چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ - ۰۵:۴۳
نظرات: ۰
۰
-
موج بازنشستگی اساتید فرو می‌نشیند؟

یکی از تبعات ساده‌سازیِ علم و سهولت‌پیشگی در به‌کارگیری مدرّسان، بازشدن ساده و آسان و بیش از اندازه سهل‌گیرانه در منافذ پذیرش دانشجو بود، که پایین‌ترین‌ها از حیث رتبه و تراز، بر صندلی‌های علم‌آموزی علوم انسانی نشستند.

محمدعلی فیاض‌بخش: عذرخواستن از ادامه‌ی کار برخی اساتید دانشگاه به دلایل اداری، حرفه‌ای و یا سیاسی، درحال تبدیل شدن به یک معضل اجتماعی-فرهنگی است؛ که البته بدون تبعات سیاسی هم نخواهد بود.

در دولت به اصطلاح مهرورز، که رئیسش اخیراً در مراسم انجام‌نشده‌ی رسیدگی قضایی‌اش داد سخن داد و انگار او نبوده که بنیان بسیاری از این مهرورزی‌ها(!) را نهاده، موجی از بازنشستگی زودهنگام و عذرخواهی‌های محترمانه(!) به راه افتاد و البته سونامی اساتید جدید و تازه‌نفس به درون دانشگاه‌ها نیز کاریزش از همان زمان بود. نتیجه‌ی آن موجِ برون‌ریز و آن سونامیِ درون‌‌ریز آن شد، که امروز، لااقل در حوزه‌ی علوم انسانی، رکودی محتوایی، علیرغم کپی‌سازی‌های آزارنده‌ی رساله‌های ارشد و دکتری را شاهدیم. 

یکی از تبعات آن ساده‌سازیِ علم و سهولت‌پیشگی در به‌کارگیری مدرّسان، بازشدن ساده و آسان و بیش از اندازه سهل‌گیرانه در منافذ پذیرش دانشجو بود، که پایین‌ترین‌ها از حیث رتبه و تراز، بر صندلی‌های علم‌آموزی علوم انسانی نشستند و مجال را در کلاس‌ها برای کسانی که با رتبه‌های بالا و از سرِ انتخابِ آگاهانه نشسته‌ بودند تنگ کردند.

اساتید علوم انسانی تقریبا در همه‌ی دانشگاه‌ها شاهد آن‌اند، که کثیری از دانشجویان در درک ادبیات فارسی در حد متوسط، و نه فاخر، ناتوان‌اند؛ با زبان فارسیِ اینستاگرامی مأنوس‌ترند، تا متن متوسط نویسندگان بازاری؛ چه رسد درک و تلذّد از قلم نخبگان ادب پارسی؛ سعدیِ جان که دیگر این‌جا جایی ندارد!

خط و کتابت این کثیر دانشجویان، که عمدتاً در برگه‌های امتحانیشان نمایان است، به زحمت از مرز خط کلاس سوم و چهارم دبستان عبور کرده؛ چه رسد که از خزانه‌ی خالی واژگانشان نقشی ادیبانه بر مکتوباتشان دیده ‌شود.

در دیگر حوزه‌ها البته مدرّسان مربوط باید گزارش دهند و بعید می‌دانم لااقل در بخش ادبیاتِ خواندن و نوشتنِ رسمی، و نه محاوره‌ای، وضعیت بهتری داشته‌باشند.

برخی مسئولان که امروز زبان عذرخواهیشان(!) در ادامه‌ی کار برخی استادان تیز و برّا شده؛ یا خود نیز از ابزار و اسبابِ پیش‌گفته فارغ‌اند، یا اصولاً آینده‌ای را در آینه‌ی زمان برای عرصه‌ی علم و دانش و ادبیات و هنر و فرهنگِ فاخر و نفیس و ماندگار نمی‌بینند.

لااقل بر کسانی که می‌بینند، این رسالت هست که به زبان حال و قال بگویند: آخر کم از آن، که دست و پایی بزنیم!؟

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی