روزنامه هممیهن نوشت: «ترس و احساس ناامنی» از ورود به ایران، احساس بسیاری از ایرانیانی است که از کشور مهاجرت کرده و بهدلایل مختلف قصد رفتوآمد به سرزمین مادری خود را دارند. نگاه منفی ساختار حاکم نسبت به ایرانیان خارج از کشور، بهویژه آنها که بنا بر مقتضیات مهاجرت نسبت به کسب تابعیت کشور دیگری نیز اقدام کردهاند، مهمترین مانع بر سر راه ورود ایرانیان به ایران است. این ترس معمولاً یا بهدلیل تجربهای است که برای گروهی از آنها در لحظه ورود یا خروج از کشور رقم خورده یا ناشی از روایت سایر آشنایان آنهاست که در بازگشت به کشور با رفتارهای امنیتی - پلیسی مواجه شدهاند. این رفتارها در حالی تبدیل به تجربه بسیاری از ایرانیان خارج از کشور شده که اغلب ایرانیان خارج از کشور هرگز فعالیت سیاسی بهضرر امنیت کشور انجام ندادهاند و شاید تنها فعالیت سیاسی برخی از آنها را بتوان انتقاد نسبت به شرایط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی داخل کشور در فضای مجازی عنوان کرد؛ رفتاری که در قوانین ما جرم بهشمار نمیرود و هر شهروند ایرانی حق دارد انتقادات، انتظارات و مطالبات خود را از ساختار سیاسی، بدون هیچگونه واهمهای بیان کند.
نگاه همراه با سوءظن برخی از مسئولان نسبت به ایرانیان خارج از کشور، با انتقاداتی همراه بوده است که یکی از آنها محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت روحانی است که درباره هراس ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت حرف زده بود. او این پرسش را مطرح کرد که چرا این افراد نباید بهراحتی وارد کشور شوند و چرا این احساس آرامش برای ایرانیان خارج از کشور ایجاد نمیشود؟ هراس ایرانیان خارج از کشور از بازگشت به ایران، پیشازاین موردتوجه دستگاه قضا هم قرار گرفته بود، بهطوریکه غلامحسین محسنیاژهای، رئیس این نهاد، در جلسهای با دبیران کارگروههای تخصصی شورایعالی امور ایرانیان خارج از کشور، با اذعان بر بیاعتمادی متقابل بهعنوان مانعی برای بازگشت ایرانیان به کشور عنوان کرده بود: «خیلی از ایرانیان خارج از کشور تمایل به بازگشت دارند، اما اعتماد ندارند؛ باید سازوکارهایی تعبیه شود که این اعتماد متقابل در طرفین ماجرا ایجاد شود. تفاوت بسیار است میان اینکه من بهعنوان رئیس قوهقضائیه بهصورت کلامی به ایرانیان خارج از کشور برای بازگشت، تضمین دهم یا اینکه با عمل خود به آنها بفهمانم که بازگشتشان به ایران، مشکلی برای آنها در پی نخواهد داشت.» آزادی ورود به کشور و خروج از آن قطعاً یکی از آزادیهای مشروع است. در اصل نهم قانون اساسی هم به همین موضوع تاکید شده: «...هیچ مقامی حق ندارد بهنام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور، آزادیهای مشروع را ـ هرچند با وضع قوانین و مقررات ـ سلب کند.»
