ضمیمه دانش امروز روزنامه اطلاعات نوشت: برخی از شیوههای ارتباطی جانوران کاملاً ذاتی هستند. برای مثال، یک بید نمیتواند یاد بگیرد فرومون جفتیابی دیگری را تولید کند اما جانورانی که ارتباطات پیچیدهتر و پیشرفتهتری دارند در بیشتر مواقع با تقلید از محیط و هم نوعهای خود مهارتها و ظرافتهای زبان ارتباطی خود را فرا میگیرند.
در سال 1958 پژوهشگرهای «دانشگاه کمبریج» نشان دادند سهرههای جنگلی نر که در اسارت رشد میکنند، آوازهای بسیار سادهتری را میخوانند. این نشان میدهد که سهرهها همه زیرو بمهای نغمههای آوازی را از سهرههای دیگر یاد میگیرند. بدین ترتیب، جمعیتهایی از یک گونه که از بقیه جدا افتاده باشند به مرور زمان آوازهای ناحیهای مختص خود را سر میدهند.
در قرن نوزدهم میلادی پرندهای به نام زردهپر لیمویی را از نیوزیلند به انگلستان بردند. پس از مدتی، زردهپرهایی که در سرزمین غیربومی متولد شدند و رشد کردند آوازهایی را میخواندند که به آوازهای زردهپرهای لیمویی ساکن زیستگاه بومی آنهادر نیوزیلند شباهتی نداشتند.
اما در مورد لهجه، تولید اصوات بسیار متفاوتتر و ظرافتها بسیار بیشتر از خواندن یک آواز کامل است.
آوازهای متنوع جمعیتهای پرندگان بیشتر شبیه به لهجههای مختلف هستند. به عبارتی دیگر، پیام آوازها در اساس یکسان است و شامل اطلاعاتی از این قبیل است: «من یک پرنده نر هستم. جفتی ندارم و به دنبال یک جفت مناسب میگردم»و غیره.
در مورد نهنگها و دلفینها، نچ آواهای ممتد شبیه به صدای کلیک که در آوازهای خود تولید میکنند از یک گروه به گروه دیگر با هم فرق دارند.
اما در این جانوران دریازی بر خلاف پرندگان، هدف از ارتباط آوازی علامت دادن به معنای عضویت در یک گروه است و نه جذب جفت. به خاطر این ویژگی، آوازهای نهنگها بیشتر شبیه به سرودهای ملی یا آواهای هماهنگ تماشاگران در ورزشگاههای فوتبال هستند.
یک آوای جانوری زمانی لهجه تلقی میشود که جانور اصواتی را تولید کند که متفاوت از اصوات جانوران همگونه آن در نواحی دیگر باشند اما در عین حال گروههای دیگر در نواحی دیگر آنها را بفهمند و پیام را به خوبی درک کنند حتی اگر برای بار نخست آنها را میشوند.
بالأخره اینکه وقتی بزهای جوان وارد یک گروه اجتماعی جدید میشوند، مع مع کردن آنها تغییر میکند و با مع مع گروه جدید تطابق مییابد. البته یافتههایی از این دست بسیار نادر هستند.