و محتاجاند. بسیار بسیار بیشتر از گذشتههای دور و دورتر. امروز جهان و جهانیان به سمت و سوی «یکخانهشدن» و «یک خانوادهشدن»، یعنی خیلی خیلی نزدیکتر از دهکده شدن و هم محلّه شدن در حرکتاند.
حالا اگر قدرتمندان و سلطهگران جهانی هم سوءاستفاده میکنند، این واقعیت نمیتواند آن واقعیّت را نفی کند و منتفی بداند. هنرِ موفّقْزیستن در این دنیا درگرو همین است که همۀ واقعیّتها را بتوانیم ببینیم و هیچکدام را برای دیگری و به پای دیگری حذف یا کوچک نمایی و بزرگنمایی نکنیم.
امروز همه در دنیا به یکدیگر نیاز متقابل دارند. دستطلب نه فقط پیش کسان که پیش خسان هم دراز است و امری طبیعی است. البته شکل مطلوب آن است که چنین نباشد، امّا باید ببینیم تا چه حدّ و به چه قیمت، چنین مطلوبی ممکن و مفید است؟
خودکفایی در چنین جهانی این نیست که همواره در هر وادی از صفر محض شروع کنیم و مثلاًً چرخ گاری و درشکه را، چهار هزار سال دیرتر، از نو اختراع کنیم. خودکفایی، امروز به «خودْاتّکایی» است. هر ملّتی که با اتّکاء به قدرت خویش و با ایمان به خدای خویش، مستقل و استوار و آزاد در چهارچوب منافع ملی تصمیم میگیرد، به استقلال و خوداتّکایی بها میدهد.
اما باید با همۀ جهان و جهانیان در همۀ حوزههای اقتصادی و صنعتی و علمی و فکری و فلسفی و سیاسی، واقعاً رابطه و مبادله داشته باشد. بله، استقلال و خوداتکایی به معنای «چرخ گاری را از نو اختراع کردن!» نیست و البته در مَثل، مناقشه نیست.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ ـ قرآن، نساء
۲ و ۳ ـ قرآن، فتح
۴ ـ نهجالفصاحه
۵- نهج البلاغه