از گشت ارشاد تا مهاجرت
«شمیم» 15سال پیش به آمریکا مهاجرت کرد. او میگوید: «همیشه امکان مهاجرت داشتم اما تا 15 سال پیش، اقدامی دراینزمینه انجام نداده بودم. حوادث سال 1388 باعث شد احساس کنم، شرایط جامعه به سمتوسویی میرود که بهتر است به این گزینه هم فکر کنم. در سال 2009 با خانواده، ایران را ترک کردیم اما با این تفکر که قرار است بازگردیم و تنها گرفتن پاسپورت از کشور مقصد برایم مهم بود. بعد از 2 سال، بار دیگر به ایران بازگشتم و ملاقاتی با دوستانم داشتم.» شمیم در یکی از خیابانهای تهران مشغول رانندگی بود که موتورسواری با لباس شخصی، خودرو او را متوقف و از در پشتی، وارد آن شد. او به سرنشینان خودرو دستور داد که موتور دیگری را که جلوی خودرو قرار گرفته، دنبال کنند. درنهایت «شمیم» را به پارکینگی برده و ماشین را توقیف کردند، علت چه بود؟ افتادن روسری از سر دختر جوان: «آنها خودرو را توقیف کردند درحالیکه به این فکر نمیکردند که دیروقت است و دو دختر جوان با یک چمدان دستی در خیابان ماندهاند. خودروی توقیفشده متعلق به من نبود و 2 ماه طول کشید تا مالک ماشین توانست آن را پس بگیرد. قبل از این اتفاق، به دوستانم گفته بودم که نمیخواهم در آمریکا زندگی کنم و حتماً به ایران باز میگردم.» شمیم چند روز بعد از این حادثه، حادثهای دیگر را تجربه کرد: «با دوستانم در حال گردش بودیم، روسریام را به خوبی بسته و پشت ماشین نشسته بودم که حوالی خیابان فرشته، گشت ارشاد جلوی ما را گرفت. جالب اینکه با سایر سرنشینان خودرو کاری نداشتند ولی من را از خودرو پیاده کردند. اینبار از مدل شلوارم ایراد گرفتند و برایم این سوال ایجاد شد که من داخل خودرو بودم، شلوارم را چگونه دیدهاند.» او را سوار ون گشت ارشاد کردند. آنجا از او عکس گرفتند و تجربه تلخ همراه با تحقیر برایش رقم خورد. در همان لحظهها، شمیم برخلاف میل باطنیاش تصمیم میگیرد نه بهعنوان مسافر که بهعنوان یک مهاجر به زندگی خود در آمریکا ادامه دهد: «این حسن ناامنی از آن زمان تاکنون در وجودم مانده؛ احساسی که حوادث سال گذشته آن را تشدید کرد.»
داغی که بر دل ماند
«فقط برای کسب تجربه در حوزه تخصصیام، از کشور خارج شدم و هرگز گمان نمیکردم مهاجرتم طولانیمدت شود.» 17 سال است که «سمانه» به جرگه ایرانیانمهاجر پیوسته. او فعالیت اجتماعی و فرهنگی را به فعالیت سیاسی ترجیح میدهد و حالا چهارسالی میشود که به ایران سفر نکرده. چرا؟: «به این دلیل که نمیدانم با چه شرایطی مواجه خواهم شد و این مسئله احساس ناامنی در من ایجاد میکند. این مشکل البته در بسیاری از کشورها وجود دارد، اما احساس ناامنی و ایجاد دردسر در ایران اندکی بیشتر است. به علاوه اینکه، هزینه مالی برای رفتوآمد خانوادگی به ایران سنگین است.» او میگوید که ماجرای هواپیمای اوکراینی، در سفرش به ایران تاثیر گذاشته است: «بعد از ماجرای هواپیمای اوکراینی و ازبینرفتن این تعداد افراد بیگناه، به خودم قول دادهام که بدون خانوادهام به ایران سفر نکنم، تا اگر اتفاقی رخ داد، برای همه ما بیفتد. این اتفاق تلخ و حس ناامنی ناشی از آن را، همچنان حس میکنیم.»
ریسک بازگشت به کشور
18سالی میشود که «پروانه» همراه با خانواده از ایران مهاجرت کرده؛ والدینی که دوران دانشجویی خود را خارج از کشور گذرانده و بعد از پایان دوران دانشگاه به ایران باز میگردند و باتوجه به شرایط حاکم بر کشور تصمیم میگیرند که همراه با دو فرزند خود دوباره مهاجرت کنند. این تصمیم پس از فارغالتحصیلی پروانه از دبیرستان عملی میشود. او پس از فارغالتحصیل شدن از رشته مهندسی، در صنعت خودرو مشغول به کار میشود و حالا به هممیهن میگوید: «خیلی ایران را دوست دارم و اگر شرایط ایران در ابعاد مختلف بهگونهای دیگر بود، دوست نداشتم مهاجرت کنم.» پروانه و خانوادهاش اهل سیاست نیستند. بارها به ایران مهاجرت کردهاند و مشکلی پیش نیامده است، بااینحال بعد از آغاز اعتراضات 1401و شرایط خاص کشور، آنها تصمیم گرفتند محتاطتر عمل کنند و از همه اینها گذشته، دوستان و آشنایان از داخل ایران هم به آنها هشدار دادهاند که به ایران سفر نکنند: «در این مدت شنیدیم تعدادی از دوستان ما که اتفاقاً فعالیت سیاسی نداشتند، بعد از ورود به ایران، مدتی بازداشت و در آخر نیز به کانادا بازگردانده شدند. البته در همین مدت، برخی بستگان ما به ایران آمدند و مشکلی هم برایشان ایجاد نشد، اما مجموع چنین خبرهایی باعث شد ترجیح دهیم برای آمدن به ایران ریسک نکنیم.»
نگاه امنیتی به دوتابعیتیها
مهرداد کامروا، استاد علوم سیاسی دانشگاه «جرجتاون» قطر از افرادی است که بعد از مهاجرت، بنا به اقتضائات زندگی، چارهای نداشت جز اینکه تابعیت کشور محل مهاجرت خود را بگیرد، بهطوریکه امروز یکی از دوتابعیتیهای ایرانی بهشمار میرود. او از قبل کرونا، به ایران نیامده است: «افرادی مثل من که علاوه بر داشتن گذرنامه ایرانی، گذرنامه کشور دیگری هم دارند، معمولاً موردظن سیستمهای اطلاعاتی کشورند. این نهادها چنین افرادی را تحتنظر دارند و بیشتر اوقات درباره آنها پرسوجوهایی میکنند که ممکن است منجر به ایجاد مشکل شود. این افراد الزاماً نباید در داخل یا خارج از کشور فعالیت سیاسی داشته باشند و کافیاست در رشتهها و مشاغل خاصی فعالیت کنند تا زیر ذرهبین قرار بگیرند، مثل من که استاد علوم سیاسی هستم. این رویکرد باعث میشود حتی افرادی که هیچگونه فعالیت سیاسیای در خارج از کشور ندارند، دچار ترس از بازگشت به کشور شوند.» بهگفته این استاد دانشگاه، اخبار منتشرشده درباره نحوه برخورد با افراد دوتابعیتی که برای ملاقات با خانواده به ایران بازگشته و دچار مشکل شدهاند، باعث شده بهویژه در لحظه ورود یا خروج از کشور، ترسها افزایش یافته و احساس ناامنی ایجاد شود: «بسیاری از دوتابعیتیها واقعاً کشور را دوست دارند و از منافع ایران در هر شرایطی دفاع میکنند اما در خود ایران تنها بهدلیل داشتن گذرنامه کشور دیگر، مورد سوءظن هستند. ترس ایرانیان، بهویژه دوتابعیتیهای خارج از کشور درباره تردد به ایران، از آنجا ناشی میشود که این افراد با دلیل یا بدون دلیل دچار دردسر شده و زندانی و بازجویی میشوند، یا اینکه گذرنامه آنها گرفته میشود و بعد از گذراندن مرحله پرسش و پاسخ، باید دردسرهای بعدی بازپسگیری گذرنامه را تحمل کنند. انتشار این نوع اخبار حتی اگر اندک هم باشد، در خارج از کشور باعث میشود هزاران ایرانی دیگر که مایل هستند به کشور سفر کنند، بهدلیل این ترس، از رفتوآمد دوری کنند.»
«سارا»، یکی دیگر از مهاجران ایرانی است که چندسال پیش برای دیدار با برادرش از آمریکا به ایران آمد، اما در بدو ورود پاسپورت او ضبط شد و مورد بازجویی قرار گرفت. بهدنبال این برخورد، او ناچار شد بهجای 3 هفته مدنظر خود، سهسالونیم در ایران بماند و حتی موقعیت شغلیاش را نیز در کشور محل اقامت از دست بدهد. او به هممیهن میگوید: «دوست خانوادگی یکی از اقوام، بهدلایل امنیتی از ایران فرار کرده و به آمریکا مهاجرت کرد. این فرد را نه من، نه اعضای خانوادهام نمیشناسند. ماموران ایران بهدنبال این فرد بود و گویا قصد داشتند افرادی که برای فرار به این فرد کمک کرده بودند را شناسایی کنند. بههرحال وقتی برای دیدار با برادرم به ایران آمدم، به بهانه فرار همین فرد، ماموران در فرودگاه من را گرفتند و به اتاقی بردند، پاسپورت و پولهایم را ضبط کردند، رسیدی به من دادند و گفتند تا یکهفته دیگر با شما تماس میگیریم. من تنها سههفته از محل کارم مرخصی گرفته بودم و باید بهموقع به آمریکا برمیگشتم. اما این ماجرا بهجای یکهفته، سهسالونیم طول کشید و زندگیام بهشدت دچار اختلال شد.» سارا از ایران رفت و هراس بازگشت دارد.
