انتخاب نوشت: وقتی در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس حمله غافلگیرکننده خود را به اسرائیل انجام داد، کل منطقه و جهان از این حمله و میزان بالای موفقیت آن دچار شوک و حیرت شدند. این حمله در ابتدا موجی از شادی را در بین مسلمانان سراسر جهان ایجاد کرد؛ اما حمله جنونآمیز اسرائیل به غزه که با بمباران کور و کشتار بیرحمانه غیرنظامیان و بهخصوص کودکان و زنان همراه بود موجی از نگرانی و ناراحتی را در بین مسلمانان و افکار عمومی دنیا ایجاد کرد. درحالیکه در ابتدا کل دنیای غرب یکپارچه از اسرائیل حمایت میکرد و ترافیک پرحجمی از سفر عالیترین مقامات آمریکا و اروپا و به تلآویو شکلگرفته بود؛ اما بهمرور وضعیت دگرگون شد و شدت بیرحمی اسرائیل در کشتار مردم غزه باعث همدردی بیشازپیش افکار عمومی در کشورهای غربی شد. همین موضوع مواضع کشورهای غربی را حداقل در ظاهر دچار تغییرات زیادی نسبت به اوایل حمله کرده است.
بااینحال آن چیزی که بیش از همه موردتوجه قرارگرفته و تقریباً همه کشورهای غربی کمابیش در مورد آن اتفاقنظر دارند، سیاست نابودی حماس و بازیابی ساختار سیاسی غزه بدون این گروه است. تاکنون درباره آینده غزه مواضع مختلفی مطرحشده که عموماً از جانب اسرائیل بوده است. یکبار از سپردن سرنوشت غزه به سازمان ملل سخن میگویند و یکبار دیگر مشارکت مجمعی از کشورهای عربی را برای اداره آن مطرح میکنند. یکی از گزینههای پرتکرار هم سپردن اداره غزه به دست تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری است. بااینحال فضای فعلی بهطورقطع گویای هیچ سرنوشت مشخصی در مورد آینده غزه نیست و هرچه زمان میگذرد ابهام پیرامون آینده غزه بیشتر میشود.
البته رفتار دولت افراطی اسرائیل نشان میدهد که مشخصترین هدف این رژیم این است که فضا را به سمتی ببرد تا از هرگونه تشکیل دولت مستقل فلسطینی جلوگیری کند. درواقع دولت نتانیاهو که هماکنون روی کار است بهشدت با سیاست دو دولتی مخالف است و تلاش دارد به نحوی عمل کند تا چنین ایدهای کاملاً غیرممکن شود. اسرائیل با شهرکسازی در کرانه باختری وضعیت را بهگونهای پیچیده کرده است که امکان تأسیس دولت مستقل فلسطینی را در عمل از بین ببرد و بهمرور با افزایش شهرکسازی این منطقه را به شکل تدریجی ضمیمه کند. با توجه به موضعگیریهای دولت نتانیاهو در صورت ادامه حکمرانی این دولت او احتمالاً سناریو شهرکسازی در نوار غزه را باوجود فشارهای منطقهای و بینالمللی که وجود دارد باید بهعنوان یک اقدام احتمالی جدی در نظر گرفت. استنباط چنین مواضع و اهدافی از زبان مقامات اسرائیلی کار چندان سختی نیست. برای مثال بنیامین نتانیاهو در اجلاس خبری که دیروز به خاطر کشته شدن سه تن از اسرا به دست ارتش این رژیم تشکیل داده بود مدعی شد که به بایدن تأکید کرده است فلسطینیان نمیتوانند از استقلالی برخوردار باشند که تهدیدی بالقوه برای اسرائیل ایجاد کند. مطابق اظهارات نتانیاهو در این گفتگو بایدن به او گفته: چنین چیزی یعنی اینکه فلسطینیان استقلال نداشته باشند و نتانیاهو هم در جواب گفته است: «دقیقاً»!
