اعتماد آنلاین نوشت: این پرونده وقتی تشکیل شد که زنی به نام ژاله با ماموران تماس گرفت و گفت شوهرش در خانه کشته شده است. با حضور ماموران در خانه مقتول تحقیقات در این خصوص آغاز شد.
تحقیقات اولیه نشان داد افرادی وارد خانه شده و مرد ثروتمند به نام منوچهر را به قتل رساندهاند. همسر منوچهر به ماموران گفت از هیچ چیز خبر ندارد و نمیداند چرا این اتفاق افتاده است.
بررسیهای ماموران نشان داد منوچهر و همسرش ژاله با هم اختلاف داشتند. اما ژاله زیر بار نرفت و گفت در زمان حادثه در خانه نبوده و با دخترش به مهمانی رفته بود. از طرفی وضعیت محل حادثه نشان میداد قاتل به زور وارد خانه نشده است. به همین دلیل ماموران به ژاله مشکوک شدند و او را تحت نظر گرفتند.
کارآگاهان متوجه شدند ژاله و همسرش به دلیل تصمیم ژاله برای مهاجرت اختلاف شدید داشتند. بررسی تلفنهای ژاله نشان داد او با مردی در ارتباط بوده و از او کمک خواسته تا شوهرش را از سر راه بردارد.
وقتی این موضوع افشا شد، همزمان پلیس توانست رد دو مرد نقابدار را که به خانه منوچهر حمله کرده و او را کشته بودند، بزند و آنها را بازداشت کند.
دو متهم به نامهای اردلان و فرشید بعد از بازداشت به قتل اعتراف کردند و مدعی شدند از سوی ژاله اجیر شدند تا منوچهر را بکشند.
ژاله درباره آنچه اتفاق افتاده بود گفت: من میخواستم همراه دخترم به خارج از کشور مهاجرت کنم و زندگی جدیدی بسازم اما شوهرم اجازه خروج نمیداد. او میگفت دوست ندارد دخترمان خارج از ایران زندگی کند. ما مدتها سر این موضوع بحث داشتیم ولی من راضی به مرگ شوهرم نبودم.
با این حال برای هر سه متهم کیفرخواست صادر شد و در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 13 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد ابتدا نماینده دادستان در جایگاه قرار گرفت و کیفرخواست را خواند. در ادامه اولیای دم در جایگاه حاضر شدند و شکایت خود را مطرح کردند.
وقتی نوبت به متهمان رسید، ابتدا ژاله در جایگاه ایستاد. او گفت: من اتهام را قبول ندارم. این دو مرد دروغ گفتهاند که من قصد داشتم بابت قتل شوهرم پول بدهم. من چنین کاری نکردم.
در ادامه فرشید در جایگاه قرار گرفت. او گفت: اردلان دوست من است و به مواد اعتیاد دارد. ما هر دو خلاف میکردیم تا زندگیمان را بگذرانیم.
اردلان به من گفت زنی حاضر شده 500 میلیون تومان بدهد تا شوهرش را بکشیم. من هم قبول کردم. روز حادثه ژاله در را برایمان باز کرد و ما وارد خانه شدیم. این زن در شوفاژخانه را باز کرد و ما آنجا مخفی و سپس در فرصت مناسب وارد خانه شدیم و بعد سراغ منوچهر رفتیم. طناب را دور گردن او انداختیم و کشیدیم. بعد که این کار را کردیم من ترسیدم و آنجا را ترک کردم. اردلان هم دنبال من از خانه بیرون آمد. آن موقع فهمیدم مردی مقابل در ایستاده تا مراقب ما باشد. ژاله او را هم اجیر کرده بود. شاید بعد از ما او وارد خانه شده و منوچهر را کشته است. ما او را نکشتیم چون از ترس فرار کردیم.
اردلان هم این گفتهها را تکرار کرد. سپس وکلای متهمان به جایگاه آمدند و نواقصی را به پرونده وارد کردند. در نهایت هیات قضات تصمیم گرفتند پرونده را برای برطرف کردن نواقص به دادسرا باز گردانند.