حق دارند بترسند
ماده 13 اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلام میکند که هر کس حق دارد در محدوده مرزهای هر کشور، آزادانه عبورومرور کرده و محل اقامت خود را انتخاب کند. بند دوم این ماده نیز بیان میکند، هر کس حق دارد هر کشوری ازجمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود بازگردد. اینها بخشی از صحبتهای ابوذر نصراللهی، حقوقدان و وکیل دادگستری به هممیهن است. براساس اعلام او، آزادی رفتوآمد، یکی از حقوق بنیادین هر انسان و از آزادیهای عمومی و حقوق بشر است که در بسیاری از اعلامیههای حقوقی و اسناد بینالمللی مانند اعلامیه حقوق آمریکا، اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه و اعلامیه جهانی حقوق بشر موردتوجه قرار گرفته است: «کشور ما نیز اعلامیه جهانی حقوق بشر را بهعنوان یک سند بینالمللی پذیرفته است. براساس قوانین کشور، پذیرش یک سند بینالمللی، آن سند را به یکی از قوانین داخلی کشور تبدیل میکند.» این حقوقدان با اعلام اینکه، قانون اساسی کشور ما صراحتی درباره آزادی رفتوآمد ندارد، ادامه میدهد: «در اصل 33 قانون اساسی تاکید شده، هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید یا از اقامت در محل موردعلاقه خود ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور کرد. درواقع اصل بر این است که حاکمیت و دولت نهتنها اختیاری برای ممنوعکردن ورود فردی که بهویژه تبعه آن کشور است ندارند، بلکه مکلف است این حق بشری را بهرسمیت بشناسد بااینحال استثنائاتی بر این قاعده وجود دارد.» او ادامه میدهد: «موضوعی که در اصل 33 قانون اساسی به این شکل بر آن تاکید شده: «مگر در مواردی که قانون مقرر میکند.»، این «مگر» که در اصل مذکور آمده، به معنی ممنوعازورود کردن افراد به کشور نیست. یعنی هیچ دولت و حاکمیتی حق ندارد تحت هر شرایطی، مانعی برای ورود افراد به کشور ایجاد کند. درباره ممنوعازخروج کردن از کشور، این اطلاق وجود ندارد و تنها با حکم قضایی میتوان فردی را که بدهکار است یا مرتکب جرمی علیه شهروندان شده است، ممنوعازخروج کرد. اگر بتوان از طریق دیگری مانند توقیف اموال، ضرری که فرد به دیگر شهروندان زده است را جبران کرد، اساساً دلیلی برای ممنوعازخروجی او وجود ندارد.»
نصراللهی ترس برخی از ایرانیان نسبت به ورود به کشور را احساسی بهحق توصیف میکند: «اولین عامل این پدیده، تندرویهایی است که در اوائل انقلاب صورت گرفت، به این شکل که افرادی را تحتعنوان وابستگان به رژیم سابق، تحتفشار قرار میدادند که این افراد بعضاً مشمول مصادره اموال شدند یا تحت تعقیب قرار گرفته و مجبور به خروج از کشور شدند. این درحالیبود که برخی از این افراد در رژیم گذشته پستهای چندان حساسی نداشتند و حتی افراد مفیدی هم بودند. برخی دیگر لزوماً وابسته به رژیم سابق نبودند و بهواسطه لیاقت و دانش خود به مدارج بالایی رسیدند، مانند «مرحوم علیاکبر خان داور که در سال 1315 فوت کرد». او در زمان حیات به مناصبی مانند وزارت دادگستری و وزارت اقتصاد رسید که این جایگاهها را با توجه به شایستگی خود به دست آورده بود. برخی از نظامیان، هنرمندان، ثروتمندان و سرمایهداران نیز با این تندرویها مواجه شدند. این رفتار نادرستی که در برخی جریانات رخ داد، باعث شد ایرانیان مهاجر نسبت به ساختار سیاسی در مناسبتهایی در فضای مجازی و حقیقی اقداماتی انجام داده یا انتقاداتی ابراز کنند. این موضوعات باعث شد تا چنین افرادی از بازگشت به کشور هراس داشته باشند. برخی هم بهدلیل یادآوری خاطرات تلخ برخوردهای بعضاً فراقانونی که با آنها صورت گرفته است، دچار هراس شدهاند.»
اعتراض جرم نیست
او درباره حدود اختیارات نهادهای امنیتی در برخورد با شهروندان در زمان ورود به کشور یا خروج از آن به برخی اقدامات فراقانونی این نهادها اشاره میکند: «براساس قانون آئیندادرسی کیفری، مامور امنیتی، ضابط قضایی بهشمار میرود. ضابط قضایی حق هیچگونه تفتیش، توقیف و حتی بازجویی از افراد را بهجز با دستور مقام قضایی ندارد، مگر اینکه جرمی مشهود در مقابل چشم ضابط دادگستری رخ دهد که در این صورت صرفاً باید در چارچوبی که قانون آئیندادرسی کیفری به ضابط اجازه داده، برای حفظ ادله جرم تلاش کند. بنابراین ضابطین راساً حق نگهداشتن افراد را ولو برای یک دقیقه یا یک ثانیه در جرائم غیرمشهود ندارند و برای چنین اقدامی به دستور قضایی نیاز است که این دستورات هم باید بهصورت موردی باشد. بهعنوان مثال قاضی نمیتواند دستور دهد که هر کس از آمریکا وارد کشور شد را بازداشت کنید یا مورد بازجویی قرار دهید. کمااینکه حق بازرسی خودروهای افراد را بهصورت عمومی ندارند، دستور قضایی در چنین مواردی نیز باید موردی باشد.» به گفته این حقوقدان، مقام قضایی زمانی میتواند دستور بازداشت یا جلب افراد را صادر کند که پرونده باز داشته باشد و دلایل بهقدری قوی باشد که بتواند ارتکاب جرم را به فرد مورد بازجویی منتسب کند و اصطلاحاً او را در مظان اتهام قرار دهد. در غیر اینصورت در جرائم عمومی بازپرس میتواند شخص را احضار کند و اگر فرد حاضر نشد، او را جلب کند.
برخی ایرانیان خارج از کشور میگویند که تنها بهدلیل بارگذاری مطالب انتقادی در شبکههای اجتماعی زمان ورود به ایران مورد بدرفتاری قرار گرفته و با اقدامات امنیتی مواجه شدهاند. آیا این اقدامات قانونی است؟ سوالی که این وکیل دادگستری در پاسخ به آن میگوید: «اعتراض چه در داخل کشور، چه در خارج از کشور و چه بهحق باشد، چه ناحق، حق مسلم هر شهروندی است و در چارچوب یکی از حقوق بنیادین بشر بهنام «آزادی بیان»، قابل تعریف است. حاکمیت حق ندارد هیچ فردی را صرفاً بهواسطه بیان عقیده یا بیان اعتراضاش مورد بازخواست قرار دهد، بلکه این ساختار سیاسی است که باید در قبال اعتراضات بحق و حتی نابحق افراد جامعه پاسخگو باشد. حالا اگر حکمروایی احساس کند که اعتراض شهروند بحق نیست، بهجای برخورد، مکلف به پاسخگویی و توضیح است تا مسئله را برای شهروندان روشن کند. بنابراین هیچ دستگاه امنیتیای بدون حکم قضایی و حتی خود دستگاه قضایی نمیتواند صرف اینکه یک شهروند اعتراض یا صحبتی کرده یا حتی با ساختار مخالفت کرده باشد، علیه شهروند اقدامی انجام دهد. براساس قوانین، مخالفان حتی در بیان مخالفت خود آزاد هستند. اما موضوع «معاندین» بهدلیل ارتباط آن با امنیت کشور متفاوت است. هر کشوری امنیت خود را در اولویت قرار میدهد، بنابراین صرف مخالفت با دولت یا ساختار سیاسی نباید موجب شود که رفت و آمد و ورود شهروندان به کشور محدود شود.»