اگرچه با توجه به تجربه تاریخی رفتار اسرائیل هیچ اقدامی از این رژیم بعید نیست؛ ولی واقعیت این است حتی دولت افراطی نتانیاهو برای شهرکسازی در غزه کار راحتی پیش رو نخواهد داشت؛ زیرا مؤلفههای داخلی، منطقه و بینالمللی زیادی در آن دخیل است و همین پیچیدگی موضوع را بیشازپیش افزایش داده است. علاوه بر مخالفت قاطع فلسطینیان، اعتراضات افکار عمومی در داخل هم وضعیت را برای بقای دولت نتانیاهو سخت کرده است. همچنین طیف لیبرال این رژیم هم چندان باسیاستهای افراطی و تهاجمی دولت فعلی نیستند. در سطح منطقهای هم این ممکن است بر روند عادیسازی روابط این کشور با عربستان که از اهمیت زیادی برای اسرائیل برخوردار است تأثیر منفی بگذارد و احتمال عادیسازی را به تعویق بیندازد. در سطح بینالمللی هم مخالفتهای جدی حتی در بین نزدیکترین متحدان اسرائیل مانند آمریکا نیز مشاهده میشود.
اما همانطور که اشاره شد سیاست نابودی حماس فارغ از اینکه امکان تحقق آن چقدر است و آیا اصلاً امکان تحقق دارد یا خیر، در دستور کار اسرائیل و آمریکا قرارداد. نکته مهمتر این است که این موضوع با تائید ضمنی کشورهای منطقه هم همراه بوده است. نمونه بارز چنین تمایلی را باید در رفتار کشورهای عربستان بحرین و امارات دید. عربستان نهتنها فرایند عادیسازی را لغو نکرد که تمایل خود را برای آغاز مذاکرات هم نشان داده است و کشورهای امارات و بحرین نیز حتی روابط خود را با اسرائیل کاهش هم ندادند. دولت السیسی در مصر هم گرایش کاملاً ضد اخوانی دارد و چندان تمایلی به اداره و حتی حضور حماس در غزه ندارد.
چنین شرایطی کمابیش در بین بقیه کشورهای عربی منطقه بهجز یمن و قطر وجود داشته است. ایران قاطعانهترین حمایت را از حماس داشته و ترکیه هم به نفع حماس موضعگیری کرده است. البته رویکرد هرکدام از این چهار کشور متفاوت است. یمن اگرچه تنها کشوری است که عملاً علیه اسرائیل اعلانجنگ داده و کشتیهایی که به مقصد اسرائیل حرکت میکنند را توقیف میکند، اما به سبب چند سال تهاجم عربستان به این کشور بنیه دفاعی و دیپلماتیک آن ضعیف است و با توجه به افزایش احتمال دخالت نظامی مستقیم آمریکا علیه آنها برای توقف حملات احتمالاً با مشکلات بیشتری روبرو خواهند بود.
ترکیه هم علیرغم مواضع تند اردوغان علیه اسرائیل؛ اما در عمل و با کمک باکو یکی از مهمترین تأمینکنندگان سوخت اسرائیل است. بهطوریکه ۶۰ درصد نفت اسرائیل از طریق خط لوله باکو – تفلیس – جیهان تأمین میشود که در طول جنگ غزه با شدت تمام ادامه داشته است. ترکیه همچنین مطابق ادعای مقامات حزبی این کشور نقش مهمی در تأمین آب و مقامات غذایی این کشور داشته است. بهطوریکه احمد داوود اوغلو وزیر خارجه و نخستوزیر سابق ترکیه اردوغان را به سبب ارسال سوخت به اسرائیل ریاکار دانسته است.
در چنین شرایطی به نظر میرسد ایران باید با توجه به ارزیابی که از وضعیت موجود دارد صحنه بازی خود را در این شرایط پیچیده و سخت بازطراحی و اجرا کند تا از آسیبهای احتمالی که ممکن است در پی داشته باشد بکاهد. واقعیت ملموس این است که به سبب حملات شدید و بیرحمانه اسرائیل به باریکه غزه توان نظامی و امنیتی حماس آسیب دیده و برخی از احتمال حذف حماس در ساختار سیاسی و اداری غزه گفته اند.
بنابراین باید ضمن بررسی تمامی جوانب این موضوع هم در نظر گرفته شود و گامهای بعدی با دقت و حساسیت زیادی برداشته شود. از جمله فضایی که ایران میتواند در آن به بازیگری بپردازد این است که باید با توجه به شکافهای موجود در روابط کشورهای منطقه نسبت به مسئله فلسطین و جنگ غزه تلاش کند به بهرهگیری از شکاف و تعمیق آن در حد توان به نفع متحدان خود امتیاز گیری کند؛ اگرچه به نظر میرسد تحقق چنین موضوعی در مورد حماس آنهم در شرایط فعلی سختتر از همیشه باشد.