دولت احمدینژاد سرآغاز ترسها
عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپلیتیک و سفیر پیشین ایران در کشورهای نروژ، مجارستان، ایسلند و سریلانکا نیز ترس ایرانیان مهاجر نسبت به ورود به کشور را تایید میکند؛ این ترس بهحدی است که بسیاری از شهروندان برای دیدار با عزیزان خود به خارج از کشور سفر میکنند. او درباره سوءظن ساختار سیاسی نسبت به این گروه از هموطنان به هممیهن میگوید: «روند ترس ایرانیان مهاجر از ورود به کشور، روندی تدریجی بوده است. این مسئله از دولت احمدینژاد شروع شد، ادامه یافت و بعد اوج گرفت. این موضوع از دو سه سال پیش شدت بیشتری به خود گرفته است. در آن دوره، ایرانیان مهاجری که به کشور رفتوآمد میکردند، بهویژه افراد جوانتر و تحصیلکردهتر باید فرمی را در فرودگاه پر میکردند و به سوالاتی پاسخ میدادند که منجر به نگرانیهایی شد. سال گذشته نیز تجمع گستردهای در خارج از کشور برگزار شد که بسیاری از ایرانیان در آن حضور نداشتند. حدود 7 تا 8 میلیون ایرانی خارج از کشور زندگی میکنند اما به گفته منتقدان، در بزرگترین تظاهراتشان در آمریکا حدود 70 تا 80 هزار نفر و در کانادا حدود 50 هزار نفر شرکت داشتند. در سایر کشورها اما تعداد نفرات کمتر بود. بااینحال این موضوع به علاوه جوی که از دو سه سال پیش شدت گرفته بود، باعث تشدید نگرانیها برای ایرانیان خارج از کشور شد تا جایی که حتی افرادی که در این نوع برنامهها مشارکت نکرده بودند هم نسبت به رفتوآمد به ایران دچار نگرانی شدند.» او ادامه میدهد: «این نگرانیها باعث شد بسیاری از افراد برای دیدار با عزیزانشان به کشورهای دیگر بهویژه ترکیه سفر کنند و فرزندان خود را آنجا ملاقات کنند. با اینکه وزیر امور خارجه و معاون کنسولی وزارت خارجه بیانیههایی مبنی بر اینکه ایرانیان میتوانند بدون دغدغه وارد کشور شوند، صادر کردند، اما هنوز دراینزمینه نگرانیهایی وجود دارد و باید اقدامی بزرگتر در سطح ملی و در سطح دولت انجام شود تا مردم احساس کنند، میتوانند بدون نگرانی وارد کشور شوند.»
در لحظه ورود به کشور برخی از مسافران، مورد سوال و جواب یا برخوردهای قهری قرار میگیرند. چرا؟ این دیپلمات باسابقه در پاسخ به این سوال میگوید: «همانطور که جو سیاسی در داخل کشور اندکی محدودتر میشود و احزاب و گروههای مختلف مشارکت کمتری در فعالیتهای سیاسی و انتخاباتی دارند به همین میزان نیز افرادی که در کشور قدرت بهدست میآورند محدودیتهایی را برای افرادی که در خارج از کشور هستند، خواسته یا ناخواسته ایجاد میکنند. اما بهتر بود از همین نیروهای خارج از کشور به نحو احسن استفاده کنند. البته دستگاههای امنیتی نیز با توجه به افزایش تنشها با کشورهای متخاصم در سالهای اخیر، نگرانیهایی دارند. اما نوع برخورد بهشکلی نیست که بتوان از آن نتیجهگیری مثبتی داشت. به نظر من این نوع برخوردها باید اصلاح شود.»
حمایت شوند
مدتی پیش موسی غضنفرآبادی، رئیس کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس شورای اسلامی درباره بازگشت برخی هنرمندان به کشور گفته بود: «هر کسی بهعنوان ایرانی میتواند وارد ایران شود، ولو اینکه مجرم باشد. اگر هم مجرم باشد، میتواند وارد شود و نهایتاً محاکمهاش انجام میشود. هیچ منع قانونیای برای ورود ایرانیان خارج از کشور ـ حتی هنرمندان ـ وجود ندارد.» سفیر پیشین ایران درباره این صحبتها میگوید: «بعضی حرفها بهدلیل ناهماهنگی است، آنهم از طرف کمیسیون قضایی که وقتی اظهارنظرهایی از سوی اعضایش میشود، تاثیر بیشتری دارد. باید در چنین مسائل حساسی، احتیاط به خرج دهیم. آقایان باید اجازه دهند که دستگاههای مربوط اعتمادسازی کنند، این حرفها باعث میشود میلیونها مهاجر ایرانی احساس نگرانی کنند. ضروریاست شورایعالی امنیت ملی در رابطه با این مسئله مهم جلسه بگذارد، بخش فرهنگی و سیاست خارجی با یکدیگر همکاری و دستورالعملی را تهیه کرده و نسبت به هراس نداشتن از بازگشت، اعتمادسازی کنند.»